سبک معاشرت خدیجه با آن حضرت، نه براساس حقوق متقابل و نه حتی اخلاق والای انسانی و منش مترقی اسلامی، که براساس عشق و شور آسمانی و شیفتگی و شعور انسانی بود؛ چرا که او در اندیشه ی ثروت معنوی بود،
فضایل انسانی می جست،
ویژگی های والای بشری می خواست،
در اندیشه ی زیبایی ظاهر و باطن بود،
تشنه ی رشد و پیشرفت، عدالت خواهی و استقلال جویی، آزادی و آزادگی و گسترش معنویت و اخلاق برای جامعه و مردم و عصر و نسل خویش بود.
او در شاه راه پروا و پاکی گام می سپرد، و یاری همراه و همدمی آراسته ی به رادی و جوانمردی و پروا و راستی را از خدا می خواست، و این ها را یکسره در آبشار ریزان وجود گران مایه ی محمد صلی الله علیه و آله و سلم یافته بود.
به همین جهت او در زندگی مشترک خویش با محمد صلی الله علیه و آله و سلم از آغاز تا آخرین لحظه های حیات پرثمرش، در تمام این مدت بهترین یار و یاور و مهربان ترین مونس پیامبر شد. به صورت نمونه ی کامل یک همسر فداکار و ایثارگر زیست. نمونه ی کامل یک یار همراه و هم پای پرمهر
گردید، و نمونه ی کامل یک همسر فداکار و ایثارگر شد.
آن بانوی جمال و کمال در روزهای آرامش و آسایش، نزدیک ترین همدم پیامبر بود، و در دوران دشواری و سختی و درگیر و دار مشکلات شکننده ی زندگی فردی و اجتماعی و رسالت پیامبر شکیباترین و پرتحمل ترین مددکار و در همه ی رویدادهای سخت و مصیبت های پی در پی، شیردل ترین و فرزانه ترین پشتیبان و هم فکر و همراه آن حضرت بود.
»علامه ی مجلسی» می نویسد: خدیجه علیهاالسلام نخستین کسی بود که به خدا و پیامبرش ایمان آورد، و قرآن و برنامه های آن را، به عنوان وحی و پیام خدا گواهی نمود، با همه ی وجود و توان بار گران وزارت و همکاری پیامبر را در راه حق و عدالت به دوش کشید، و بدین وسیله خدای توانا، کار سترگ و بار گران رسالت را با هم اندیشی و همگرایی و همکاری شجاعانه ی خدیجه بر پیامبرش آسان ساخت.
آن حضرت تا آخرین روزهای زندگی خدیجه او را یاری غمخوار، همکاری چاره ساز و سنگ صبوری گره گشا و آرامش بخش دل خویش می دید. هر سخن گزنده و موضع گیری زننده و جسارت و اهانت و دروغ انگاری را ـ که در راه رساندن پیام خدا از تاریک فکران و خودکامگان می شنید و دل نازنین اش از اندوه آکنده می شد ـ با شریک دغدغه هایش، خدیجه در میان می نهاد و با او به بیان درد می نشست، و خدا به وسیله ی سخن و تدبیر حکیمانه ی آن شیر زن، درد و اندوه را از گستره ی دل پیامبرش می زدود؛ چرا که آن یار بزرگمنش هنگامی که پیامبر را گرفته و
در فشار مشکلات می دید، با زبان و عمل او را به استواری و مقاومت بر می انگیخت، و با هم دردی و هم زبانی، از فشارها می کاست و با آسان شمردن کار سترگ هدایت و ارشاد جامعه و ایجاد دگرگونی مطلوب در اندیشه ها و عواطف، چشم انداز موفقیت را نزدیک می ساخت؛
»کانت خدیجة اول من آمن بالله و رسوله، و صدقت بما جاء من الله، و وازرته علی أمره، فخفف الله بذلک عن رسول الله…» (1)
او شریک دغدغه های پیامبر، هم راز و هم دل او، نگهبان جان گرامی او از شرارت دژخیمان، حمایتگر پرشور و آگاه او، وزیر تواناو کارآمد او از زنان، و مشاور خردمند او بود (2)، و در همه ی صحنه های پرخطر و سرنوشت ساز، همچون: اعلام بعثت و دعوت در آن فضای آکنده از تعصب و تاریک اندیشی، در اقامه ی نماز و فرهنگ آن، در دعوت بستگان و نزدیکان (3)، در بیعت با خدا و دین و آیین و پیامبر او تا پای
جان، در تحمل گرسنگی و گرما و سرما و تبعیدگاه و… همیشه و همه جا در کنار او بود!!
