انسان ها در زندگی فردی و اجتماعی خویش از نظر داشتن بینش و منش و یا نداشتن آن یکسان نیستند، بلکه به چند دسته قابل تقسیم اند:
الف ـ بسیاری در زندگی خویش بینش و منشی ندارند، به گونه که اگر از آنان پرسیده شود که شما در راه تأمین یک زندگی در خور شأن انسان و در رویارویی با مشکلات و رفع نابسامانی ها و ساماندهی فرصت ها و امکانات برای رسیدن به هدف های خویش، چه راه و رسم و چه سبک و شیوه ای دارید، می مانند و پاسخی ندارند، چرا که نه در زندگی فردی خویش بینش و منشی مشخص دارند و نه در زندگی اجتماعی و سیاسی خویش…
و این فقدان سبک و منش درست بدان دلیل است که هدف شایسته و آرمان مترقی و بایسته و بینش درست نیز ندارند تا سبک و روشی شناخته شده و اصولی برای رسیدن به آن هدف در پیش گیرند. اینان واپسگرایان و دنباله روها هستند، بسان کف ها و خار و خس های روی آب و علف هرزه هایی بی ثمر و بی ریشه اند که با موج و جو و تندباد به هر
سو می رود و سرانجام از چاله به چاه یا زباله دان تیره بختی و اسارت و حقارت سر در می آورند. بسیاری از حکومت ها، جامعه ها، تمدن ها، نظام ها، دولت ها و مدعیان رهبری و دانش و علم نیز همین گونه اند و در زندگی بینش و منش و راه و رسم مترقی و انسانی و هدف و آرمان در خور شأن انسان ندارند؛ «… الناس ثلاثة فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع أتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجئوا إلی رکن وثیق.» (1)
ب ـ بسیاری در زندگی بینش و منش و راه و روش دارند، اما نه خردمندانه و خردورزانه و براساس اندیشیدن و اندیشاندن و جلب نظر آگاهانه و آزادانه ی انسان ها و براساس حق گرایی و حق طلبی و عدالت، بلکه سبک و اسلوب آنان عوام بازی و عوام فریبی، ظاهر سازی و ریاکاری، زورمداری و خشونت، باج دهی و تطمیع، برای باج خواهی بزرگ تر از دیگران؛ اینان راز موفقیت و کلید حل مشکلات در زندگی را فریب و نیرنگ می نگرند، فریب با واژه های زیبا، با قالب های جذاب، مفاهیم مقدس، توجیه، تحریف حقایق، قلب واقعیت ها، تکرار دروغ، بافته های یک طرفه، سانسور و کتمان حقیقت، سرهم بندی اوهام و خرافات، ترویج دنباله روی بره منشانه، بت سازی از زورمداران، بت پرستی، رواج کیش شخصیت در چهره های گوناگون، فریب به نام خدا و در ستار دین او و حتی با برپا ساختن مذهب سالاری دروغین و
هراس انگیز و خشونت بار؛ سبک و سیره ی اینان، زورمداری و خشونت و ارعاب است و راه خویش را به سوی موفقیت واهی و پوچ خویش، با به راه انداختن سیلاب خون، حذف حق طلبان و دگراندیشان و برپا ساختن دخمه ها و سیاه چال های مرگ و تکیه بر کند و زنجیر و ترور و وحشت و داغ و درفش می گشایند.
معاویه، یزیدها، عمرعاص ها… سلطه جویان اموی و عباسی، و همه ی اسلام پناهان دروغین که در طول تاریخ بدون تحقق عملی روح اسلام و هدف والای آن ـ که عدالت و آزادی و برابری و حریت و تأمین حقوق و تضمین امنیت انسان هاست ـ تنها با نام آن و برخی ظواهر و قالب ها بازی می کنند، و خود را برتر از قانون می پندارند و در برابر جامعه و شهروندان، پاسخ گوی گفتار و عملکرد خویش نیستند، در این ردیف قرار دارند؛
»إن فرعون علا فی الأرض و جعل أهلها شیعاً یستضعف طائفةً منهم یذبح أبناءهم و یستحیی نساءهم إنه کان من المفسدین.» (2)
ج ـ در برابر این دو گروه که یا بینش و منشی در زندگی ندارند و یا دارای شیوه های ظالمانه و واپسگرایانه اند، چهره هایی هستند که هم در زندگی فردی، خانوادگی، فرهنگی، هنری، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… دارای بینشی روشن اندیشانه، اصولی و ماندگارند، و هم منش آنان مترقی، عادلانه، انسانی، خردمندانه، خردورزانه و شایسته
و بایسته است؛ و به همین دلیل هم ماندگار و جاودانه و پرجاذبه و درخور نمونه شدن و سرمشق قرار گرفتن از سوی حق طلبان و آزادی خواهان هستند، و بانوی خردمند حجاز و یار و مشاور روشن اندیش پیامبر از برجسته ترین این چهره هاست.
