سرانجام مراسم خواستگاری با حضور اشراف قریش و بزرگان بنی هاشم برگزار گردید، حضرت ابوطالب علیه السلام خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت ایراد کرد، از عظمت و شرافت پیامبر اکرم سخن گفت و در پایان فرمود:
برادرزاده ام به دوشیزه ی شما خدیجه نظر دارد، او نیز به وی تمایل دارد، ما برای خواستگاری از او آمده ایم و مهریه اش را من خواهم پرداخت. به خدای کعبه سوگند او دارای شخصیتی بسیار والاست، او صاحب شریعتی فراگیر است و از درایتی بسیار استوار برخوردار است.(1)
»خویلد» پدر خدیجه در پاسخ گفت: شما عزیزترین مردمان در میان ما هستید، جز این که خدیجه از من عاقل تر است و صاحب اختیار خود می باشد.(2)
حضرت خدیجه از عمویش «عمرو بن اسد» که بزرگ خاندان بود، رخصت طلبید و موافقت خود را اعلام کرد و اظهار کرد که مهریه اش نیز از مال خودش خواهد بود. آنگاه عمرو بن اسد خطبه ی شیوایی ایراد کرد و در پایان فرمود:
»زوجناها و رضینا به«، ما خدیجه را به همسری پیامبر درآوردیم و به این پیوند مقدس خوشوقتیم.(3) آنگاه با کمال صراحت اعلام کرد:
»من ذا الذی فی الناس مثل محمد«، کیست در میان مردمان که همانند محمد و همسنگ او باشد؟(4)
1) ابن هشام، السیرة النبویه، ج 1، ص 204.
2) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70.
3) علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 59.
4) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 41.