1. امیر آزادی که خود نمونه ی کامل انسانیت، و میزان دقیق خدا در اندیشه و منطق و عمل می باشد، در وصف آن بانوی بزرگ راه آزادی و عدالت فرمود:
»سادات نساء العالمین اربع: خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و آسیة بنت مزاحم و مریم بنت عمران؛» (1)
سالار زنان دو جهان در اندیشه و دانش و منش مترقی، این چهار زن کمال جو و ستم ستیز و آزادی خواه هستند: خدیجه، دختر خویلد؛ فاطمه، ریحانه ی پیامبر؛ آسیه، زن نواندیش و استبداد ستیز عصر موسی، و دیگر مریم، دخت پاک روش «عمران«.
2. و در وصف نواندیشی، کمال جویی، ستم ستیزی و پیشتازیش در راه آزادی، و شجاعت و فداکاریش در راه اسلام و ایمان فرمود:
»و قد علمتم موضعی من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة. وضعنی فی حجره و أنا ولد یضمنی إلی صدره، و یکنفنی فی فراشه، و یمسنی جسده، و یشمنی عرفه، و کان یمضغ الشیء ثم یلقمنیه، و ما
وجد لی کذبةً فی قول، و لا خطلةً فی فعل، و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله و سلم من لدن أن کان فطیماً أعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم، و محاسن أخلاق العالم، لیله و نهاره. و لقد کنت أتبعه اتباع الفصیل أثر أمه، یرفع لی فی کل یوم من أخلاقه علماً و یأمرنی بالاقتداء به. و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فأراه، و لا یراه غیری. و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام غیر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجة و أنا ثالثهما. أری نور الوحی والرسالة و أشم ریح النبوه…» (2)
شما موقعیت مرا نسبت به پیامبر خدا در خویشاوندی نزدیک و در مقام و منزلت ویژه ام می دانید، پیامبرمرا در کنار خویش می نشاند و در حالی که کودک بودم، مرا در آغوش مهر خود می گرفت و در بستر محبت و پدری خویش می خواباند، بدن مبارکش را به بدن من می چسباند و بوی پاکیزه و عطرانگیز خود را به من می بویاند و گاه از سر مهر، غذا را لقمه لقمه در دهانم می گذارد.
آن حضرت هرگز در گفتار من دروغی نیافت و در کردارم، لغزش و اشتباهی ندید…. من در زندگی، همواره با پیامبر بودم؛ درست بسان فرزندی که همواره به همراه مادر است. پیامبر هر روز نشانه ی تازه ای از اخلاق نیکو و منش والا را برایم آشکار می ساخت، و به من فرمان می داد تا به او اقتدا کنم.
آن حضرت چند ماه از سال را در غار «حرا» می گذرانید، در آنجا
تنها من او را می دیدم و کسی جز من او را نمی دید. در آن روزهای تیره و تار، در هیچ خانه ای جز خانه ی پیامبر ـ که بزرگ بانوی آزادی و آزادگی، خدیجه هم در آنجا بود ـ اسلام و ایمان راه نیافته بود، و من در آن شرایط دشوار سومین آن دو انسان توحیدگرا و بزرگ منش بودم که در راه تحول مطلوب و ساختن جامعه و دنیایی نو و آزاد و آباد در تلاش و تکاپو بودم.
3. نقش آن بانوی خرد و تلاش در راه پیشرفت اسلام و پشتیبانی از نهضت آزادی خواهانه ی پیامبر به گونه ای شکوهبار بود که علی علیه السلام در سوگ جانسوز او و پدر ارجمند خود ابوطالب چنین سرود:
اعینی جودا بارک الله فیکما
علی هالکین لاتری لهما مثلاً
علی سیدالبطحاء وابن رئیسها
و سیدة النسوان اول من صلی
مهذبة قد طیب الله خیمها
مبارکة والله ساق لها الفضلا
فبت اقاسی الهم والثکلا
مصابهما ادحی الی الجود الهوا
لقد نصرا فی الله دین محمد
علی من بغی فی الدین… (3)
هان ای دو چشم من باران اشک از آسمان دیدگانم فرو بارید، خدا این گریه و این باران اشک را در سوگ دو یار فداکار اسلام و قرآن و دو پشتیبان بی همانند پیامبر بر شما مبارک سازد؛ چرا که آن دو به راستی انسان های بی نظیری بودند.
هان ای دو چشم من! در سوگ غمبار سالار حجاز و فرزند سالار
مکه، ابوطالب و نیز در رحلت جانسوز سالار زنان ـ که نخستین بانوی توحیدگرا و پیشتازترین زن، در راه آزادی و معنویت بود، و با پیامبر خدا نماز می گزارد و به نیایش و مناجات می نشست ـ باران اشک فرو بارید.
بر همان بانوی خود ساخته و پاک روش و پاک منشی که خدا خیمه و سرای او و گرداگردش را پاک و پاکیزه ساخته است. بانوی پربرکتی که خدا او را به خاطر نواندیشی و شایسته کرداریش به شاه راه فضیلت ها و والایی ها راه نموده است.
دریغ و درد که اینک در سوگ جانسوز آن دو انسان والا و بشردوست گرفتار آمدم، و به غم فراق آنان دچار شدم. آه که رحلت جانسوز آن ها روز و شب مرا تیره و تار ساخته است.
این دو یار راستین و شجاع پیامبر، دین و آیین آسمانی و نجات بخش او را شهامتمندانه یاری کردند، و با شجاعتی تحسین برانگیز با همه ی وجود و اعتبار و توان و امکانات خویش با حق ستیزان و بیدادگران و تاریک اندیشان مبارزه نمودند.
4. و نیز آن حضرت در واپسین لحظه ها، در بستر شهادت در راه آرامش خاطر بخشیدن به فرزندانش، پرده ای از حقیقت عالم برزخ را به نمایش نهاد، که نشانگر شکوه و عظمت خاندان پیامبر و نیز خدیجه علیهاالسلام در بارگاه خداست. او خطاب به امام حسن علیه السلام فرمود:
»یا بنی! لاجزع علی ابیک بعد الیوم، هذا جدک محمد المصطفی، و جدتک خدیجة الکبری، و امک فاطمة الزهراء… فطب نفساً، وقر عیلناً، و کف عن
البکاء؛» (4)
فرزند گران مایه ام! پس از امروز برای پدرت دیگر نه رنجی خواهد بو، و نه اندوه و دردی. این نیای گران قدرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، آن برگزیده ی بارگاه خدا، و این هم مادربزرگت خدیجه، بانوی کمال و معنویت، و این نیز مادرت فاطمه علیهاالسلام دخت سرفراز پیامبر و اینان هم حوریان بهشت هستند که چشم انتظار پدرت هستند. از این رو به خود آرامش خاطر بخش، و دل را خشنود ساز، و چشم را روشن و از گریه بر پدر خودداری کن.
1) ابن ابی الحدید / شرح نهج البلاغه / ج 10 / ص 266.
2) نهج البلاغه / خ 192.
3) مناقب آل ابی طالب / ج 4 / ص 70؛ بحار / ج 44 / ص 193.
4) بحار / ج 42 / ص 83.