سالهای آخر زندگی خدیجه، مقارن با بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله بود؛ و آنگونه که تاریخ به روشنی نشان میدهد، او با تمام وجود خویش در خدمت اسلام قرار گرفت. او نخستین زنی بود که به حضرت رسول صلی الله علیه و آله ایمان آورد و نبوت آن حضرت را تصدیق نمود. (1)
امیر المؤمنین علیه السلام فرموده اند:
» لم یجمَع بیتٌ واحدٌ یومَئذٍ فی الإسلامِ غَیرَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ خَدیجَة َ؛ وَ أنا ثالِثُهُما » (2)
» در آن روزگار تنها یک خانه در اسلام بود، که رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه را در خود جای داده بود و من سومین آنها بودم «.
عفیف کِندی میگوید:
«به روزگار جاهلیت به مکه آمدم و نزد عباس بن عَبدِ المُطَّلِب منزل گرفتم. چون آفتاب بر آمد و در میانهی آسمان قرار یافت- و من کعبه را مینگریستم- جوانی بیامد و به آسمان نظری انداخت. آنگاه سوی کعبه رفت و رو به آن ایستاد. چیزی نگذشت که پسری آمد و سمت راست وی ایستاد. و پس از مدتی اندک، زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. پس آن جوان رکوع کرد؛ پسر و زن هم به رکوع رفتند. پس از آن، جوان سر برداشت و پسر و زن هم سر برداشتند. آنگاه جوان سجده نمود وآن دو نیز سجده کردند.
گفتم: ای عباس، این کاری بزرگ باشد!
گفت: آری، کاری بزرگ است. دانی که این کیست؟
گفتم: نه.
گفت: این محمد بن عبد الله بن عَبدِ المُطَّلِب برادر زادهی من است. آیا میدانی این پسر که با اوست کیست؟
گفتم: نه.
گفت: این علی بن ابی طالب بن عَبدِ المُطَّلِب برادرزادهی من است. میدانی این زن که پشت سر آنها ایستاده کیست؟
گفتم: نه.
گفت: این خدیجه دختر خویلد، همسر برادرزادهی من است. و برادرزاده ام به من گفته که پروردگارش، پروردگار آسمان و زمین، به آنها فرموده چنین کنند که میبینی. و بخدا سوگند در روی زمین جز این سه نفر کسی را ندانم که بر این دین باشد. (3)
و ابن حجر مینویسد:
از جمله امتیازات خدیجه، این بود که همواره رسول الله صلی الله علیه و آله را بزرگ میداشت وگفتار او را پیش از بعثت و پس از بعثت تصدیق مینمود. (4)
و گذشته از این، خدیجه در راه نشر حقایق دین همهی مال خود را در اختیار همسر عزیزش نهاد و پیوسته یار و مددکار آن حضرت در ادارهی خانهی اسلام بود.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:
«ما نَفَعَنی مالٌ قَطّ ُ مِثلَ ما نَفَعَنی مالُ خدیجة َ» (5)
«هیچ مالی چون مال خدیجه مرا سود نبخشید».
«آمَنَت بی إذ کَفَرَ النّاسُ. وَ صَدَّقَتنی إذ کَذَّبَنِی النّاسُ. وَ واسَتنی فی مالها إذ حَرَمَنِی النّاسُ» (6)
» او به من گروید، آن هنگام که مردمان کافر بودند. و مرا تصدیق نمود، زمانی که مرا تکذیب کردند. و با مال خویش مرا یاری داد، در روزی که مردم مال خود را از من باز داشتند «.
در سال ششم بعثت که قریش، رسول الله صلی الله علیه و آله و بنی هاشم را در شِعب ابوطالب به محاصرهی اقتصادی و اجتماعی در آوردند، خدیجه کبری در تمام طول سه سال محاصره، در خدمت همسر عزیزش بود. او با استفاده از دارایی و نفوذ خویش در میان قریش، به یاری محاصره شدگان شتافت و به اندازه ای از مال خود بخشید که به سختی و احتیاج افتاد. (7)
بَلاذُری مینویسد:
عباس بن عَبدِ المُطَّلِب، از شِعب ابوطالب برون شد تا طعامی بخرد، ولی ابوجهل خواست او را باز دارد، که خدا ابوجهل را بازداشت. خدیجه بنت خویلد، کسی را پیش زَمَعَة بن الاسود فرستاد و به او گفت که ابوجهل از خرید او جلوگیری میکند. زَمَعَه، ابوجهل را از این کار بر حذر داشت و او از کار خود دست برداشت. و هر از چند گاهی هم حُکَیم بن حِزام بن خویلد (برادرزادهی خدیجه)، شتری با بار آرد، در شِعب ابوطالب رها میساخت تا به دست حضرت خدیجه برسد. (8)
1) المُستدرَک علی الصَّحیحَین، ج3، ص 184 ؛ تاریخ یعقوبی، ج 2 ، ص23.
2) نهج البلاغه، شریف رضی، تحقیق: صبحی صالح، چاپ هجرت – قم: 1414ق، ص 300 و 301، خطبهی 192.
3) تاریخ طبری، ج 2، ص56؛ اُسدُ الغابَة، ج3، ص 546؛ الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 30.
4) الإصابة، ج 4 ، ص 386 و ج8، ص100.
5) الأمالی، شیخ طوسی، ج 2 ، ص 468، المجلسُ السّادِسَ عَشَرَ (مجلس16).
6) الاستیعاب، ج 4، ص 1824؛ اُسدُ الغابَة، ج 6، ص 85؛ الإصابة، ج 8، ص103.
7) بنگرید به: تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.
8) انساب الاشراف، ج 1 ، ص 235.