اول ـ احمد بن محمد بن حنبل شیبانی در مسند خود و طبرانی و غیر ایشان به اسانید خود از انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده اند که فرمود خیر نساء العالمین اربع مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و متبتع خبیر عندالتامل خواهد دانست که خدیجه از جهات عدیده بر مریم و آسیه فضیلت دارد چه آنکه ملاک فضل بذل مال و علم و عبادت و معرفت و صبر و شکیبائی و حضانت اولاد و تدبیر منزل و حسن التبعل یعنی به نیکوئی شوهر داری نمودن و این خصائص پسندیده که ملاک فضل زنان است آنچه برای خدیجه فراهم بود برای آنها یعنی آسیه و مریم فراهم نبود.
دوم ـ احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب الکاتب المعروف به ابن الواضح الکاتب الاخباری المتوفی فی حدود سنة 278 و کان تاریخه اقدم تاریخ العربیة و اتبة عند السنة و الجماعة در تاریخ خود حدیث کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر خدیجه وارد شد در حالی که در سکرات موت بود فرمود ای خدیجه ضراء خود را در بهشت از من سلام برسانی عرض کرد ضراء من چه کسان باشند فرمود زنان بهشتی من آسیه و مریم بنت عمران و کلثوم خواهر موسی بن عمران و خدیجه بنت خویلد خدای متعال آنها را به من تزویج کرده است.
سوم ـ نیز در آن کتاب گوید چون خدیجه به رحمت حق پیوست فاطمه بر رسول خدا درآویخت و گریه می کرد و بهانه ی مادر می گرفت و می گفت مادر من کجا است جبرئیل عرض کرد یا رسول الله فاطمه را بگو خداوند متعال بنا کرده است برای مادرت قصری از لؤلؤ میان تهی که در آن قصر تعب و رنجی نیست.
چهارم ـ در بخاری و مسلم از ابوهریره روایت می کند که جبرئیل خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد عرض کرد خدیجه می آید با او ظرفی است از طعام خداوند از
سلام به او برسان و او را بشارت بده به خانه ای در بهشت ازنی که در آن تعب و رنجی نیست.
و حدیث این است انها فی بیت الجنة من قصب لاصخب فیه و لانصب
برخی شرح کرده اند که قصب مروارید مجوف است و صخب رفع صوت است و نصب به معنی تعب است و فی الحدیث القصب الذهب و قال الجوهری القصب بیت من جوهر و قال صاحب النهایة فی غریب الحدیث القصب لؤلؤ مجوف واسع کالقصر المنیف یعنی قصب نام مروارید میان تهی است که به شکل قصر بسیار عالی است.
پنجم ـ ترمذی در صحیح خود می فرماید که حضرت امیرالمؤمنین فرمود خیر نسائها مریم و خیر نسائها خدیجه.
ششم ـ حاکم نیشابوری در مستدرک صحیح بخاری و طبرانی در معجم و احمد حنبل در مسند و ابن عبدالبر در جلد ثانی استیعاب و دیگران از رسول خدا حدیث کرده اند که فرمود افضل نساء اهل الجنة خدیجه بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم.
هفتم ـ و نیز حاکم روایت کند از عایشه که رسول خدا فرمود سیدات اهل الجنة اربع مریم و فاطمه و آسیه و خدیجه.
هشتم ـ و نیز حاکم روایت کند از حذیفه یمانی که رسول خدا فرمود خدیجة سابقة نساء العالمین الی الایمان بالله و بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم.
نهم ـ بخاری در صحیح خود از عایشه روایت کند که خواهر خدیجة اذن خواست بر حضرت رسول وارد شود رسول خدا چون نام خدیجه بشنید خورسند شد من گفتم چقدر او را یاد می کنی و حال آنکه پیره زنی از زنهای حمراء الصدقین بوده که هلاک شد خداوند بهتر از خدیجه به تو داده پس آن بزرگوار برآشفت و فرمود والله بهتر از خدیجه روزی من نشده است ایمان آورد به من آن وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند و مالش را انفاق کرد در وقتی که مردم امساک کردند و کانت من احسن النساء جمالا و اکملهن عقلا و اتمهن رأیا و اکثر هن عفة و دنیا و حیاء و مروة و مالا
دهم ـ در خصائص فاطمیه از کتاب نزهة المجالس و منتخب النفایس شیخ عبدالرحمن شافعی نقل کرده است که جبرئیل به حضرت رسول عرض کرد که هر وقت من از سدرة المنتهی به زمین می آیم حق تعالی می فرماید سلام مرا به خدیجه برسان خدیجه گفت الله السلام و منه السلام والیه یعود السلام و علی جبرئیل السلام
یازدهم و نیز در آن کتاب به سند خود از محمد بن اسحق نقل کرده است که او روایت می کند که حضرت رسول هر وقت از تکذیب قریش و اذیتهای ایشان محزون و آزرده می شد هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی کرد مگر ذکر خدیجه و هرگاه خدیجه را می دید مسرور می شد و مبتهبح می گردید و خدیجه آن بزرگوار را در بر می گرفت و می بوسید و امر قریش را توهین می نمود و صدقه می داد برای سلامتی آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم.