آن بانوی آزادمنش و آزادی خواه در دشواری ها و فشارها و مشکلاتی که در سال های پس از انگیزش محمد صلی الله علیه و آله و سلم به رسالت و پس از اعلام دعوت آسمانی او و فرود آیات و آن گاه نفی پرستش های ذلت بار و روابط ظالمانه ی بیدادگران حاکم با توده های در بند، برای پیامبر و مردم حق طلب و آزادی خواه از سوی محافظه کاران و مخالفان آزادی و ایمان رخ گشود، نه تنها یار و یاور پیامبر و موجب آرامش خاطر آن پیشوای
عدالت بود، بلکه بسان مادری پرمهر و خردمند برای تمام مسلمان ها نیز مایه ی امید و پشت گرمی و قوت قلب و پناه و پشتیبان به شمار می رفت، و با شکیبایی قهرمانانه، تحمل و مدارای شگفت انگیز و پایداری شگرف و مقاومت کوه، آسایش، سرمشق همه ی کمال جویان و آزادی خواهان و توحیدگرایان بود.
افزون بر این هم فکری و همراهی در راه رساندن پیام خدا و شرکت در کار انگیزش جامعه به سوی تحول مطلوب و محبوب، آن بانوی خرد و درایت به جهاد مالی شگرفی همت گماشت، به گونه ای که هرگز از بخشش ثروت فراوان خویش در راه هدف های والای پیامبر و گسترش اندیشه ی مترقی و نجات بخش اسلام و دستگیری از نواندیشان محروم و مظلوم دریغ نورزید.
او با آن قدرت و امکانات گسترده، با آن شهرت و مقام احترام انگیز و با آن اعتبار و آوازه ی بلند می توانست بهترین زرق و برق زندگی را برای خویش به هم زند، و در کمال رفاه و آسایش به سر برد، و همواره در ناز و نعمت غرق گردد، با این وصف با بزرگمنشی تحسین برانگیزی از تمامی مظاهر زیبای زندگی ظاهری و زودگذر عبور کرد و همه را در راه هدف های ماندگار به دور ریخت و به جای آن ها، تمام ناملایمات و دشواری ها را به خاطر زندگی با پیامبر آزادی به جان پذیرفت.
او سال هایی طولانی شکنجه های جسمی و روحی دژخیمان تباهی و خشونت را ـکه بر همتای گران قدر زندگی اش به خاطر دعوت به توحید و تقوا و رعایت مقررات خدا و حقوق بشر، از سوی بیدادگران بر
او روا می شد ـ تحمل نمود و همراهی آن حضرت را به هیچ بهایی از دست نداد و شیرآسا با تهدیدهایی که بر زندگی خانوادگی اش سایه افکنده بود، کنار آمد و با پذیرش تبعید و محاصره و تحمل گرسنگی روزهای دشوار و بیداری شب های پرهراس و وحشت بار، در راه آرمان مشترک خویش با محمد صلی الله علیه و آله و سلم پای فشرد و بیدار و پرشور به جهاد سترگ خویش ادامه داد تا هر روز گامی تازه در راه نیل به سوی هدف های بلند اسلام و تحقق برنامه های رشد بخش قرآن و رشد و پیشرفت انسان و آزادی او بردارد.
یکی از دانشمندان در نقش این بانوی آزادی و ایمان در یاری پیامبر می نویسد: پیامبر گرامی در راه اندیشاندن و بیداری مردم هر رویداد ناخوشایندی را که می دید، و هر سخن تند و خشونت باری را که می شنید و هر بیداد و فشاری که بر او وارد می شد و آن پیشوای بشردوست را اندوهگین می ساخت، هنگام بازگشت به سرای خدیجه علیهاالسلام، همه را با آن یار مهربان و آن مشاور خردمند در میان می نهاد، و خدای توانا به وسیله ی آن بانوی کمال رنج ها و ناراحتی ها را از دل و جان پرمعنویت پیامبرش می زدود.
