افزون برآن چه آمد، پیشوای گران قدر آزادی در سراسر زندگی خویش از آن بانوی نواندیش و پیشتاز، به عظمت یاد می کرد، که به نمونه هایی می نگریم:
1. آن حضرت در قدرشناسی از سخاوت و بخشندگی هدفمند و فداکاری هدفدار و جهاد مالی بانوی خردمند حجاز در راه پیشرفت اندیشه ی آزادی بخش و انسان پرور دین خدا فرمود:
»ما نفعنی مال قط مثل مال خدیجة؛» (1)
هیچ ثروت و امکاناتی در زندگی اجتماعی و تربیتی، به هدف های والای من بسان ثروت و امکانات «خدیجه» سودبخش و سود رسان نبود.
2. عایشه آورده است که پیامبر نه تنها به یاد و نام خدیجه علیهاالسلام و فداکاری های او بسیار بها می داد، بلکه به احترام او هر آن کس و هر آن چیزی که نام و یاد او را به همراه داشت ارج می نهاد. روزی بانوی سالخورده ای به خانه ی ما آمد، و مورد لطف سرشار پیامبر قرار گرفت. پس از رفتن او به پیامبر گفتم: درست است ک خلق و خوی شما بسیار دوست داشتنی است و به همه ی انسان ها، به ویژه محرومان احترام می گذاری، اما امروز به این زن سالخورده بهایی دیگر دادی، مگر او که بود؟
آن حضرت فرمود:
»انها کانت تأتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛» (2)
این زن، زمان خدیجه به خانه ی ما می آمد و از بخشش او بهره ور می شد. و از دیدگاه من نیک پاس داشتن سابقه ی دوستی های دیرین، بخشی از ایمان است.
3. و نیز آورده اند که: روزی خواهر خدیجه علیهاالسلام (هاله) به دیدار آن پیشوای بشر دوست آمد. آن حضرت با دیدار او به یاد آن یار مهربان و فداکار افتاد و در فراق او به گونه ای عواطف پاک و ناب او جوشید که اشک امانش نداد، و فشار اندوه آسمان وجود او را به رعد و برق و لرزه درآورد.
پس از رفتن «هاله» یکی از بانوان دلیل آن را پرسید، که فرمود: به یاد «خدیجه» و ارزش های والایی که او به آن ها آراسته بود، افتادم و یک باره صفا و وفا، پروا و پاکی، شجاعت و اخلاص، فداکاری و شکیبایی او در راه عدالت و آزادی، در برابر دیدگانم مجسم شد.
»عایشه» که در آنجا حضور داشت، از شکوه و عظمت «خدیجه» ـ که هنوز بخش عظیمی از گستره ی دل بی کران محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در اختیار داشت ـ دستخوش تعجب و حسادت گردید و جسورانه گفت: ای پیامبر خدا، چه قدر از خدیجه به نیکی یاد می کنی؟ مگر نه این است که اگر دست بی رحم تقدیر گل عطرآگین وجود او را از بوستان زندگی شما
چید، خدای فرزانه همسری جوان تر، زیباتر و بهتر از او را به شما ارزانی داشت؟
سیمای پیامبر برافروخته شد و با آزردگی خاطر فرمود: هرگز، هرگز این گونه نیست، به خدای سوگند که هیچ گاه یار همراهی بهتر از خدیجه روزی من نگردید؛ چرا که او بانویی بسیار نواندیش و کمال طلب و معنویت خواه بود. او در شرایط و روزگاری به راه و رسم مترقی و یکتاپرستان ی من ایمان آورد که مردم واپسگرا و تاریک اندیش، مرا دروغگو می انگاشتند، و روزگاری با ثروت و امکانات خویش هدف های والای مرا مدد رساند، که دیگران مرا از نعمت و امکانات زندگی محروم داشتند و زمانی با همه ی وجود به یاری و پشتیبانی ام قیام کرد که دیگران امنیت را از من سلب کرده و در اندیشه ی جان من بودند (3)
5. موقعیت خدیجه علیهاالسلام در گستره ی دل پیامبر و آسمان زندگی اش به گونه ای پرشکوه بود که «عایشه» می گوید:
»ما زلت اتقرب الی رسول الله بذکرها؛» (4)
من همواره با یاد و نام پرشکوه خدیجه علیهاالسلام به پیامبر تقرب می جستم.
