1. پیامبر گرامی همواره از عزت و آزادگی بزرگ بانوی حجاز یاد می کرد و می فرمود:
»ما ابدلنی الله خیراً منها، لقد آمنت بی حین کفر الناس، و صدقتنی حین کذبنی الناس، و اشرکتنی فی مالها حین حرمنی الناس…؛» (1)
خدای فرزانه هرگز همسر و همراه و مشاوری بهتر از او به من ارزانی نداشت؛ چرا که در آن شرایط بحرانی که مردم واپسگرا به دعوت توحیدی من کفر ورزیدند، او با شهامت و درایت به راه و رسم آزادی خواهانه و آسمانی من ایمان آورد، و آن گاه که آنان مرا در رسالتم دروغگو انگاشتند، او با شجاعت و اخلاص، راستی و درستی مرا در دعوتم گواهی کرد، و در آن روزگار سخت و ظالمانه ای که زورمداران، حتی طبیعی ترین حقوق انسانی مرا پایمال می ساختند، آن بانوی هوشمند و انتخابگر، با شریک ساختن من در ثروت و دارایی هنگفت خویش، مرا در راه هدف های انسانی ام یاری رساند.
2. و نیز به گروهی از زنان معاصر او ـ که او را به بزرگی یاد می نمودند ـ با دیدگانی غرق در اشک فراق فرمود:
»خدیجة و این مثل خدیجة؟ صدقتنی حین کذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله، و اعانتنی علیه بمالها…؛» (2)
از «خدیجه» سخن گفتید؟ کجا همانند آن بانوی خرد و پروا پیدا می شود؟ او بود که در آن شرایط بحرانی که مردم مرا در دعوت آزادی خواهانه ام دروغگو می انگاشتند، با شهامت و ایمان، راستی و درستی مرا در دعوتم گواهی کرد و در راه دین خدا و پیشرفت آن بار
گران وزارت و یاری و همراهی مرا، با درایت و توانمندی به دوش کشید، و با دارایی هنگفت خویش مرا در راه هدف هایم یاری رساند…
3. و نیز فرمود:
»ما ابدلنی الله خیراً منها، صدقتنی اذ کذبنی الناس، و واستنی بمالها اذ حرمنی الناس…؛» (3)
خدا هرگز همسر و مشاوری بهتر از او به من ارزانی نداشته است؛ چرا که در آن شرایط بحرانی که مردم واپسگرا مرا در دعوت آسمانی ام دروغگو می انگاشتند، او شهامتمندانه درستی دعوت مرا گواهی کرد، و آن گاه که زورمداران مرا از حقوق خویش محروم می ساختند، او با ثروت بسیارش مرا در راه حق و عدالت یاری نمود…
4. ونیز در نقش سازنده ی بزرگ منشی و آزادگی و ایثار او در راه حق و عدالت فرمود:
»ما قام و لا استقام الدین الا بسیف علی و مال خدیجة؛» (4)
اسلام پس از فرود بر قلب و زبان پیامبر، با دو عامل اساسی بسط و گسترش و پایداری یافت: جهاد و فداکاری همه جانبه ی علی علیه السلام، و دیگر ثروت و امکانات گسترده ی خدیجه، که همه را بزرگ منشانه به پیامبر خدا هدیه نمود.
5. و نیز در قدرشناسی از فداکاری آن سمبل بزرگ منشی و آزادگی در راه پیشرفت اندیشه ی آزادی بخش و انسان پرور دین خدا فرمود؟
»ما نفعنی مال قط مثل مال خدیجة؛» (5)
هیچ ثروت و امکاناتی در زندگی اجتماعی و تربیتی ام به هدف های والای من بسان ثروت و امکانات «خدیجه» سودبخش و سودرسان نبود.
6. و نیز در حق شناسی از بزرگ منشی او در زندگی فرمود:
»ما رأیت من صاحبة لأجیر خیراً من خدیجة، ما کنا نرجع انا و صاحبی الا وجدنا عندها تحفةً من طعام تحبأه لنا؛» (6)
من کار فرمایی پرمهر تر و حق شناسی تر و بهتر از خدیجه نسبت به کارکنان و کارگزارانش ندیدم؛ هرگاه من و دوستم پس از کار، نزد او می رفتیم، می دیدیم غذایی گوارا برای ما آماده ساخته و آن را به ما هدیه می نمود و بزرگ منشانه و انسانی رفتار می کرد.
