دخت فرزانه ی حجاز به خاطر نواندیشی و کمال طلبی، آگاهی و ایمان، تصمیم خردمندانه و اقدام بجا، شجاعت و جهاد مثال زدنی، شکیبایی و پایداری تحسین برانگیز، انفاق و بخشش شگفت انگیز، دگردوستی و مردم خواهی بسیار، پروا و پاکی و درستکاری خویش در زندگی، نه تنها سالار زنان قریش و جهان عرب، که سرور همه ی زنان
گیتی شناخته شد (1)
به همین دلیل است که پیامبر در وصل او فرمود:
»ان الله اختار من النساء اربع: مریم و آسیة و خدیجة و فاطمة؛» (2)
»خدای فرزانه از میان زنان نواندیش و تاریخ ساز، چهار زن را برگزید که عبارتند از: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه علیهاالسلام.»
و نیز فرمود:
»سادات نساء العالمین اربع: خدیجة خویلد و فاطمة بنت محمد و آسیة بنت مزاحم و مریم بنت عمران؛» (3)
سالار زنان دو جهان، این چهار زن کمال جو و ستم ستیز و آزادمنش و خداجو هستند: خدیجه، دختر «خویلد«؛ فاطمه، دخت ارجمند محمد؛ آسیه، دختر «مزاحم» و مریم، دختر «عمران«.
و نیز در زیارت نامه اش چنین آمده است:
»السلام علی خدیجة سیدة نساء العالمین؛» (4)
سلام بر خدیجه، سالار بانوان معنویت خواه و کمال جوی گیتی.
و باز از پیامبر گرامی آورده اند که خطاب به او فرمود:
»یا خدیجه! انت خیر أمهات المؤمنین و افضلها و سیدة نساء العالمین؛» (5)
هان ای خدیجه! راستی که تو بهترین مادر ایمان آوردگان، برترین آنان و سالار زنان گیتی هستی.
آری، آن بانوی کمال به گونه ای به خاطر اندیشه ی مترقی و بینش و منش کمال طلبانه اش به این عنوان پرافتخار، آن هم از زبان پیشوای بزرگ توحید شهرت یافته بود، که زن مبارز و دانشوری چون «اسما» (6)،
همسر «جعفر طیار» او را با همین عنوان می خواند و این عنوان افتخاری ماندگار و نجات بخش برای او می نگریست؛ به این روایت و این فراز تاریخی بنگرید:
بانوی بزرگ حجاز در بستر رحلت افتاده و مرگ بر او سایه افکنده
بود. او آخرین لحظات زندگی را می گذرانید، که پیامبر بر او وارد شد و با مهر و بزرگواری همیشه فرمود: «خدیجه! رحلت تو یار مهربان و با وفا بر ما گران است، اما به خواست خدا خشنودیم؛ هنگامی که بر بانوان برگزیده ی جهان هستی و دوستان هم ردیف خویش وارد شدی، سلام مرا به آنان برسان.
بانوی بزرگ حجاز پرسید: آنان کیانند؟
فرمود: «مریم«، دختر عمران؛ «کلثوم«، خواهر موسی، و «آسیه» آن زن حق طلب و آزادی خواه.
»خدیجه» گفت: به خوشی و مبارکباد ای پیامبر (7)!
پیامبر فرمود: من از سوی خدا دستور یافته ام که «خدیجه» را به اقامتگاهی پرشکوه در بهشت پرطراوت و زیبا ـ که از مراوارید ساخته شده استـ مژده دهم؛ اقامتگاهی که نه در آن سر و صدا و هیاهوی دنیاست، و نه رنج و فرسودگی آن.
زمان به سرعت می گذشت، بانوی خردمند جهان عرب، گریه می کرد و آه می کشید. «اسما» به او روی آورد و گفت:
»اتبکین و انت سیدة نساء العالمین و انت زوجة النبی و مبشرة علی لسانه بالجنة؟» (8)
سرورم! آیا گریه می کنید؟ شما که سالار زنان هستی و همسر پرمهر و با وفای پیامبر، و به خاطر بینش و منش مترقی وجهاد و فداکاری تحسین برانگیز و شکیب قهرمانانه ات در راه اسلام و پایداری پرشکوهت به همراه پیامبر و پا به پای او، از آن حضرت مژده ی بهشت دریافت داشته ای، چرا گریه می کنی؟
او پاسخ داد: گریه ام نه برای خزان این زندگی زودگذر و ناپایدار و فرارسیدن هنگامه ی رحلت، بلکه برای آن است که دخت گران مایه ام فاطمه علیهاالسلام را ترک می کنم و شب عروسی او در کنارش نیستم تا او را مادرانه یاری و همراهی کنم. آخر دخت فرزانه ام نوجوان است، نگران آن هستم که در شب عروسی اش یار و یاور پرمهر و مشاور دلسوزی نداشته باشد.
