توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت خدیجهکبری سلاماللهعلیها از ولادت تا وفات
کتابخانه: متن 36 جلدکتاب برگزیده و 13 مقاله با امکان جستجو و یادداشتبرداری و معرفی بیش از 170 عنوان کتاب
نگارخانه: 80 طرح گرافیکی به همراه تصاویری از آرامگاه حضرت به همراه نماهنگ
حکایت: چهل داستان گویا از زندگی و کرامات حضرت
آوا: بیش از 15 ساعت سخنرانی، نماهنگ، مداحی، مرثیه، همخوانی و زیارتنامه
بار بستن رسول خدا بر شتر در محضر خدیجه
زمان مطالعه: 3 دقیقه شتری حاضر کن تا امتحان بنمایم میسره برفت و شتری درشت اندام حاضر کرد عباس گفت ای میسره شتری از این صعبتر نیافتی که محمد را به آن امتحان بنمائی پیغمبر فرمود باکی نیست او را بگذار تا بیاورد چون شتر پیش شد زانو بزد و روی خود را بر پای آن حضرت نهاد چون رسول خدا صلی الله علیه
رفتن رسول خدا بجانب شام برای تجارت
زمان مطالعه: 2 دقیقه چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خدیجه را وداع نمود به جانب ابطح آمد و مردم در آنجا انجمن بودند که آن حضرت را وداع کنند چون پیغمبر به ابطح رسید مانند آفتاب همی درخشید دوستان از دیدار او همی شاد شدند و دشمنان از آتش حسد بسوختند در این وقت عباس بن عبدالمطلب این اشعار
نزول قافله به وادی الامواء و جریان سیل
زمان مطالعه: 2 دقیقه بناگاه رسول خدا سحابی متراکم بدید فرمود من بدین قوم از جنبش سیل بیم دارم صواب آنست که از این وادی به دامن کوه کوج دهیم عباس عرض کرد که فرمان تراست پس آن حضرت حکم داد تا در میان کاروان ندا در دادند که اموال و اثقال خود را به دامن کوه حمل کنید مردمان همه اطاعت کردند مگر
نزول قافله بر سر چاه و پر کردن ابوجهل آن چاه را
زمان مطالعه: < 1 دقیقه در این وقت ابوجهل با مردم خود گفت اگر محمد از این سفر به سلامت باز شود بر ما فزونی خواهد جست و مرا طاقت این حمل نباشد اکنون مشکهای خویش را از این چاه پر کنید تا اینکه من این چاه را از خاک پر کنم تا محمد و یارانش که بدین جا رسند چون آب نیابد از تشنگی
رسیدن قافله به وادی ذبیان و قصه اژدها
زمان مطالعه: 2 دقیقه ناگاه از میان درختان آن وادی اژدهای عظیمی سر به در کرد که درازی نخلی داشت و بنگی بیمناک برآورد و از چشمان او شراره ی آتش جستن می کرد در آن حال شتری که ابوجهل بر او سوار بود چون این بدید برمید و ابوجهل بر زمین افتاد چنانکه استخوان پهلویش بشکست و مدهوش بیفتاد و مردم بر او
قصاید بنی هاشم در وادی ذبیان
زمان مطالعه: 2 دقیقه یا قاصدا نحو الحطیم و زمزم بلغ فضائل احمد المتکرم واشرح لهم ما عاتیت عیناک من فضل لاحمد والسحاب الارکم قل و أت بالایات فی السیل الذی ملاء الفجاج بسیله المتراکم و نجی الذی لم یخط قول محمد و من الذی اخطا بوسط جهنم والبئر لما ان اضربنا الضماء فدعی الحبیب الی الاله المنعم فاضت عیونا ثم سالت أنهرا وغدا