پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله بعد از آشکار ساختن اسلام، از طرف مشرکین و کفّار آزار بسیار میدید تا جایی که فرمود:
«ما اُوذِی نَبی بِمِثلِ ما اُوذِیتُ» (1)
«هیچ پیامبری به اندازه من آزرده نشد».
ابن اسحاق میگوید:
خدیجه برای اسلام وزیری راستین بود و پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلّم به وسیله او آرامش مییافت و تسلای خاطر پیدا میکرد. (2)
درسال پنجم یا ششم بعثت، پیامبر گرامی اسلام در موسم حج از کوه صفا بالا رفت و با صدای بلند فرمود:
«یا ایهاالنّاسُ اِنّی رسولاللّهِ ربِّ العالمین»
«ای مردم! من فرستاده خداوند پروردگار جهانیان هستم».
مردم به سوی او نگریستند. سپس رسول خدا بر کوه مروه رفت، دست برگوش نهاد و سه بار با صدای بلند فرمود:
«ای مردم! من فرستاده خدا هستم».
پس بت پرستان با چهره خشم آلود به او چشم دوختند و ابوجهل و مشرکان سنگبارانش کردند.
در این هنگام، مردی به حضرت علی علیهالسلام گفت:
محمد صلی الله علیه و آله کشته شد.
حضرت علی علیهالسلام سراسیمه به سوی خانه خدیجه علیهاالسلام دوید و در را کوفت.
– خدیجه علیهاالسلام: کیست؟
– علی علیهالسلام : من هستم.
– خدیجه: محمد صلی الله علیه و آله کجاست؟
– علی علیهالسلام: خبر ندارم، ولی مشرکان سنگبارانش کردند. نمیدانم زنده است یا نه. مقداری آب و غذا بده و بیا به جستجویش بپردازیم که اکنون تشنه و گرسنه است. خدیجه علیهَاالسّلام با برداشتن غذا و آب از خانه بیرون آمد و همراه علی علیهالسلام به طرف کوه حرکت کرد. خدیجه در کوه میگفت:
«چه کسی از پیامبر برگزیده برایم خبر میآورد؟ چه کسی از بهار پسندیدهام آگاهم میسازد؟ چه کسی از آن که در راه خدا رانده شده، برایم سخن میگوید؟ چه کسی مرا از ابوالقاسم با خبر میکند؟»
خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را نجات داد و جبرئیل در کنارش حضور یافته، به حضرت خدیجه علیهاالسلام نگاه کرد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:
«آیا به خدیجه علیهاالسلام نمینگری که فرشتگان آسمان از گریهاش گریستند. او را به سوی خود بخوان، سلام مرا به او برسان و به وی بگو: خداوند به تو سلام میرساند؛ و او را به خانهای در بهشت، که از قطعهای بلورین ساخته شده و به سه طلا آراسته شده است و در آن هیچگونه رنج و نگرانی نیست، مژده بده!»
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله خدیجه علیهاالسلام را دید و فرا خواند. وقتی خدیجه به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک شد و چهره خونین او را دید، با آهی جانکاه گفت:
«پدر و مادرم به فدایت، بگذار قطرات خون چهرهات بر زمین بریزد!»
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«میترسم پروردگار بر اهل زمین خشم بگیرد».
سرانجام شب فرا رسید و پیامبر صلی الله علیه و آله در تاریکی شب همراه علی علیهالسلام و خدیجه علیهاالسلام به خانه باز گشت. (3)
در حدیثی آمده که حضرت آدم علیهالسلام فرموده است:
«من در روز قیامت سید و سرور هستم ولی شخصی از فرزندان من به نام محمد صلی الله علیه و آله ـ که یکی از پیامبران است .ـ از جهاتی بر من برتری دارد. از جمله، او همسری به نام «خدیجه» خواهد داشت که یاور او است؛ ولی همسر من «حوا» چنین نیست». (4) (5)
1) بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، ج 39، ص 56.
2) همان، ج 16، ص 11.
3) حضرت خدیجه، اسطوره ایثار و مقاومت، محمد محمدی اشتهاردی، ص 155 ـ 157.
4) بحارالانوار، ج 16، ص 11 و 12.
5) اوّلین بانوی اسلام: به مناسبت رحلت حضرت خدیجه علیهاالسلام، محیطی اردکانی.