از عجایب روزگار این است که این خبر جانسوز، از سویی دوست و دشمن، آشنا و بیگانه، زن و مرد، شهر نشین و صحرانشین، کوچک و بزرگ و آزاد و برده را در ماتم فرو برد و از دگرسو، با این وصف که پیامبر در مکه دشمنان بدسگال و بد زبانی داشت، همه ی زبان ها به ستایش خدیجه علیهاالسلام و آمرزشخواهی به او گشوده شد؛ چرا که همگان کم و بیش از سرشت پاک و منش مترقی و خود فروزان و قلب مهربان و شخصیت پرشکوه و تکرارناپذیر خدیجه، نیکی های بسیار دیده و یا شنیده بودند.
مرگ غمبار آن بانوی بزرگ، ضربه ای هولناک بر پیامبر و رهروان راه او فرود آورد و قلب نازنین او را به همراه ره یافتگان، آکنده ی از درد ساخت؛ به ویژه که آن پیشوای بزرگ چندی پیش از این به سوگ عموی
گران قدر و مدافع نستوه خویش نشسته بود، که این مصیبت سهمگین نیز بر اندوه و عمیق او افزون گشت؛ به گونه ای که آن سال را، سال اندوه نامید؛ چرا که دو یار پرمهر و و پشتیبان پراقتدار و عدالتخواه خود را در آن سال و در شبستان سرد و یخ زده ی استبداد مرگ اندیشی و خشونت از دست داده بود.
آن حضرت از سویی به سوگ «خدیجه» نشست؛ به سوگ بانویی که نه تنها همسر وفادار و مشاور خردمند و وزیر کارآمد او از زنان ـ در رساندن پیام خدا، جذب دل های حق طلب، ایجاد دگرگونی مطلوب در اندیشه ها و کاستن مشکلات و کنار زدن موانع و مبارزه ی با کج اندیشی ها و دشمنی ها ـ بود، بلکه نخستین بانوی نواندیش، آرمانخواه، ستم ستیز، آزادیخواه و ایمان آورنده در آن شرایط بی یاوری و در آن فضای آکنده از تعصب و دنباله روی از رهبران خودکامه و زورمداران تاریک فکر نیز بود. او بانوی بی نظیر روزگارش بود، درست و مترقی می اندیشید و مستقل و شایسته موضع می گرفت و نیک مقایسه می نمود و به بیان قرآن، بهترین دیدگاه و برترین سخن و انسانی ترین راه را برمی گزید و در گزینش خویش سراپا راستی و شور و شعور و باور و ایمان و مبارزه و ایثار بود. آن بانوی خرد پشتیبان پراقتدار پیامبر در فراز و نشب زندگی به حساب می آمد، و شخصیت بزرگی بود که دارای بسیارش را در کنار جان نورانی اش برای پیشرفت هدف های عادلانه و آرمانهای انسانی پیامبر به او هدیه کرد، و نه تنها در میان زنان مکه، که در همه ی جهان عرب، بانویی ترقی خواه بود.
او اندکی کمتر از سه دهه زندگی مشترک با پیامبر، شب و روز و در
آسایش و ناامنی و در خانه و تبعیدگاه و فراز و نشیب ها، هماره یار همراه، همدم پراخلاص، همسر فداکار، یاور شجاع و شریک دغدغه ها و نگرانی های بزرگ پیامبر در آن شبستان تیره و تار بود، و به صورت سنگ صبور یاران راه، مام یتیمان و نمونه ی خوبان درخشید.
نواندیشی و نوگرایی و گزینش های سرنوشت ساز و موضع گیری های خردمندانه ی خدیجه در پیوستن به اسلام و حمایت دلیرانه از پیامبر و دفاع همه جانبه و کارآمد از وحی از رازهای پیشرفت و گسترش فرهنگ آزادی بخش اسلام بود. بی جهت نیست که در روایات رسیده از پیامبر، نقش حساس و مبارزه ی پر اخلاص و پایداری شجاعانه ی او با فداکاری همه جانبه ی امیر آزادی همردیف آمده است.
