آن گزارش مَیسَرَه، و این نوید ورقة بن نوفل، چنان طوفانی از محبت محمد صلی الله علیه و آله در دل خدیجه ایجاد کرد که بیصبرانه حضرتش را طلبید و خطاب به وی چنین گفت:
«یابنَ عمّ، انّی قد رغبت فیک لقرابتک و سطوتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک» (1)
«ای پسرعمو، به دلیل خویشی، شرافت خانوادگی، امانتداری، حسن خلق و راستگویی که در شما سراغ دارم، به شما اشتیاق پیدا کردم».
آنگاه برای ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله اعلام آمادگی کرد. این عمل خدیجه نشاندهنده این است که وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با کمال بود، نه فرد پولدار. بر اساس همین دیدگاه بلند بود که خواستگارانی پولدار چون عُقبَة بنابی مُعَیط و صَلت بنابی یهاب، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند را نپذیرفت.(2) اما در برابر شخص باکمالی چون رسول خدا صلی الله علیه و آله، چنانکه خواهد آمد، هم خود پیشنهاد ازدواج داد، و هم مهریه را از مال خود تعیین کرد.
این کار خدیجه عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله میرساند، آن هم عشقی مقدس و معنوی که وراء همه امور مادی است، عشق به کمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبیها است، و در یک کلام عشق به خدا است.
این بانو میداند که همه سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بیانی چنین میگوید:
«سَعِدَت مَن تَکونُ لِمُحَمّدٍ قرینة ً، فانّهُ یزِینُ صاحِبَهُ» (3)
«خوشبختی نصیب زنی است که همسر محمد صلی الله علیه و آله گردد، زیرا محمد برای وی مایه افتخار است».
1) همان، ج1، ص189.
2) بحارالانوار، ج16، ص22.
3) همان، ص23.