جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

راز این سلام و درود

زمان مطالعه: 5 دقیقه

از آن جایی که برابر آموزه های والای قرآن، آفریدگار هستی، فرزانه است و پیام ها و کارهایش هدفدار و حکیمانه، و از ذات بی همتای او کاری بی هدف و بیهوده سر نمی زند، به این نکته ی ظریف می رسیم که این فرستادن درود و سلام بر خدیجه، دارای راز و رمز و نشانگر شکوه و عظمت او در بارگاه خداست؛ درست بسان سلام رسانی خدا بر مسیح، موسی، یحیی، ابراهیم، نوح، سلیمان، داوود و محمد صلی الله علیه و آله و سلم (1)

به این آیات در این مورد بنگریم که می فرماید:

»یا یحیی خذالکتاب بقوة و اتیناه الحکم صبیاً.

و حناناً من لدنا و زکوةً و کان تقیاً.

و براً بوالدیه و لم یکن جباراً عصیاً.

و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیاً.» (2)

و به فرزند زکریا گفتیم: هان ای یحیی! این کتاب را با اقتداری تمام برگیر؛ و به او در کودکی فرزانگی و بینشی ژرف ارزانی داشتیم. و نیز از سوی خویش مهر و پاکی سرشاری به او بخشیدیم، و او انسانی پروا پیشه بود. و نسبت به پدر و مادرش نیکوکردار بود، و زورمدار و زورگویی نافرمان نبود. و درودی شایسته بر او باد، روزی که زاده شد و روزی که جهان را بدرود می گوید و آن روزی که زنده برانگیخته می گردد.

و می فرماید:

»قال أنی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً.

و جعلنی مبارکاً این ما کنت و اوصانی بالصلوة والزکوة ما دمت حیاً.

و براً بوالدتی و لم یجعلنی جباراً شقیاً.

والسلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیاً.» (3)

به ناگاه آن کودک نورسیده لب به سخن گشود و گفت: من بنده ی خدا هستم، به من کتاب ارزانی داشته و مرا پیام آور خویش قرار داده است. و مرا هرجا که باشم پربرکت قرار داده و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش فرموده است. و مرا نسبت به مادرم شایسته کردار ساخته و مرا زورمداری تیره بخت نساخته است.

و درود خدا بر من، روزی که دیده به جهان گشودم، و روزی که چشم از جهان فروخواهم بست و روزی که برانگیخته خواهم شد.

با دقت در این مورد به این نتیجه می رسیم که:

الف ـ سلام رسان و دریافت دارنده ی سلام، باید با یکدیگر نوعی تناسب معنوی داشته باشند و دریافت دارنده ی سلام به نوعی به فرو فرستنده ی سلام تقرب و هماهنگی و همسویی یافته، که مورد لطف او قرار گرفته است.

ب ـ دریافت دارنده ی سلام، از همه ی مردم روزگار خویش برتر است، مگر این که دلیل روشنی نشانگر این باشد که افرادی استثنا

شده اند.

ج ـ دریافت دارنده ی سلام از نظر موقعیت و مقام معنوی یا معصوم و خدا ساخته بوده است و یا انسان خودساخته و خودشکوفایی که خود را به گونه ای اوج داده که به آنان نزدیک شده است.

9. و نیز آورده اند که فاطمه علیهاالسلام در واپسین لحظه های حیات پیامبر، از حال مام ارجمندش خدیجه پرسید و گفت: پدر جان اینک مادرم کجاست؟ «فاین والدتی خدیجة؟»

پیامبر با اشاره به مقام پرفراز آن بانوی عدالتخواه و پراخلاص در عالم برزخ و جهان پس از مرگ، فرمود:

»فی قصر له اربعه ابواب الی الجنة؛»

مادرت اینک در کاخ پرشکوهی است که از چهارسو درهای آن به بهشت پرطراوت خدا گشوده می شود (4)

10. هنگامی که امیر آزادی در واپسین لحظه ها در بستر شهادت بود، فرزندانش برگرد او نشسته و از درد و فراق، باران اشک فرو می باریدند. آن حضرت گاه دیدگان را، با روی هم نهادن پلک ها می بست و گاه می گشود و فرزندانش را نظاره می کرد. در این لحظه ها فرزندش حسن علیه السلام را دید که از پرده ی دل ناله می زند که آه پدر! با شهادت تو کمرم شکست: پدرجان! بر من بسیار گران است که شما در آستانه ی پرواز به سوی ملکوت بنگرم.

