اسناد تاریخی و روایی نشانگر آن است که درایت و مدیریت تحسین برانگیز خدیجه علیهاالسلام در اقتصاد و تجارت، او را به اوج شهرت رسانده، و درست اندیشی و درست رفتاری و امانت او، وی را در سیمای کارآفرینی با معنویت و شایسته کردار و بشردوست و خدمتگزار نیروی کار، در مکه و حجاز شهره ساخته بود.
بی جهت نیست که وقتی فردی سرشناس و برجسته و آراسته ی به بلندنظری و شهامت و مناعت طبع، همانند ابوطالب در تلاش یافتن فرصت کار و امکان اشتغال در جایی پراعتبار و سالم برای برادرزاده ی جوان و ارجمند خویش است، پیش از هر جا و هرکار و هر مؤسسه ای، از تشکیلات اقتصادی و تجاری دخت فرزانه ی حجاز آگاهی و مدد می جوید، و زمانی که به خاطر خوشنامی خود و خاندانش، بی درنگ پاسخ مساعد دریافت می دارد، به برادرزاده ی ارجمندش می گوید: محمد جان! برابر پیشنهادی که دریافت داشته ام، مؤسسه ی اقتصادی و بازرگانی خدیجه، در اندیشه ی یافتن مردی هوشمند و کارآمد و آراسته ی به اخلاق نیک و امانت است تا مدیریت کاروان بزرگ او به سوی شام را برعهده ی وی بسپارد، به باور من فرصت خوبی است که
شما خود را به آن مؤسسه و مدیریت موفق آن معرفی نمایی و برای این کار اعلام آمادگی کنی.(1)
محمد با پیشنهاد عموی گرانقدرش موافقت نمود، و در این اندیشه رفت که چگونه میان مناعت طبع و روح بلند خود از یک سو، و از سوی دیگر با درخواست کار از خدیجه، بدون هیچ آشنایی چهره به چهره و سابقه ی قبلی با مؤسسه ی او، هماهنگی برقرار سازد؟ هنوز در اندیشه ی حل این معما بود که پیک خدیجه از راه رسید و در پیگیری گفتگوی ابوطالب در این مورد، محمد صلی الله علیه و آله را برای آشنایی و مذاکره دعوت نمود.
محمد صلی الله علیه و آله با فرستاده ی خدیجه به گفتگو نشست و او ضمن دعوت وی به کار، خاطر نشان ساخت که: نیروی کار برای ما فراوان است، اما آنچه مدیریت این مؤسسه ی تجاری را به تو علاقمند ساخته و در اندیشه ی عقد قرارداد و سپردن مدیریت کاروان بزرگ بازرگانی خدیجه به سوی شام با محمد است، همان گوهر اخلاق و معنویت و راستی و امانت و درستی و پاک منشی و شیوه ی شایسته و خوشنامی او در زندگی است.
محمد صلی الله علیه و آله جریان را با عموی فرزانه و دلسوز خویش ابوطالب در میان نهاد و او گفت:
»إن هذا الرزق ساقه الله إلیک؛«(2)
این رویداد خوش، وسیله و راهی است برای اشتغال و درآمد زندگی که خدای مهربان آن را به سوی تو روان ساخته است.
محمد صلی الله علیه و آله پس از ترغیب فرزانه ی قریش، به سوی مرکز تجاری خدیجه رفت و ضمن دیدار با او و شنیدن شرایط و مقررات کار و حقوق و مزایای آن، دریافت که مدیریت بازرگانی خدیجه حاضر است دو برابر حقوقی که به دیگران می دهد به محمد بپردازد، و دو غلام خویش را نیز برای انجام فوری و دقیق تصمیمات او، از آغاز تا انجام سفر تجاری به همراه او گسیل دارد.
و او نیز پس از مساعد و مطلوب دیدن شرایط و مزایا و منش و رفتارها، آمادگی خود را برای همکاری اعلام داشت.
چیزی نگذشت که کاروان بزرگ تجاری قریش به سوی شام حرکت کرد، و کاروان خدیجه و کالای متنوع و مرغوب او نیز در قالب آن به راه افتاد. آن بانوی مدیر و کارآفرین افزون بر کالای کاروان، مرکبی راهوار و مقداری کالای ارزشمند نیز جدا از کالای کاروان در اختیار مدیر بازرگانی خویش قرار داد، و به دو تن از چابک ترین و باهوش ترین و ادب آموخته ترین غلامان خود نیز دستور داد تا در همه ی مراحل کار و سفر گوش به فرمان محمد صلی الله علیه و آله باشند، و هر آنچه نیز از او دیدند در
خاطرات خویش بنویسند و به هنگام بازگشت به مدیریت مؤسسه بدهند.
جالب است که کاروان رفت و با موفقیت و سودی رضایتبخش بازگشت و در همین نخستین سفر بود که درایت و امانت محمد درخشید، و ابتکارات او کارساز گردید و در نتیجه سود تجاری سرشاری را نصیب کالا و کاروان خدیجه نمود.
افزون بر آن سند درایت و هوشمندی و قدرت ابتکار و توانایی محمد، گزارش دو فرستاده ی خدیجه، یکسره از امانت و معنویت و منش مترقی و ادب و اخلاق او خبر داد، و دخت ارجمند حجاز را برای همیشه شیفته ی اندیشه ی والا و منش زیبا و امانت و درستی او ساخت.
1) بحار/ ج 16/ ص 22.
2) سیره ی ابن هشام / ج 1/ ص 158؛ کامل ابن اثیر/ ج 2/ ص 24.