1. پیامبر در مورد شکوه و عظمت فاطمه و خدیجه علیهماالسلام در روز رستاخیز فرمود:
»ثم تستقبلک امک خدیجه اول المؤمنات بالله و برسوله و معها سبعون الف ملک بایدیهم الویة التکبیر؛«(1)
آن گاه مادرت خدیجه، آن بانوی خردمندی که نخستین ایمان آورنده ی به خدا و پیامبرش بود به همراه هفتاد هزار فرشته ـ که در دست آنان، پرچم های شکوه و عظمت خداست ـ به پیشوازت می شتابند.
2. امیر آزادی در مورد پیشتازی خود و خدیجه به اسلام فرمود:
»و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فأراه،و لا یراه غیری. و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله و خدیجة و…؛«(2)
پیامبر چند ماه از سال را در غار «حرا» می گذراند. در آنجا تنها من او را می دیدم و کسی جز من او را نمی دید. در آن روزها در هیچ خانه ای جز خانه ی پیامبر ـ که خدیجه علیهاالسلام هم در آنجا بود ـ اسلام و ایمان راه نیافته بود، و من در آن شرایط دشوار سومین آن دو بزرگ منش بودم که در راه ساختن جامعه و جهانی نو در تکاپو بودیم.
3. پیشوای آزادی در روز عاشورا هنگامی که در برابر تحریف ها و حق پوشی های استبداد به روشنگری پرداخت، چنین فرمود: شما را به خدا آیا می دانید که مادربزرگ من «خدیجه«، نخستین بانوی گرونده ی به اسلام و تصدیق کننده پیامبر و پیشتاز در یاری اوست؟ «أنشدکم الله؛ هل تعلمون أن جدتی خدیجة بنت خویلد، أول نساء هذه الأمة اسلاماً؟«
گفتند: آری، به خدا.
و بدین سان پیشتازی خدیجه علیهاالسلام مورد گواهی دوست و دشمن بود.
4. پیامبر در چهلمین بهار زندگی بود، که روزی فرشته ی وحی در غار «حرا» فرود آمد، و مژده ی پیام رسانی را به او داد، و آیات خدا را بر قلب مصفایش خواند. پس از این رویداد بزرگ، پیامبر به سوی خانه حرکت کرد و خدیجه علیهاالسلام در سیمای او، فروغ و معنویت وصف ناپذیری را دید و از راز آن پرسید، که پیامبر فرمود:
»هذا نور النبوة، قولی لا اله الا الله، محمد رسول الله.«
این روشنی و درخشندگی، فروغ رسالت است، اینک بگو خدایی جز خدای یکتا نیست، و محمد پیامبر خداست. و او احساس ویژه ای در دل یافت و گفت: من از دیرباز در انتظار چنین روزی بودم.(3)
1) بحار / ج 8 / ص 53 ـ 55.
2) نهج البلاغه / خ 192.
3) بحار / ج 18 / ص 196 / 223.