»اسما» گفت: سرورم! من اینک با تو پیمان می بندم که اگر تا آن زمان زنده بودم به جای تو برای او مادری کنم، و آن گاه بود که بزرگ بانوی جهان عرب، آرام و مطمئن، چشم بر هم نهاد و در شصت و سه سالگی جهان را بدرود گفت.
چرخ روزگار به گردش خویش ادامه داد و سال ها، یکی پس از دیگری سپری گردید تا هنگامه ی پیوند دخت فرزانه ی «خدیجه» با علی علیه السلام رسید. آن جاست که در اخبار مراسم عروسی دخت ارجمند پیامبر، با «اسما» رو به رو می گردیم که در اندیشه ی وفای به عهد خویش است و به همین جهت هنگامی که پس از آوردن عروس به خانه ی داماد، همه ی بستگان و یاران به دستور پیامبر رفتند، «اسما» باقی ماند. پیامبر
دلیل ماندن او را جویا شد، که گفت: پدر و مادرم فدایت باد، ماندن من در اینجا به خاطر پیمانی است که با مام فضیلت ها، «خدیجه» دارم.
پیامبر از پیمان او و «خدیجه» پرسید و او توضیح داد و آن حضرت گریست و پس از اطمینان از موضوع، او را دعا فرمود.
»علامه قزوینی» در این مورد چنین می نویسد: هنگامی که کاروان عروس به خانه رسید، پیامبر، امیرمؤمنان را فراخواند و پس از آمدن او، دخت سرفرازش را خواست و دستش را گرفت و در دست او نهاد و فرمود: علی جان! خداوند دخت پیامبر را به تو مبارک سازد؛ «بارک الله فی ابنة رسول الله.»
آن گاه افزود:
»یا علی! هذه فاطمة ودیعتی عندک! یا علی! نعم الزوجة فاطمة! و یا فاطمة! نعم البعل علی؛»
علی جان! این فاطمه است و امانت من نزد توست! علی جان! «فاطمه» شایسته ترین همسر برای توست.
سپس فرمود: فاطمه جان! علی شایسته ترین شوهر و همراه زندگی است. آن گاه دست ها را به سوی آسمان گشود و نیایشگرانه زمزمه کرد که: بارخدایا! نیکی ها و برکات خویش را بر این دو جوان نیکبخت فرو فرست، و در نسل پاکشان برکت قرار ده!
بارخدایا! این دو تن محبوب ترین انسان ها نزد من هستند، پس تو نیز آنان را دوست بدار، و از سوی خویش حافظ و نگهبانی بر آنان بگمار. بارخدایا! من این دو تن را با نسل پاک و سرفرازشان از شیطان
رانده شده و شرور و وسوسه های آن به تو پناه می دهم.
آن گاه آبی خواست و جرعه ای از آن را به سبک خاصی متبرک ساخت و از آن قطراتی بر سر و سینه و میان شانه ای دخت گران قدر و داماد ارجمندش افشاند و دستور داد بانوان، عروس و داماد را در سرای جدیدشان به خدا سپارند و بروند.
همه ی آنان به دستور پیامبر رفتند، اما «اسما» باقی ماند. پیامبر دلیل ماندن او را جویا شد، که گفت: پدر و مادرم فدایت باد، ماندن من در اینجا به خاطر پیمانی است که با «خدیجه» دارم؛
فدات ابی و امی و ما قصدت خلافک ولکنی اعطیت خدیجة عهداً و حدثته»
پیامبر از پیمان او و «خدیجه» پرسید؟ و او توضیح داد و آن حضرت اشک شوق ریخت و پس از اطیمنان از موضوع، او را دعا فرمود؛ «یا اسماء، قضی الله لک حوائج الدنیا والاخرة.» (9)
1) ریاحین الشریعة / ج 2 / ص 207.
2) بحارالأنوار / ج 43 / ص 19.
3) ابن ابی الحدید / شرح نهج البلاغه / ج 10 / ص 266.
4) آداب الحرمین / ص 56؛ مفتاج الجنات فی الأدعیة والزیارات / ص 306.
5) الأنوار الساطعة من الغراء الطاهرة / ص 226.
