جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عموی اندیشمند و توحیدگرای او (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

»ورقه«، فرزند «نوفل«، عموی دانشمند و خداجوی «خدیجه» بود (1)

او کانون بت پرستی و واپسگرایی و مرکز خشونت و فخرفروشی را پشت سر گذارد، و رفت و آیین مسیح را جست و مسیحی شد، و دین حق را در روزگار خویش اختیار کرد. «ورقه» از معنویتی ممتاز بهره مند بود و در شمار قدیسان قرار داشت و از ظهور پیامبر خاتم نیز آگاه بود.

او که از چهره های برجسته روزگارش در دنیای عرب بود و افزون بر ادب و دانش و اطلاعات روز، از دانشمندان و کشیشان بزرگ مسیحی به شمار می رفت، از کتاب های آسمانی دیگر نیز آگاهی گسترده ای داشت، و به همین دلیل هم، نوعی مرجعیت علمی و فرهنگی و مذهبی برای یهود و نصارا و حتی شرک گرایان عرب ـ که خود را از پیروان ابراهیم و اسماعیل می پنداشتند ـ داشت.

او ـ که یک عالم و عابد و پارسای مسیحی بود ـ در زندگی خویش در شاهراه زهد و پارسایی گام می سپرد، شبانه روزش را در پرستش خدا و نگرش جست و جو گرانه بر کران پدیده ها و آفریدگار آن ها می گذراند.

او، همواره دم خور تورات و انجیل بود، آن کتاب های یادگار موسی و مسیح را می خواند و در آن ها می اندیشید تا وصف و ویژگی های پیامبری که آن دو کتاب و آورندگان آن ها، ظهور درخشانش را مژده می دادند بیشتر دریابد، و از آینده ی تاریخ و روند جامعه و سرنوشت مردم خویش و دیگر جامعه ها و سرزمین ها آگاهی کسب کند.

افزون بر نگرش خردمندانه و جستو جوگرانه به تورات و انجیل، با راهبان و اندیشمندان بزرگ یهود و نصارا نیز بسیار به بحث و گفت و گو

می نشست تا شاید نکات تازه ای در این مورد به دست آورد.

به همین دلیل آن مرد خودساخته، در زندگی خویش از پرستش های ذلت بار و اوهام و خرافات رایج روزگارش بیگانه بود و به خداجویی و یکتاپرستی و ایمان به حساب و کتاب و پاداش و کیفر شهرت داشت.

او، سراینده ی خوشفکر و خوش قریحه ی زمان خود به شمار می رفت و به خاطر دگردوستی و مردم خواهی و ناسازگاری با ظلم و ظالم، مورد احترام همگان، جز ستمکاران بود.

یکی از نویسندگان در این مورد می نویسد: از جمله ی اعضای برجسته ی خاندان «خدیجه«، عمویش «ورقه» بود. مرد خردمند و خوشفکر و اندیشوری که پرستش های ذلت بار را نمی پسندید و در پی تحقیق و تفکر در مورد آیین توحیدگرایانه ی ابراهیم بود.

او همان مرد اندیشمندی بود که در گذرگاه های حساس تاریخی، دخت خردمند حجاز، او را مشاور و آموزگار و استاد راهنمای خویش می شناخت و به دیدگاه او اعتماد می نمود؛ از جمله در ازدواج با پیامبر، و نیز به هنگامی که نخستین بارقه ی وحی بر قلب مصفای محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرود آمد، او بود که به وسیله ی بانوی بزرگ حجاز به پیامبر تبریک گفت و او را به پایداری و استواری و شکیبایی و جدیت افزون تر و اعتماد خالصانه تر به خدای آسمان ها توصیه کرد.

او دانشور و صاحب نظر در معارف و مفاهیم و مقررات کتاب های آسمانی پیشین، و یک کشیش آگاه و حق طلب و آزادمنش و بی تعصب بود، و بر ضد شرک و خرافات و کفر و بیداد و واپسگرایی و دنباله روی

هشدارها می داد. نمونه ی اشعار او در توحید و یکتاپرستی، پیراموی جهان پس از مرگ و زندگی جاوید، جالب است و نشانگر عظمت و درایت او می باشد (2)

و سیره نویس و پژوهشگر دیگری می نویسد: در یکی از اعیاد «قریش«، حادثه ی غریبی اتفاق افتاد، که در نظر افراد دقیق و نکته سنج، زنگ خطر انقراض حکومت شرک و بیداد بت پرستان را به صدا درآورد.

روزی که بت پرستان بر گرد بتی گرد آمده بودند و پیشانی ها را در برابر آن به خاک می ساییدند، چهارتن از سران آن جامعه و مردم ـ که در آن سرزمین به دانش و شناخت شهرت داشتند ـ کردار آنان را نپسندیده و در گوشه ای با هم گفت و گو می نمودند.

از جمله ی سخنان آنان این بود که جامعه و مردم ما از راه و رسم ابراهیم خلیل انحراف جسته و در برابر بت ها و معبودهای دروغین سجده می کنند! این سنگی که آنان در برابرش سجده می کنند، نه قدرت شنیدن دارد و نه دیدن و نه می تواند به کسی سود و زیانی برساند (3)

این چهارنفر عبارت بودند از:

1. «ورقه«، فرزند «نوفل» که عموی خدیجه بود و پس از مطالعه و پژوهش بسیار در جرگه ی نصارا یا پیروان مذهب مسیح درآمده و آگاهی های گسترده ای در کتاب های عهدین به دست آورده بود.

2. «عبدالله«، فرزند «جحش» که پس از ظهور اسلام، ایمان آورد و

به عنوان اعتراض به شرک و استبداد و اختناق و سانسور و پایمال شدن آزادی اندیشه در حجاز، به اشاره ی پیامبر با مسلمانان مبارز به حبشه هجرت نمود.

3. «عثمان«، فرزند «حویرث» که به مسیحیت گرایید و به دربار روم روی آورد.

4. «زید«، فرزند «عمرو» که پس از مطالعه ی بسیار، آیین ابراهیم را به عنوان دین حق برگزید (4)


1) مشهور است که «ورقه» عموی خدیجه بود، و خدیجه برادرزاده ی او؛ اما پاره ای نیز برآنند که این کشیش پارسای مذهب مسیح، عموزاده ی خدیجه است، نه عمویش؛ چرا که خدیجه دختر «خویلد» است و او فرزند «اسد«، اما «ورقه» فرزند «نوفل» است و او فرزند «اسد«؛ با این دیدگان آن دو، عموزاده ی یکدیگر بودند، نه برادرزاده و عمو.

2) فاطمه ی زهرا / توفیق ابوعلم / ص 32.

3) سیره ی ابن هشام / ج 1 / ص 22 ـ 223.

4) سیره ی ابن هشام / ج 1 / ص 22 / 226 / 228.