20- ابن سعد مورخ عرب از قول آدم علیهالسلام چنین میگوید:
«آدم به حوا گفت یکی از مزایایی که خدا نصیب رسول الله کرد این بود که جفتی چون خدیجه نصیب او نمود و خدیجه پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به محمد کمک میکرد در صورتی که حوا سبب گردید که من در بهشت بر خلاف اراده خداوند رفتار نمایم». (1)
21- حضرت امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی میکرد، فرمود:
«قَالَ أَنشُدُکُمُ اللَّهَ! هَل تَعلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ بِنتُ خُوَیلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الأُمَّةِ إِسلَاماً؟…»(2)
«شما را به خدا سوگند، آیا میدانید که جده من خدیجه دختر خویلد، اوّلین بانوی مسلمان است؟…».
22- و باز هم امام حسین علیهالسلام خطاب به دشمن فرموده اند:
«… فَإِنِّی ابنُ بِنتِ نَبِیکُم؛ وَ جَدَّتِی خَدِیجَةُ زَوجَةُ نَبِیکُم…» (3)
«… میدانید که من فرزند دختر پیامبر شما هستم؛ و جدهی من همسر پیامبر شما خدیجه است…».
23- امام سجاد علیهالسلام در مجلس شاهانه یزید لعین در دمشق در خطبه معروف خود، این چنین خود را معرفی فرموده است:
«انا ابنُ خدیجة َالکُبرَی…» (4)
«من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم…».
24- حضرت زینب در کربلا در روز یازدهم محرم سال 61 هـ. ق هنگامی که کنار پیکرهای پاره پاره شهیدان آمد، و مطالبی جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذکر پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام از خدیجه یاد کرد و فرمود:
«باَبی خدیجة ُ الکُبرَی!…» (5)
«پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد!…».
25- زید بن علی رضوان الله علیه که جهاد عظیمی بر ضد حکومت هِشام بن عبدالملک نمود و سرانجام به شهادت رسید، در سخنی در برابر دشمن، چنین احتجاج میکند:
«و نحن اَحَقّ بالمَوَدَّة، ابونا رسول الله و جدّتنا خدیجة…» (6)
» و ما سزاوارتر به مَوَدّت و دوستی هستیم، چرا که پدر ما رسول خدا صلی الله علیه و آله و جدهی ما خدیجه علیهاالسلام است».
عبدالله بن زبیر نیز – با آنکه با خاندان رسالت دشمنی میکرد – در گفتگویی با ابن عباس، به خدیجه علیهاالسلام به عنوان عمه اش افتخار نموده و میگوید:
«اَلستَ تعلم اَنّ عمّتی خدیجة سیدة نساء العالمین» (7)
«آیا نمیدانی که عمه ام خدیجه علیهاالسلام سرور بانوان جهان است؟».
26- در عصر امامت امام حسن علیهالسلام پس از آنکه معاویه بر اوضاع مسلط شد، به کوفه آمد و چند روز در کوفه ماند، و از مردم برای خود بیعت گرفت، پس از پایان کار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس امیرمومنان علی علیهالسلام جسارت کرد و ناسزا گفت، با این که امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام در مجلس حاضر بودند، حسین علیهالسلام برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن علیهالسلام دست او را گرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود:
«ای آنکه علی علیهالسلام را به بدی یاد کردی؟ منم حسن و پدرم علی علیهالسلام است، و تویی معاویه و پدرت صَخر میباشد، مادر من فاطمه علیها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا صلی الله علیه و آله است جد تو حرب است!
«و جدّتی خدیجة و جدّتک فتیلة»
«و جده من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام)؛ ولی جده تو، فتیله (زن بدکار جاهلیت) است!»
خداوند لعنت کند از ما آنکس که نامش پلید، و حسب و نسبتش پست، و سابقهاش بد، و دارای کفر و نفاق است!». (8)
27- در حدیث موثقی از حضرت زهرا علیهاالسلام منقول است که چون خدیجه از دنیا رفت فاطمه علیهاالسلام بر گرد پدر بزرگوار خود میگردید و میگفت:
«ای پدر! مادر من کجاست؟»
پس جبرئیل نازل شد و گفت:
«پروردگارت تو را امر میکند که فاطمه را سلام برسانی و بگویی که مادر تو در خانه ای است از مروارید درخشان، که اطاقهای آن از طلا، و ستون هایش از یاقوت سرخ است؛ و خانة او در میان خانه آسیه و مریم دختر عِمران است»
چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله پیغام حق تعالی را به فاطمه علیهاالسلام رسانید، فاطمه علیهاالسلام گفت:
«خدا است سالم از نقصها و از اوست سلامتیها و به سوی او بر میگردد تحیت ها» (9)
1) محمد صلی الله علیه و آله پیغمبری که از نو باید شناخت، کنستان ویرژیل گئورگیو، ترجمه ذبیح الله منصوری، نشر زرین – تهران، ص 50.
2) بحارالانوار، ج 44، ص 318.
3) همان، ج45، ص6.
4) همان، ج 45، ص 174.
5) همان، ج 45، ص 59.
6) همان، ج27، 207.
7) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 9، ص 324.
8) الإرشاد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی، ج2، ص11.
9) حیات القلوب، علامه محمدباقر مجلسی، ج 3، ص218.