6) در مورد نواندیشی و ترقی خواهی این زن آزادمنش در روایات آمده است که: او پس از بازگشت موفقیت آمیزش از هجرت به سوی «حبشه» برای رساندن پیام اسلام زندگی ساز و آزادی بخش به آفریقا، به خانه ی پیامبر و دیدن همسران او رفت، اما به جای گفت و شنودهای جاری و عادی، از نخستین پرسش هایی که طرح نمود، این بود که: آیا در میان انبوه آیاتی که بر قلب پاک پیامبر فرود آمده، چیزی هم در مورد آزادی و استقلال و احیای شخصیت و حقوق پایمال شده ی زن آمده است؟آنان از برخی آیات و سخنان دل گرم کننده ی پیامبر در این مورد سخن گفتند، اما روح نوگرا و ترقی خواه و پرشور او قانع نشد و برای یافتن پاسخ خویش به حضور پیامبر آمد و ضمن سخن، گفت: ای پیامبر خدا، زن در جامعه ها به ویژه در جامعه ی عرب گرفتار زیان و خسران است، چرا که تاریک اندیشان به خاطر خشن تر و توانمندتر انگاشتن مرد و ضعیف و ظریف پنداشتن زن، همواره در گذر تاریخ کوشیده اند تا شخصیت انسانی او را پایمال ساخته و حقوق و امنیت و آزادی اش را نادیده گیرند، و با او بسان انسان درجه ی دوم و سوم و گاه بسان کالا رفتار کنند؛ نه برای او حقوق و آزادی و کرامت و حق برابری به رسمیت بشناسند و نه استقلال و حق حاکمیت بر سرنوشت، و نه حتی بهره ای از ارث برای او قائل باشند، و کار تاریک اندیشی را به جایی برسانند که ولادت دختران را ننگ و عار پندارند و دست به زنده به گوره کردن آنان زنند و چنین پندارند که دختران و فرزندان آنان، هرگز فرزند انسان به شمار نمی آیند و این تنها پسران و کودکان آن ها هستند که فرزند انسان به حساب می آیند!پیامبر سخنان او را نیک گوش کرد و هنوز لب به پاسخ نگشوده بود که این آیه ی روشنگر و نجات بخش ـ که از سویی بیانگر ملاک ها و معیارهای کرامت و شخصیت و برتری انسان هاست، و از دگر سو برابری زن و مرد را اعلام می دارد و برای همیشه به تابلوی زیبای قرآن می برد ـ بر جان نورانی پیامبر فرود آمد:»إن المسلمین والمسلمات والمؤمنین والمؤمنات والقانتین والقانتات والصادقین والصادقات والصابرین والصابرات والخاشعین والخاشعات والمتصدقین والمتصدقات والصائمین والصائمات والحافظین فروجهم والحافضات والذاکرین الله کثیراً والذاکرات أعد الله لهم مغفرة و أجراً عظیماً» احزاب / 35.مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان پرستش گر خدا و زنان عبادت پیشه، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان فروتن و زنان فروتن، مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاک منش و زنان پاک منش، و مردان بسیار یاد کننده ی خدا و زنانی که در زندگی خدا را بسیار یاد می کنند، به راستی که خدا برای آنان، آمرزش و پاداشی پرشکوه فراهم ساخته است.آری، این آیه نشانگر برابری زن و مرد در بارگاه خداست که در پاسخ پرسش «اسما» این زن هوشمند و آزادی خواه در مورد شخصیت زن و حقوق و موقعیت او فرود آمد، و بدین سان با دوشادوش و شانه به شانه قرار دادن زنان توحیدگرا و مردان توحیدگرا، زنان با ایمان و مردان با ایمان، زنان فروتن و مردان فروتن، زنان راستگو و مردان راستگو، زنان شکیبا و مردان شکیبا، زنان قانون گرا و مردان قانون گرا، زنان بشر دوست و مردم خواه و مردان انفاق گرا، زنان روزه دار و مردان روزه دار، زنان پاک منش و مردان پاک روش و زنان همواره به یاد خدا و مردان یاد کننده ی حق، روشنگری فرمود که: زن و مرد برخلاف پندار مسلک های واپسگرا و مغزهای سنگواره ای و اندیشه سوز، هر دو انسان هستند و بنده ی خدا؛ آزاد ولادت می یابند و هر دو دارای حقوق، شخصیت، کرامت، آزادی و امنیت و حرمت اند، و قرآن نه تنها کفه ی ترازوی خویش را به سود شخصیت و حقوق مرد و به زیان زن سنگین نمی کند، و نه تنها تفاوت های جسمی و جنسی را ملاک نابرابری های ناروا و ستم حقوقی و اجتماعی نمی نگرد، بلکه به روشنی و شفافیت بی نظیری نشان می دهد که زنان و مردان هر دو باید دنیای وجود خود را به این ارزش های والا آراسته و عطرآگین سازند و هر دو در خانه و جامعه انسان و دارای حقوق و حرمت و کرامت برابر به حساب آیند؛ نه بسان شرایط نابرابر و ظالمانه ای که زن در جامعه، گرفتار است. ترجمه ی مجمع البیان / ج 11 / ص 468 به همین قلم.
7) به بیان برخی از روایات، این بانوان نواندیش و کمال جو در بهشت پرطراوت و زیبا به افتخار همنشینی پیامبر نائل خواهند شد؛ به همین جهت پیامبر تعبیر به «ضرائرک» فرموده است. بحارالأنوار / ج 19 / ص 24.
8) الأنوار الساطعة / ص 351.
9) فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد / ص 145.