—
گرچه گواهی پیامبر گرامی در مورد ویژگی بزرگمنشی و عزتمندی و آزادگی این بانوی درایت و پروا برای حق شناسان و حق طلبان بسنده است، اما به چند داستان درس آموز و روشنگر نیز در این مورد می نگریم:
1. خدیجه علیهاالسلام به گونه ای در آراستگی به عزت و آزادگی در مکه و حجاز شهره ی آفاق بود که ابوطالب، بزرگ مکه و فرزانه ی قریش در خطبه ی عقد او و محمد صلی الله علیه و آله و سلم، او را از جمله با همین وصف و ویژگی ستود و خطاب به خاندانش گفت:
»ان ابن اخینا خاطب کریمتکم الموصوفة بالسخاء والعفة و هی فتاتکم المعروفة المذکورة فضلها الشامخ خطبها…؛» (7)
اینک برادرزاده ی ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم ـ که بی نیاز از وصف و ستایش است ـ به خواستگاری دخت گرامی شما آمده: آن دخت ارجمندی که به ویژگی بخشیندگی و سخاوت و پاکی و پروا آراسته است؛ همو که انسانی است بلند جایگاه و به شکوه و عظمت در میان شما شهره ی آفاق است، و برتریش در بینش و منش، زبانزد همگان و مقامش ارجمند می باشد.
2. در آستانه ی امضای پیمان زندگی مشترک با پیامبر، برای رایزنی در این مورد، نزد «ورقه» کشیش بزرگ روزگار خویش رفت و ضمن مشورت از آراستگی اخلاقی و ویژگی های انسانی محمد صلی الله علیه و آله و سلم و در کنارش، فقر مادی او سخن به میان آمد. «ورقه» رو به «خدیجه» نمود و خاطرنشان ساخت که: او از ثروت و امکانات مادی بی بهره است، آیا به شکوه معنوی و اخلاق والا و خرد و کمال وصف ناپذیر وعزت و آزادگی بی همانند او بسنده می کند یا هم وزنی اقتصادی نیز در گزینش همسر دلخواه، برای او مهم است؟
آن بانوی کرامت و آزادگی، در پاسخ عموی دانشمندش گفت:
»إذا کان ماله قلیلاً فمالی کثیر؛»
اگر ثروت او اندک است، چه غم که خدا ثروتی بی کران به من داده است، و من همه را به او می بخشم؛ چرا که ثروت و امکانات اقتصادی در
برابر شکوه و معنویت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بسی بی ارزش است!
و آن گاه با سرودن شعری قوی و پرمحتوا، بخشش هدفمند و هدفدار و خداپسندانه از فزونی ثروت و نعمت را، به آسانی گرفتن ناخن تشبیه نمود، که هم لازم است و هم باعث زیبایی و آراستگی بیشتر انسان بخشاینده و بلند نظر می شود؛
»فما المال الا مثل قلم الاظفار….» (8)
و بدین سان خاطرنشان ساخت که در راه کمال و معنویت و در برابر عزت و آزادگی، بخشش و گذشت برای او آسان است؛ چرا که او درست و خردمندانه می اندیشد و ثروت، قدرت، اعتبار، امکانات، زیبایی و دیگر نعمت ها و مواهب زندگی را امانت خدا، زودگذر، وسیله ی رشد و رستگاری و نردبان تقرب به خدا و سبب آراستگی به بینش و منش مترقی و خداپسندانه و آزادمنشانه ارزیابی می کند و به عزت و آزادگی آراسته است و آن را برای جامعه و دنیای خویش طالب است (8)
3. در جریان محاصره ی چند ساله ی پیامبر به همراه یاران هاشمی و دیگر آزادی خواهان و ستم ستیزان در دره ی ابوطالب به وسیله ی طرفداران استبداد و خشونت، یکی از عوامل پایداری پیامبر و مردم با ایمان و عدالت خواه به شکست کشاندن خودکامگان و محافظه کاران، بزرگ منشی و آزادگی جناب ابوطالب و بلند نظری و جهاد مالی و کرامت
و عزتمندی خدیجه علیهاالسلام بود، که در این مورد از جمله آمده است که: ابوطالب و خدیجه، افزون بر خطر افکندن جان گرامی خویش برای نجات مردم کمال جو و ستم ستیز، همه ی ثروت و امکانات خویش را نیز در این راه با کرامت و آزادمنشی هزینه کردند، که روایت رسیده نشانگر این حقیقت است؛
»وانفق ابوطالب و خدیجه جمیع مالهما.» (9)
بر این اساس است که اندیشمندان در این مورد می نویسد:
»کفاها شرفاً فوق شرف ان الإسلام لم یقم الا بمالها و سیف علی بن ابی طالب کما روی متواتراً؛» (10)
برای آن بانوی فرزانه، این عزت و شکوه ـ که برترین افتخار و شکوه است ـ بسنده می باشد که راه و سم عادلانه و بشر دوستانه ی اسلام در برابر شرک و استبداد و تاریک اندیشی و تعصب کور، جز در پرتو جاذبه ی پیامبر و منش او، جهاد خالصانه ی امیرمؤمنان و ثروت بی کران خدیجه و جهاد مالی و فکری او قامت برنیفراشت و گسترش نیافت.
