جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مبارزه با انزوا و پروای دروغین و احمقانه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

یار و مشاور سربلند پیامبر، در اوج پروا و حیا و وقار بود و تجسم آراستگی به این ویژگی انسانی و این خلق و خوی خردمندانه، اما از خجالت های نابه جا، کم رویی های ناپسند، انزوا و گسستن و بریدن از مردم، بیگانگی از سیر تاریخ و روند جامعه ی خویش سخت بیگانه بود؛ چرا که در نگرش آن بانوی خرد و معنویت، آن حیا و پروا و احساس شرم و آراستگی به آزرمی ـ که انسان را از قانون شکنی و گناه و بیداد باز دارد و ضامن رعایت مقررات و حقوق و آزادی و حرمت دیگران گردد ـ پسندیده و زیبنده است و در خور شأن انسان های آزاده و خداجو و

حق پو؛ کم رویی ها و خجالت های بی مورد و ناپسند که از ضعف و تزلزل شخصیت و عدم اعتماد به خویشتن بر می خیزد.

از دیدگاه خدیجه علیهاالسلام، اینها از خصلت های نکوهیده می باشد و از ضعف نفس، عدم احساس کرامت و شخصیت و از عقده ی حقارت سرچشمه می گیرد؛ که ممکن است بر اثر تربیت نادرست، عیوب طبیعی، تزلزل خانوادگی و از انواع ناهنجاری های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، گریبان گیر انسان گردد و راه رشد و تعالی را بر او ببندد.

در فرهنگ و منش آزاده پرور او، این گونه کم رویی ها و خجالت ها و این گونه انزاواها و یا پروای گریز، نوعی بیماری و نشان عدم سلامت روانی است و از این گونه خجالت ها و گوشه گیری ها و مردم گریزی ها، در روایات رسیده به حیای بی خردانه و احمقانه تعبیر گردیده و سخت مورد نکوهش قرار گرفته است.

پیامبر گرامی در این مورد فرمود:

»الحیاء حیاءان: حیاء عقل و حیاء حمق؛» (1)

حیا بر دو قسم است: حیای خردمندانه و حیای احمقانه و بی خردانه.

خدیجه علیهاالسلام به دلیل ریشه و تبار پرافتخار، تربیت درست، آموزگاران خوش فهم، زیبایی سیما و معنویت سیرت، استحکام

خانوادگی و محیط مساعد آن و دیگر عوامل شایسته و شخصیت ساز در اوجی از قوت قلب و علو روح و غنای نفس و خرد و هوشمندی سرشار و آراستگی و برازندگی و کمال و جمالی قرار داشت که در کران تا کران وجودش، جایی برای احساس ضعف و حقارت نفس و یا کم رویی و جای نکوهیده و منفی و یا پرده نشینی و انزواگزینی و گریز از جامعه و وانهادن مسئولیت های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و انسانی یافت نمی شد.

از این رو، آن افتخار زنان را این گونه می نگریم که:

1. با آراستگی به اخلاق و منش خداپسندانه، از بیان حق و حقیقت و روشنگری و خیرخواهی و دلسوزی و خروش و فریاد به جا از حق کشی و بیداد، نه می هراسد و نه احساس شرم می کند، بلکه با همه ی سانسور و اختناق و جوسازی استبداد، ندای حق طلبی خویش را در گستره ی تاریخ طنین افکن می سازد و به جا و به هنگام به تصمیم سازی و تصمیم گیری های ماندگار دست می زند؛ چرا که او بر این باور است که: «والله لایستحیی من الحق» (2)؛ خدا از بیان حقیقت، حیا و پروا نمی کند؛ از این رو بندگان راستین او نیز نباید از بیان حق و فریاد از ستم و حق کشی، احساس خجالت و کم رویی کنند، بلکه باید از گفتار باطل و بیهوده و ظالمانه و ناروا پروا دارند.

