و نیز در مورد سرآغاز این علاقه و جرقه ی این دلدادگی و شیفتگی معنوی ـ که به پیوند مبارک و امضای پیمان زندگی مشترک او با پیامبر
انجامید ـ آورده اند که: روزی آن دخت جمال و کمال در سرای خویش در حلقه ی کارگزاران و خدمتکارانش در نهایت شکوه و عظمت نشسته بود و یکی از عالمان و زاهدان درستکار مذهب یهود در حضورش بود، و از موسی و مفاهیم و معارف دین و آیین و نیز روند تاریخ و آینده ی جهان و تحولات پیش رو، با الهام از بشارت هایی که موسی در مورد آخرین پیام آور بزرگ خدا و نشانه هایی که او در این مورد داده بود، برای خدیجه سخن می گفت، که در این هنگام محمد صلی الله علیه و آله و سلم از برابر سرای پرشکوه خدیجه ـ که مشرف به راه بود ـ عبور نمود.
چشم آن عالم و پارسای یهودی به آن حضرت افتاد، و بی درنگ از خدیجه تقاضا نمود که با گسیل فرستاده ای، آن جوان را به حضورش دعوت کنند!
خدیجه علیهاالسلام یکی از خدمتگزاران را نزد محمد صلی الله علیه و آله و سلم گسیل داشت و او را به آن محفل مذهبی و فرهنگی دعوت نمود.
هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله و سلم وارد سرای خدیجه شد، عالم یهودی ـ که محو شکوه و معنویت او شده بود ـ از نامش پرسید؟ آن گاه پس از آگاهی از نام و نشان و تبار و ریشه اش، با نهایت ادب و فروتنی از او خواست تا لباس خویش را از روی سینه و قلب مبارک خویش کنار زند تا او سینه و شانه های او را معاینه کند! آن جوان شکوهبار پذیرفت و چنین کرد، و پارسای یهود با نگرش بر سینه ی او، نشان بشارت ها و وصف هایی را که در آیین موسی و مسیح در وصف آخرین پیام آور خدا دریافته بود، نگریست و حقیقت را شناخت، و به آرامی و متانت گفت: آری، به خدای
سوگند که یافتم، این همان انسان والاست و این نیز نشان رسالت و نبوت بر سینه ی اوست! آری، او آخرین پیام آور خدا و آخرین راهنمای انسان ها و تاریخ ساز است و دیری نخواهد پایید که پیش بینی و آینده نگریم با فرود وحی و جبرئیل بر او تحقق خواهد یافت.
خدیجه علیهاالسلام گفت: از کجا می گویی که او به چنین مقام والایی اوج می گیرد؟
او پاسخ داد: من نشانه های آخرین پیام آور خدا را در «تورات» خوانده ام و به یاد دارم که از نشانه های او این است که در کودکی پدر و مادر او، جهان را بدرود می گویند و او در حمایت نیای خویش و عمویش بزرگ می شود، آن گاه با زنی از «قریش» ـکه سالار زنان استـ پیمان زندگی مشترک می بندد.
سپس عالم یهودی به خدیجه اشاره نمود و گفت: سعادتمند آن کسی است که به همسری و همدمی و همراهی او در این راه مفتخر گردد (1)
سرانجام پس از این مراحل بود که خدیجه با درایت و شجاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به دیدار دعوت نمود و خود ـکه دختری کمال جو و نواندیش و بزرگمنش و صاحب ثروت و امکانات و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بودـ با دقت و سنجیدگی کامل، آمادگی خویش را برای امضای پیمان زندگی مشترک با آن حضرت، به صورت جالبی به وسیله ی یکی از مشاورانش به آگاهی او رساند (2)
یکی از اندیشمندان در این مورد می نویسد: خدیجه علیهاالسلام ملکه ی قریش و بانوی بانوان عرب، زنی بود بسیار خردمند و عاقل، متقی و پرهیزکار، مدیر و پرتجربه، مردم شناس و آینده نگر و دارای ثروتی کلان بود. وقتی ثروت و تقوی، عقل و تدبیر، حسن سلوک و پختگی با هم گرد آیند، بالاترین مقام اجتماعی را برای دارنده فراهم می سازند.
خدیجه نه تنها بانوی بانوان قریش بود، که ملکه ی جهان عرب به شمار می آمد؛ آن هم بدون آن که سپاهی داشته باشد و از ارتشی برخوردار گردد.
قدرت این بانو، عقل و خردمندی و تقوا و آینده نگری و منش مترقی او بود.
او از بینش معنوی برخوردار بود و دریچه ای از غیب و جهان دیگر بر او گشوده بود، که پیامبری از نسل «عبدالمطلب» به وجود خواهد آمد؛ پیامبری که برترین پیامبران می باشد و او کسی جز محمد صلی الله علیه و آله و سلم امین نیست… خدیجه علیهاالسلام خواستگارانی بسیار داشت، اما به سینه ی همه ی آن ها دست رد زده بود و به یک نقطه نظر داشت، و او امین قریش بود. خدیجه از رازی که در امین قریش نهفته بود، آگاه بود و او را خوب می شناخت. خاندانش را خوب می شناخت، نژاد و تبارش را خوب می شناخت. آرزومند بود که در زیر سایه اش قرار گیرد و خوشه چین خرمن فیض او گردد و سعادت جاودانی نصیبش شود (3).
1) بحار / ج 16 / ص 19.
2) بحار / ج 16 / ص 8؛ الأنوار الساطعة من الغراء الطاهرة / ص 30.
3) راه محمد صلی الله علیه و آله و سلم / ص 157.