یکی از دانشمندان در وصف آزادگی و سرفرازی او می نویسد: خدیجه، آن بانوی ارجمند از تبار پیامبران بود؛ زن اندیشمندی که افتخار خود را در پیوند با پیامبر عزت و کرامت دانست و برای رسیدن به این هدف، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. او زنی بود ثروتمند، طاهر و پاک منش، پناه و امید زنان و دختران محروم و ستمدیده ی جامعه، دانشمند و
صاحب فضیلت وکمال که در پاکی و پروا عزت و آزادگی شهره ی مکه و حجاز بود.
او با پیامبر پیمان ازدواج بست، پیوندی خدایی و سرشار از صفا و اخلاص و حرمت گذاری به حقوق پیامبر، و بر اساس مهر و عشق؛ به گونه که پس از رحلت او پیامبر هرگز او را از یاد نبرد و همسری را از نظر شکوه و مقام و آگاهی و منش، با او در خور مقایسه ندید. او می فرمود: خدیجه زنی بود که پیش از همه ی زنان گیتی، به من ایمان آورد، و همه ی امکانات خود را در راه حفظ اسلام و مسلمانان و در راه آزادی و آزادگی نثار کرد، و زمانی با من کنار آمد و به همراهیم پرداخت که همه از من گسسته بودند.
او در خانه ی پیامبر فرزندانی آورد که همه ی آن ها در حیات پیامبر از دنیا رفتند، جز فاطمه علیهاالسلام، که کوچک ترین فرزند او بود و برابر اسناد تاریخی و روایی، به هنگام رحلت مادر، کودکی پنج ساله بود. آن زن بزرگ منش، چنان ثروت و دارایی خود را در راه عزت و آزادگی بشر هزینه کرد که به هنگام رحلت یک جامه برای آخرت هم نداشت!!
آری، خدیجه علیهاالسلام در بینش و آگاهی، ژرف نگری و آینده بینی، ایمان و اخلاص و منش و اخلاق انسانی به گونه ای رشد یافته و مترقی و آزاده بود، که نه تنها مدال پیشتازی و پیشگامی در حق گرایی و حق پذیری و پاک منشی و آزادگی را پس از بعثت پیامبر در عالم زنان به خود
اختصاص داد (11)، که پیش از بعثت نیز به صورت پیشگام و نمونه و سمبل کمال جویان و آراستگان به عزت و کرامت جلوه نموده بود. او تنها به خودسازی و آراستگی دنیای وجود خویشتن به این ارزش های انسانی بسنده نکرد، بلکه در جهت نجات و رستگاری مردم خویش، آن ها را برای جامعه و دنیای خویش نیز با همه ی وجود می خواست و آزادمنشانه می جست؛ و درست به همین جهت هم به پیام آور عزت و آزادگی پیشنهاد پیوند فکری و فرهنگی و خانوادگی داد و در این راه از آسایش و آرامش و از مال و جان مایه نهاد و فداکاری ها و قهرمانی های ماندگار و درخشان و وصف ناپذیری نمود.
او در راه بنیاد آزادی و معنویت و گسترش فرهنگ عزت و آزادگی، خطرها کرد و رنج تبعید و محاصره را به جان پذیرفت و بسان سرو برافراشته و مقاوم، در برابر توفان تاریک اندیشی و ددمنشی و زورمداری و تعصب کور نه تنها سر فرود نیاورد که خم هم به ابرو نیاورد و با این شکوه و عظمت، بخش حساسی از گستره ی قلب نازنین و تسخیر ناپذیر محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برای همیشه تسخیر نمود؛ «کان النبی یثنی علیه و یفضلها علی سائر امهات المؤمنین…» (12)
او در پرتو همین ویژگی ها، مهر و رحمت آفریدگارش را به گونه ای به سوی خود جلب نمود، که خدا به وجود ارجمند و منش تابناک و اخلاق و رفتار درخشان او بر فرشتگان مباهات کرد و به فرشته ی وحی
فرمان رسید که سلام خدا را بر آن سمبل عزت و آزادگی نثار کند و بهشت زیبا و پرنعمت خدا و خشنودی او را به او نوید دهد (13)
1) الأنوار الساطعة / ص 207.
2) بحار / ج 43 / ص 130.
3) الأنوار الساطعة / ص 218.
4) فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد / ص 266.
5) بحار / ج 19 / ص 63.
6) بحار / ج 16 / ص 10.
7) بحار / ج 16 / 69.
8) بحار / ج 16 / ص 61.
9) بحار / ج 19 / ص 16.
10) تنقیح المقال / ج 3 / ص 77 / «فضل النساء«.
11) نهج البلاغه / خ 192.
12) سیر اعلام النبلاء / ج 2 / ص 110.
13) سفینة البحار / ج 1 / ص 379.