استقلال جویی و استقلال طلبی و استقلال اندیشی بانوی بزرگ حجاز
از لابه لای رفتار و عمل کردنش به شایستگی نمایان است، و این از برجستگی ها و امتیازات بلند اوست؛ چرا که اگر انسان از نظر فکر و اندیشه مبتکر و مستقل نباشد نمی تواند در میدان عمل و تجارت و مدیریت و حساس ترین لحظات تصمیم گیری به طور مستقل بیندیشد و عمل کند.
بانوی خردمند حجاز در پرتو این استقلال اندیشه بود که ده ها خواستگار دارنده ی زر و زیور و کاروان تجارتی و صاحب امکانات را نپذیرفت و به همه ی آن ها «نه!» گفت، و به گونه ای گفت و عمل کرد که همه پنداشتند او هرگز تصمیم به ازدواج ندارد؛ اما همو، هنگامی که با انسانی امین و پاک دل و متفکر و شایسته کردار و روحی بزرگ چون محمد صلی الله علیه و آله و سلم آشنا شد، همه ی آداب و رسوم جاهلی و خرافی را به تمسخر گرفت و خود پیشنهاد پیوند با آن وجود گران مایه را داد.
و آن گاه که غوغایی از هیاهو و جنجال به راه افتاد که دخت ثروتمند و مقتدری چون شما با جوان تهی دستی چون محمد صلی الله علیه و آله و سلم نباید پیوند زندگی ببندد، با قدرتی شگرف ایستاد و همه ی ثروت و امکانات خویش را در پای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ریخت و نشان داد که حسن انتخاب، حسن عاقبت، سعادت، شخصیت، عظمت و شکوه چیزی است که برای به دست آوردن آن نه تنها از پول، کاروان تجارتی، زر و زیور، شهرت و قدرت، که باید در راه آن، از هستی گذشت (1)
یکی از انبوه اسناد تاریخی در این مورد می گوید:
»و کانت خدیجة امرأةً حازمةً نبیةً شریفةً، و هی یومئذ اوسط قریش نسباً، و اعظمهم شرفاً، و اکثرهم مالاً، و کل قومها قد کان حریصاً علی تزویجها، فابت و عرضت نفسها علی النبی و قالت: یابن عم! انی رغبت فیک لقرابتک منی و شرفک من قومک و امانتک عندهم و صدق حدیثک و حسن خلقک…»
خدیجه علیهاالسلام به راستی بانویی خردمند و خردورز و بسیار پرشرافت بود. او در روزگار خویش از نظر ریشه و تبار از بهترین های «قریش» بود و از نظر شرافت و شکوه، پرشکوه ترین آنان و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندترین آنان به شمار می آمد. بسیاری از چهره های سرشناس عرب و عجم برای پیوند با او سخت می کوشیدند و خواستگار بی قرار او بودند، اما او به آنان پاسخ منفی داد و در همان حال، خود باهوشمندی و آینده نگری عجیبی به خواستگاری پیامبر رفت و با درایت و نجابت انگیزه های انسانی و معنوی خویش را برای این پیشگامی عجیب بیان نمود و گفت: من به خاطر خویشاوندی و هم فکری و به دلیل شرافت، امانت، راستی و منش شایسته ات دل در گرو مهر تو دارم، و برآن هستم که اگر بپذیری با تو پیمان زندگی مشترک امضا کنم.
و آن گاه که میان او و محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیوند زندگی مشترک برقرار شد، گفت: گرامی آموزگارم، محمد عزیز! خانه خانه ی توست، امکانات و هستی ام از آن توست و من هم نه مشاور، وزیر، هم فکر، همدل، همراه و همسر، که خدمتگزار تو خواهم بود.
1) معالم العترة / ص 130.