از امتیازات بانوی خردمند حجاز این است که افزون بر موقعیت علمی و فرهنگی و قدرت تجزیه و تحلیل رویدادهای جاری و آینده نگری و آگاهی از معارف پیامبران و کتاب های آسمانی، خود در ابعاد گوناگون زندگی، در چهره ای پرشکوه به صورت نمونه ای مطرح برای عمل و منش پدیدار می گردد؛ به گونه ای که پیامبر او را در کنار نمونه هایی از چهره های پرشکوه تاریخ، چون مریم سرمشق و الگوی زنان و مردان کمال جو عنوان می سازد و همین واقعیت نشانگر این نکته ی بسیار ظریف است که آن حضرت سبک و منشی مشخص و اصولی و جاودانه و پرجاذبه در ابعاد گوناگون دارد؛ وگرنه، چگونه می تواند الگو و نمونه و سمبل ترقی خواهان گردد؟! (3)
افزون بر این، از دیدگاه او میان ایمان راستین و عمل، پیوندی است تنگاتنگ و گسست ناپذیر؛ چرا که ایمان آگاهانه و آزادانه در نگرش او و عملکرد مشخص نیست ـ تا انسان بتواند بدون سبک و منش زندگی کند ـ بلکه میان آن باور عمیق و عاشقانه ی قلبی و شیوه ی زندگی،
پیوندی اجتناب ناپذیر وجود دارد که همان پیوند، انسان را موظف می سازد تا در رفتار و کردار و گفتار و نوشتار و داوری و دیگر ابعاد زندگی، خود را با قوانین و مقررات مترقی و شاسته هماهنگ سازد و دارای سبک و منشی متناسب با آن باور و ایمان آگاهانه و آزادمنشانه باشد و در شرایط و موقعیت های متفاوت، تابع احساسات و تمایلات و هواها و جاه طلبی ها و دوستی و دشمنی ها نگردد و قدرت و ضعف، برخورداری و محرومیت، داشتن پست و امکانات یا فقدان آن ها، در بینش و منش او اثر تخریبی نگذارد و تغییر جایگاه، او را تغییر منفی ندهد و از موضع مترقی و عدالت خواهانه و حریت طلبانه و مردمی، به خودکامگی و غرور و بیداد و موضع ضد مردمی و ضد خدایی نکشاند و به فریب و دجالگری و دروغ و حق کشی آلوده نسازد.
و از اینجا راز همواره مترقی و ماندگار و عادلانه بودن سبک و منش یار و مشاور ارجمند پیامبر نیز دریافت می گردد؛ چرا که امتیاز بزرگ او و همانندی هایش بر دیگر مدعیان، این است که دارای سبک و منش مشخص بودند و براساس آن ها همواره، توحیدگرا و پرواپیشه،
حق طلب و ارجگذار حق،
قانونگرا و قانون مدار،
عدالت خواه و دادگر،
آزادی خواه و آزادمنش،
انسان دوست و مردم خواه،
راستگو و درستکار،
پارسا و ایثارگر،
آراسته به وفا و امانت،
پاکی و شرافت،
وقار و متانت،
فورتنی و بردباری،
شکیبایی و پایداری،
حق شناسی و قدرشناسی،
شجاعت و شهامت،
حرمت گذار و رعایت گر حقوق و امنیت و آزادی انسان ها و پرچمدار این ارزش ها بودند.
هرگز این اصول در زندگی آنان تابع احساسات نشد و با فراز و نشیب ها و روی آوردن زر و زور و موقعیت های ظاهری و گذرا، دستخوش آفت نگردید.
آری، بانوی نواندیش و خردمند جهان عرب، افزون بر ریشه و تبار اصیل و شرافتمند و پرافتخار ـ که بیشتر اعضای خاندانش مردمی حق جو و درستکار، شجاع و پرشهامت، دانشمند و فداکار روزگاران خویش و از خدمتگزاران خانه ی خدا و مدافعان نستوه و شیردل آن بودند ـ خود در زندگی، دارای برجستگی ها و امتیازات تحسین برانگیزی بود که این امتیازات و ارزش ها او را از دیگر زنان عصر و نسل خویش ممتاز ساخته و در خور همسری برترین برگزیده و پیام آور خدا و در خور مادری بانوی بانوان و شایسته ترین الگوی زنان
گیتی و شایسته ی مادر بزرگی امامان نور می سازد. اینک این شما خواننده ی عزیز و این هم پرتوی نورافشان از ارزش های اخلاقی و والایی های انسانی، یا بینش و منش مترقی مشاور اندیشمند، وزیر لایق و یار همراه پیامبر در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی و….
1) نهج البلاغه / خ 147.
2) قصص / 4.
3) به انبوه روایات در این مورد در بخش هفتم بنگرید.