زمان مطالعه: < 1 دقیقه
»راضی اصفهانی» محمد حسن زاده
رفتی و داغت مانده بر دلم خدیجه
تاریک از این غم گشته محفلم خدیجه
دردم ندارد مرهمی
احمد ندارد همدمی
ای همسر من
ای یاور من
ای اولین مؤمن به آیینم خدیجه
کردی فدا جان در ره دینم خدیجه
ای غمگسار مسلمین
با رفتنت گشتم حزین
ای همسر من
ای یاور من
خون چشم زهرا دخترت در این عزا شد
در کودکی با درد غربت آشنا شد
با قلب پرخون دخترت
در بر کشیده پیکرت
ای همسر من
ای یاور من
ترسم که از داغ تو زهرا جان سپارد
او طاقت هجران رویت را ندارد
تا دیدگانت بسته شد
از غصه دل شکسته شد
ای همسر من
ای یاور من
حیدر شده نوحه سرای ماتم تو
زانوی غم در بر کشیده از غم تو
محزون ز هجرانت علی
گردیده گریانت علی
ای همسر من
ای یاور من