شگفت اینجاست که خدیجه همواره همتای زندگی خود را به پایداری و مقاومت فرا می خواند و با مهر و درایت وصف ناپذیری دردها و رنج های اجتماعی او را برطرف می ساخت و به یاری خدا به او آرامش خاطر و انرژی و انگیزه ی تازه می بخشید. نقش خدیجه در همراهی و همفکری و پشتیبانی پیامبر و مردم آزادی خواه از آغازین روزهای بعثت
تا واپسین لحظه های زندگی پربرکت و تاریخ سازش به گونه ای بود که با رحلت جانسوز او، نه تنها پیامبر و علی علیه السلام و آن گاه مسلمانان، که دوست و دشمن نیز دریافتند که اسلام پشتیبانی پراعتبار و پیامبر، یار و مشاور و وزیری پرمهر و توانمند و مردم مسلمان پناهگاهی استوار از دست داده اند (4)
و دیگری در این مورد از جمله می نویسد: خدیجه وزیر راستین اسلام و مشاور خردمند و شجاع پیامبر بود، و آن حضرت به یاری او و حمایت بی دریغ و شجاعانه اش بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد و با مهر و صفای وصف ناپذیر او، آرامش خاطر می یافت؛
»و کانت خدیجة صدق علی الإسلام، و کان رسول الله یسکن الیها.» (5)
1) بحار / ج 16 / ص 10.
2) برای نمونه در این مورد از علی علیه السلام آورده اند که می فرمود: پیامبر و مشاور ارجمندش خدیجه شبی در مورد چگونگی تکان دادن مغزهای خمود بت پرستان و انگیزش افکار و اندیشه های مردم و درهم شکستن بت ها و پاکسازی کعبه از آن ها به رایزنی و مشاوره نشستند. آن گاه پیامبر مرا خواست. هنگامی که به حضورش شرفیاب شدم، پس از گفت و گویی کوتاه فرمود: با من بیا تا به سوی کعبه برویم. به همراه او تا خانه ی خدا رفتم. آن حضرت وارد خانه شد و به من دستور داد تا بر شانه های او پا نهم و تمام بت ها را سرنگون سازم. من بی درنگ فرمانش را به جان پذیرفتم و بت ها را سرنگون ساختم. آن گاه با هم به خانه برگشتیم و خدیجه را در جریان کار قرار دادیم. آنجا بود که پیامبر به من فرمود: علی جان! نخستین کسی که در تاریخ، بت ها را درهم شکست تا مردم را به سوی خدای یکتا راه نماید، پدرت ابراهیم بود و اینک آخرین نفر هم تو هستی. بحار / ج 38 / ص 85.
3) سومین سال از بعثت پیامبر بود که فرشته ی وحی با این آیات فرود آمد:»فلا تدع مع الله الهاً آخر فتکون من المعذبین.و انذر عشیرتک الأقربین.واحفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین.فإن عصوک فقل انی بریء مما تعملون.و توکل علی العزیز الرحیم.پس خدایی دیگر را با خدای یکتا مخوان و برای او همتا و نظیر مگیر که از عذاب شدگان خواهی شد. و خویشاوندان نزدیک خود را هشدار ده؛ و پر و بال فروتنی و مهر خویشتن را برای ایمان آوردگانی که از تو پیروی نموده اند، فرود آور؛ و اگر نزدیکانت تو را نافرمانی کردند، بگو: بی گمان من از آن چه شما انجام می دهید بیزارم؛ و بر خدای پیروزمند و مهربان اعتماد کن! شعراء / 213 ـ 217.پس از فرود آمدن این آیات، پیامبر فرزندان «عبدالمطلب» را ـ که تنها شمار مردانشان به چهل تن می رسید ـ به یک نشست دوستانه فراخواند، و به امیرمؤمنان ـ که در آن زمان نوجوانی هوشمند و پرشور بود ـ دستور داد برای آن گروه ـ که هر کدام به اندازه ی گوشت بزغاله ای می خوردند و ظرف بزرگی از نوشابه را به تنهایی می نوشیدند ـ ران گوسفندی را برای تهیه ی غذا به همراه نان فراهم آورد.