6. پس از مراسم خواستگاری امیر آزادی از ریحانه ی ارجمند پیامبر و مراسم عقد آن دو، که چیزی نزدیک به یک ماه از آن گذشت، «عقیل» به سوی امیر علیه السلام رفت و از او اجازه خواست تا نزد پیامبر برود و موضوع عروسی را ترتیب دهد، و از خود آن حضرت هم خواست که به همراهش
به خانه ی پیامبر برود.
آن دو حرکت کردند و در راه شرفیابی، به «ام ایمن» برخورد کردند. او به آنان توصیه کرد که اجازه دهند تا انجام این کار را او به عهده گیرد. آن گاه نزد «ام سلمه» آمد و جریان را با او در میان نهاد و به همراه دیگر همسران پیامبر، به حضور آن حضرت شرفیاب شدند، و گفتند: ای پیامبر! پدر و مادرمان فدای شما باد! ما به خاطر کاری مهم به اینجا آمده ایم؛ کاری که اگر بانوی بزرگ حجاز (خدیجه) زنده بود چشمش به وسیله ی آن نورباران می گشت.
پیامبر مهر و عدالت با شنیدن نام «خدیجه» باران اشک از دیدگان فروباراند و فرمود:
»خدیجة و این مثل خدیجة؟ صدقتنی حین کذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله، و اعانتنی علیه بمالها…؛» (5)
از «خدیجه» سخن گفتید؟ کجا همانند آن بانوی خرد و پروا پیدا می شود؟ او بود که در آن شرایط بحرانی که مردم مرا در دعوت توحیدی و آزادی خواهانه ام دروغگو می انگاشتند، با شهامت و ایمان، راستی و درستی ام را گواهی کرد، در راه دین خدا و پیشرفت آن بار گران وزارت و یاری و همراهی مرا با درایت و توانمندی به دوش کشید، و با دارایی هنگفت خویش مرا در راه هدف های خدایی و انسانی مدد رساند، و آن گاه خدا به من فرمان داد که به «خدیجه» بشارت دهم که به پاس
رنج ها و تلاش ها و فداکاری هایش، در بهشت پرطراوت و زیبای خویش، خانه ای از زمرد و گوهری گرانبها برای او آماده ساخته است؛ خانه ی پرشکوهی که در آن نه ناآرامی و هیاهویی خواهد بود و نه رنج و دردی.
»ام سلمه» می افزاید: پس از سخن پیامبر در وصف بانوی خردمند جهان عرب، گفتیم: پدر و مادرمان فدایتان باد! هرچه پیرامون شخصیت ارجدار «خدیجه» بفرمایید درست است، اما اینک او به سوی پروردگارش شتافته است. نعمت های خدا بر او گوارا باد و خدا ما را با او در درجات بهشت و آمرزش و خشنودیش گردآورد؛ اینک این علی علیه السلام است که برادر شما در دین و در نسب پسرعموی شماست. تقاضای او این است که به لطف خویش همسر گران مایه اش، فاطمه علیهاالسلام را به خانه ی او روانه سازید، تا براساس مهر و صفا با هم زندگی مشترک آغاز کنند.
پیامبر بار دیگر از بانوی اندیشمند و کمال جوی حجاز به نیکی یاد نمود و دستور داد مقدمات مراسم عروسی را فراهم کنند.
1) بحار / ج 19 / ص 63.
2) قاموس الرجال / ج 10 / ص 432؛ کشف الغمه / ج 2 / ص 72؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید / ج 18 / ص 108.
3) قاموس الرجال / ج 10. ص 432.
4) همان مدرک.
5) بحار / ج 43 / ص 130.