2. در زندگی درس آموزش، هرگز از تلاش و روشنگری و پیکار با

آفت جهل و خرافات و ستم و مظاهر انحطاط باز نمی ایستد و در راه انجام وظیفه و ادای رسالت انسانی خویش از سرزنش بی خردان و ناآگاهان و سم پاشی طرفداران استبداد و ارتجاع، نه دستخوش کم رویی و خجالت و احساس شرم می گردد و نه دچار ترس و دلهره؛ چرا که او زن مترقی و بت شکنی است که در راه حق از سرزنش و نکوهش نکوهشگران نمی ترسد؛ تا آنجایی که در این راه پیش از پیوند با محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خود پیشگام می گردد و پس از آن هم به همراه همتای گران قدرش در همه ی فراز و نشیب ها مبارزه ای دلیرانه می کند و پایداری می ورزد؛ یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومة لائم (3)؛

و دین خود را بهتر از هر زن روشن بین و خردمند و انسان دوست و نگران سرنوشت جامعه اش ادا می کند.

3. او هرگز از بهره وری علمی و معنوی از وحی و رسالت و حتی تجربه ی زندگی برخی دوستانش کوتاهی نمی کند و دستخوش حیا و کم رویی و خجالت نابه جا نمی گردد؛ چرا که بر این باور است و این درس را می دهد که: هیچ انسان توحیدگرا و سعادت خواهی نباید از فراگرفتن دانش و تجربه و یا آموختن و پرسیدن چیزی که نمی داند احساس شرم کند؛

»ولا یستحین احد اذا لم یعلم الشیء أن یتعلمه.» (4)

4. و این درس رشد و تعالی را به رهروان راه رشد و رستگاری

می دهد که: هیچ کس هنگامی که از او چیزی می پرستد و می خواهند و او آن را نمی داند، نباید از این که به ندانستن خویش اعتراف کند و بگوید: «نمی دانم«، دستخوش کم رویی و خجالت گردد؛ چرا که چنین صراحت صادقانه و شهامتمندانه ای، از قوت قلب و سلامت نفس و توسعه ی شخصیت انسان خبر می دهد و نه از ضعف آن.

»ولا یستحین أحد منکم اذا سئل عما لایعلم أن یقول لا أعلم.» (5)

با این بیان، روش و منش یار و مشاور خردمند پیامبر، باید الهام بخش زنان و دختران کمال جو و روشن فکر و آزاده ی عصرها و نسل ها قرار گیرد تا بدین وسیله، هم خویشتن را به گوهر پاک روشی و پاک منشی و دانش و بینش و پروا و صداقت و شهامت و دیگر ارزش های انسانی آراسته سازند و در عرصه های گوناگون زندگی به عنوان یک انسان آراسته طرح کنند و به پشتوانه ی معنویت و دانش و کارایی و ایفای نقش های حساس در مدیریت و فرهنگ و دیگر ابعاد، جایگاه و موقعیت و حقوق و آزادی خویش را بخواهند و با ستم تاریخی در مورد خویش به پیکار برخیزند و هم بکوشند تا به کم رویی ها و خجالت های منفی و حیای نکوهیده و بازدارنده و تباهی های آن گرفتار نگردند، باید سخت به هوش باشند تا هم به بهانه ی پوشش و قداست زن، به عضوی بریده و گسسته و بیگانه از جامعه و دنیای خویش و عاطل و باطل و ابزار جمود و تعصب و پادو تاریک اندیشی و ترویج گر اسارت

تبدیل نشوند و هم با وا ننهادن حیا و پروای واقعی ـ که باعث نابودی سلامت نفس و قوت قلب و پیروزی و سرافرازی و پاکی و پیشتازی انسان می گردد ـ از آنان عروسک نسازند و بدانند که عروسک، عروسک است؛ خواه به بهانه ی روشن فکری و مدپرستی و نوجویی دروغین باشد و خواه به بهانه ی دروغین حیا و عفاف و نجابت و پرده نشینی و انزواگری و ارزشگرایی.


1) بحار / ج 15 / ص 197.

2) احزاب / 53.

3) مائده / 54.

4) نهج البلاغه / قصار 82.

5) همان مدرک.