پس از حضور آنان و آماده شدن غذا، به آنان فرمود به نام بلند و با عظمت خدای یکتا بر سفره نزدیک شوید. آنان به صورت چند گروه ده نفری پیش آمدند و از آن غذای آماده شده خوردند و سیر شدند، آن گاه ظرفی لبریز از شیر که آماده شده بود، آوردند و پیامبر نخست جرعه ای از آن نوشید، و از پی آن، به آنان دستور داد تا به نام بلند و پربرکت خدا آن چه می خواهند بنوشند، و همگی از آن شیر نوشیدند تا سیر شدند، اما آن غذا و شیر آماده شده ـ که به ظاهر برای انبوه حاضران اندک می نمود و تناسبی با آن جمعیت نداشت ـ نه تنها پاسخگوی همه گردید که به لطف خدا گویی جز بخشی از آن مصرف نگردید. درست اینجا بود که شگفتی و حیرت، همگان را فراگرفت و یکی از تاریک اندیشان، پیامبر را افسونگر خواند و گفت: این مرد شما را افسون کرده است!پیامبر به خاطر پرهیز از رویارویی با او، چیزی نگفت و آن روز نتوانست دعوت آسمانی خود را به نزدیکانش ابلاغ کند. روز دیگر آنان را دعوت کرد و بسان روز پیش از آنان پذیرایی نمود و از پی آن به پاخاست و رو به آنان، به روشنگری و هشدار پرداخت و فرمود:هان ای فرزندان عبدالمطلب! من از سوی پروردگارم فرمان یافته ام که شما را از شرک و بیداد هشدار دهم و به سوی حق و عدالت فراخوانم و نوید نجات و رستگاری به کسانی دهم که ایمان به خدای یکتا آورند و راه عدالت را، در زندگی پیش گیرند! پس بیایید و اسلام بیاورید و مرا که پیام او را بر لب دارم فرمان برید تا راه یابید.آن گاه افزود: کدامین شما حاضر است با من طرح برادری و همکاری بریزد و چه کسی دست دوستی به سوی من می گشاید؟ و کدام یک از شما حاضر است پس از من جانشین من و ادا کننده ی دین من گردد؟همگی سکوت کردند و به دعوت آن نداگر توحید و تقوا پاسخ ندادند و او سه بار دعوت خویش را تکرار کرد و هر سه بار، تنها یک نوجوان هوشمند و پرشهامت به او پاسخ داد و او کسی جز علی، فرزند رشید «ابوطالب» نبود!او بود که در هر بار سخنان پیامبر را شنید و اندیشید و در سکوت و بی تفاوتی آنان پاسخ داد که آماده است تا پیامبر را در رساندن پیام خدا یاری کند، آن گاه دست خود را به نشان اعلام بیعت و یاری به سوی پیامبر گشود. بار سوم بود که پیامبر با مهر ویژه ای دست او را گرفت و فرمود:»ان اخی و وصیی و خلیفتی و وزیری و وارثی فیکم…» هان بدانید که این جوان برادر و جانشین من در میان شماست پس سخن او را بشنوید و فرمانش را به جان بپذیرید. شواهد التنزیل / حسکانی / ج 1 / ص 420؛ تفسیر فرات کوفی / 303؛ کنز الفوائد کراجکی / ج 2 / ص 177؛ احقاق الحق / ج 4 / ص 62؛ تاریخ طبری / ج 2 / ص 117.گفتنی است که چگونگی این نشست و دعوت، با رایزنی و مشورت با خدیجه علیهاالسلام و همکاری شجاعانه ی او و علی علیه السلام با پیامبر تشکیل گردید، و شام میهمانی نیز با تدبیر و برنامه ریزی آن بانوی کمال طلب و به دست او آماده شد. بحار / ج 17 / ص 231.
4) ابن شهر آشوب / مناقب / ج 1 / ص 175.
5) بحار / ج 16 / ص 11.