افزون بر این، کم نبودند آن زورمدارانی که به خاطر حرمت و اعتبار اقتصادی و اجتماعی و شکوه اخلاقی خدیجه، از دشمنی آشکار با اسلام و آورنده اش، شرم می کردند و از آزار رساندن به حرکت اصلاحی و برنامه ی انسانی آن حضرت خودداری نموده و در گروه بندی های ظالمانه با تاریک فکران تشنه ی خون و جنون همکاری نکرده، بلکه کار شکنی هم به سود جریان مورد نظر آن بانوی آزاده می نمودند.
سخنان پیامبر در نقش حیاتی و سرنوشت ساز خدیجه در پیشرفت دین و آیین و حمایت از نهضت و پناه دادن به پیشوای آزادی و یاران بی پناه او در آغاز راه و ابتدای کار را باید ژرف نگریست و جدی گرفت؛ چرا که آن حضرت به صراحت قرآن(1)، بسان صاحبان قدرت، براساس
احساس و شور و یا دوستی و دشمنی ناروا و هوای دل سخن نمی گوید، و بدون ملاک دقیق، کسی را بالا و پایین نمی برد، و در محاصره ی تحریک و کانالیزه شدن به وسیله ی چاپلوسان و یا تاریک فکران هم قرار نمی گیرد و موضع گیری اش براساس حقیقت است؛ از این رو هنگامی که او در وصف و نقش کسی، او را برترین نمونه ی زن از قریش و جهان عرب، والاترین زن روزگاران، یکی از چند سالار زنان بهشت، برگزیده ی بارگاه خدا، پیشتاز در عدالت خواهی، راستگو و درستکار در هماره ی زندگی، پراخلاص و صدیقه در اسلام و ایمان، پاک روش پاک منش، همسر و همراهی بی بدیل و بی نظیر در زندگی، دریافت دارنده ی نوید بهشت پرنعمت از بارگاه خدا، مفتخر شدن به دریافت بشارت خشنودی خدا و سلام او، درخور مباهات خداشدن و به تحسین فرشتگان رسیدن وصف می کند، زمانی که پیامبر کسی را همردیف بانوان نامدار و پرمعنویتی چون مریم و فاطمه وصف می کند و در کنار زن نواندیش و عدالت خواه و ستم ستیزی، چون «آسیه» قرار می دهد ـ که بر سر دو راهی سخت و دشواری، چون انتخاب برنامه ی عادلانه و نجاتبخش موسی و یاری او، و در کنارش محرومیت و شکنجه تا سوزانیده شدن، و از دگر سو رفاه و آسایش و دبدبه و زرق و برق کاخ فرعون، می تواند بهترین و شجاعانه ترین انتخاب را بنماید ـ نشانگر اوج شکوه و معنویت و انتخاب زیبا و بی نظیر خدیجه در زندگی است.
آن حضرت به دلایلی ویژه پس از آن بانوی وفا، با زنان آگاه و پرواپیشه ای بسان «ام سلمه«، یا «زینب» دختر «جحش» و دیگر دختران و زنان پیوند زندگی مشترک بست، اما از او ـ که نمونه ی
بزرگ منشی و حق شناسی بود ـ کسی در مورد هیچ یک، وصفی چون خدیجه علیهاالسلام از پیامبر نشنید و بزرگ شمای را که در زندگی تا رحلت، از یاد و نام بلند آن یار پرمعنویت بر زبان داشت، در مورد دیگری ندید و نشنید! بر این اساس باید هم مرگ چنین یار غمخوار و مشاور بزرگی بر پیامبر آن گونه گران آید.
آری، عظمت این فاجعه را تنها خدا می داند و درد آن ضربه ی سهمگین را تنها پیامبر و پس از او علی علیه السلام آن گونه که بود احساس می کند. به همین جهت به نظر می رسد که هیچ رویدادی به جگر سوزی و کمر شکنی رحلت جانسوز خدیجه و ابوطالب، دو یار پراعتبار و و پشتیبان پراخلاص راه خویش نبود؛ چرا که وجد ارزشمند آن دو انسان برجسته، از سویی نقش حساسی درزندگی دگرگونساز پیامبر و بود و نبود او داشت، و از دگر سو در گسترش فرهنگ اسلام در آغازین سال های بعثت.
1) نجم / 3ـ 4.