امیر علیه السلام با بیان حقایقی از عالم برزخ، این گونه دلداری داد:

»یا بنی! لا جزع علی ابیک بعد الیوم، هذا جدک محمد المصطفی، وجدتک خدیجة الکبری، و امک فاطمة الزهراء…» (5)

فرزند گران مایه ام! پس از امروز برای پدرت دیگر نه رنجی خواهد بود، و نه اندوه و دردی؛ این نیای گران قدر محمد صلی الله علیه و آله و سلم، آن برگزیده راستین بارگاه خدا، و این هم مادر والایت خدیجه، بانوی کمال و معنویت، و این نیز مادرت فاطمه علیهاالسلام دخت سرفراز پیامبر و اینان هم حوریان بهشت هستند که چشم انتظار پدرت هستند و به استقبال او آمده و ورود او را به عالم برزخ لحظه شماری می کنند. پس تو ای نور دیده ی پدر! دل توفان زده را به لطف خدا آرامش بخش و به ساحل اطمینان راه نما و دیده ات روشن باد و گریه نکن که دیگر بر پدرت رنج و اندوهی نیست.

11. از امیر علیه السلام آورده اند که: روزی پیامبر فاطمه اش را اندوه زده دید از او دلیل گرفتگی اش را پرسید که او گفت: به یاد روز رستاخیز و گرفتاری های سهمگین آن افتادم.

پیامبر ضمن بیانی از مهر و لطف خدا به او در روز رستاخیز، فرمود: فاطمه جان! آن روز با شکوه و عظمتی وصف ناپذیر به صحرای محشر وارد می گردی، و در راهت به سوی محشر، مریم به همراه هفتاد هزار حوریه به استقبال تو می آید… سپس افزود:

»ثم تسلتقبلک امک خدیجه اول المؤمنات بالله و برسوله و معها سبعون الف ملک بایدیهم الویة التکبیر…» (6)

آن مام گران مایه ات خدیجه ـ که پیشتاز در ایمان به خدا و پیامبرش بود ـ به همراه هفتاد هزار فرشته، که در دست آنان پرچم های شکوه و بزرگداشت خداست به استقبال تو می آیند…

و بدین سان پیامبر گرامی به پرتوی از شکوه و عظمت خدیجه علیهاالسلام در بارگاه خدا در روز رستاخیز توجه داد.

12. شکوه و عظمت او در بارگاه خدا در زیارت نامه ی آن حضرت نیز انعکاس دارد که چنین آمده است:

»السلام علیک یا من انفقت مالها فی نصرة سید الأنبیاء، و نصرته مااستطاعت، و دافعت عنه الأعداء، السلام علیک یا من سلم علیها جبرئیل، و بلغها من الله الجلیل، فهنیئاً لک بما اولاک الله من فضل…؛»

درود بر تو ای بانوی کمال جو و معنویت خواهی که ثروت، امکانات و اعتبارش را، با ایمان و سخاوتی تحسین برانگیز در راه یاری و پیروزی سالار پیامبران هزینه کرد، و هرآن چه داشت در طبق اخلاص نهاد و تا سرحد توان و ایثار و فداکاری او را در راه نجات و آزادی و عدالت حمایت نمود، و گزند تاریک اندیشان و دشمنان اصلاح ستیز را از او دور ساخت.

درود بر تو ای خدیجه ی ارجمند! ای کسی که فرشته ی وحی بر او

درود نثار نمود و سلام خدا را بر او رسانید. گوارایت باد این امتیازات و افتخارات وصف ناپذیری که خدا به تو ارزانی داشت و به وسیله ی آن ها تو را بر دیگران برتری بخشید (7)

13. در مقام والای آن انسان حق جو و عدالت خواه و بشر دوست در بارگاه خدا، همین بس که به هنگام رحلت او فرشتگان رحمت فرود آمده و از سوی خدا جامه ی آخرت برای او آوردند. این هدیه ی ارجدار خدا، هم آرامش بخش دل توفان زده ی پیامبر در آن شرایط دشوار بود و هم نشان قدرشناسی و گرامیداشت آن بانوی کمال جو از سوی خدا.

پیامبر، پیکر آن یار خردمند و فداکار را ـ که یکی از دو پشتیبان با درایت و پراعتبار نهضت خداجویانه و آزادی خواهانه اش در غوغای جهل و خشونت تاریک اندیشان و استبداگران بود ـ با آن جامه ی اهدایی پوشاند، و پس از آماده شدن آرامگاه، خود به درون آن رفت و پس از دعا و نیایش، پیکر آن بانوی پراخلاص را با مراسم ویژه ای به خاک سپرد (8)


1) المعجم المفهرس / واژه ی سلام.

2) مریم / 12 ـ 15.

3) مریم / 30 ـ 33.

4) بحار / ج 22 / ص 509؛ امالی صدوق / ص 378.

5) بحار / ج 42 / ص 83.

6) بحار / ج 8 / ص 53 ـ 55.

7) آداب الحرمین / ص 231.

8) بحار / ج 16 / ص 13؛ شرح نهج البلاغه / ابن ابی الحدید / ج 14 / ص 76.