دوازدهم ـ بوصیری در قصیده ی برده که ابن حجر او را شرح کرده در مصر به طبع رسیده می گوید.
ورآته خدیجه والتقی والزهد
فیه سجیة و الحیاء
و اتاها ان الغمامة و
الصرح اظلته منهما افیاء
و احادیث ان وعد رسول الله
بالبعث حان منهما الوفاء
فدعته الی الرواج و ما احسن
ما یبلغ المنی الاذکیاء
و اتاها فی بیتها جبرئیل
ولذی اللب فی الامور اریتاب
فاماطت عنهما الخمار لتدری
اهو الوحی ام هو الاغبیاء
فاختفی عند کشفها الرأس
جبرئیل فما عاد او اعید الغطاء
فاستبانت خدیجة انه الکنز الذی
حاولته و الکیمیاء
این اشعار اشاره به مطالبی است که در محل خود مشروحا بیان خواهد شد اجمالا می گوید ابر سایه انداخت بر سر رسول خدا و خدیجه کرائم و صفات رسول خدا را از زهد و تقوی و حیاء به میزان امتحان سنجیده بود و تماشا کرد سایه انداختن ابر را بر سر او و دیدن دو ملک را که بالهای خود را در برابر آفتاب بر سر مبارک آنجناب
گستردند و شناختن پیغمبری او را به این دو علامت و رغبت کردن به وی و دیگر به روایت عامه خدیجه خواهش کرد از آن حضرت که هر وقت جبرئیل می آید مرا اطلاع بده و قصد خدیجه امتحان و اختبار بود چون جبرئیل آمد و او را خبر داد خدیجه عرض کرد برخیز یا رسول الله روی زانوی چپ من بنشین آنگاه عرض کرد بر زانوی راست من بنشین و هرگاه آن حضرت را حرکت می داد از محل خود عرض می کرد آیا جبرئیل را می بینی فرمود بلی پس روی و موی خود را گشود آنگاه عرض کرد آیا جبرئیل را می بینی فرمود نه در آن حال خدیجه گفت بشارت باد ترا که این ملک است پس جامه پوشید و به نزد ورقه رفت و قصه را باز گفت ورقه گفت ای خدیجه لقد جاء الناموس الاکبر التی یاتی موسی علیه السلام.
ابن حجر عسقلانی در اصابه احادیث مذکوره را نیز نقل کرده به علاوه مطالب بسیاری آورده که همه متضمن فضائل خدیجه است و (گفته و من مزایا خدیجة انها ما زالت تعظم النبی صلی الله علیه و آله و سلم و تصدق حدیثه قبل البعثه و بعدها) تا اینکه گوید روزی خدیجه به طلب رسول خدا بیرون آمد جبرئیل به صورت مردی با او مصادف شد از خدیجه احوال رسول خدا را پرسش کرد خدیجه خوف کرد که بگوید رسول خدا در کجا است ترسید که این مرد از کسانی باشد که قصد کشتن پیغمبر دارد چون خدمت آن حضرت رسید و قصه را باز گفت حضرت فرمود آن جبرئیل بود و امر کرد که از خدا ترا سلام برسانم.
چهاردهم ـ نیز در اصابه گوید قالت عایشه کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لایکاد یخرج من البیت حتی یذکر خدیجه و یحسن الثناء علیها فذکرها یوما من الایام فاخذتنی الغیره فقلت هل کانت الا عجوزا قد ابدلک الله خیرا منها فغضب ثم قال لا والله ما ابدلنی الله خیرا منها آمنت بی اذ کفر الناس و صدقتنی اذ کذبنی الناس و واستنی بمالها اذ حرمنی الماس و رزقنی الله منها اولادا دون غیرها من النساء قالت عایشة فقلت فی نفسی لا اذکرها بعد بسبة ابدا و کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اذا ذبح شاة یقول ارسلوا الی اصدقاء خدیجه قال فذکرت له یوما فقال انی لاحب حبیبها.
حاصل ترجمه این حدیث به فارسی این است که عایشه گفت کمتر اتفاق می افتاد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خانه بیرون برود و خدیجه را به خیر یاد نکند چندانکه یک روز آتش حسد من مشتعل شد گفتم یا رسول الله تا چند یاد می کنی خدیجه را او پیر زالی بیش نبوده خداوند بهتر از او را به تو مرحمت کرده رسول خدا از سخن من در غضب شد پس فرمود نه به خدا قسم بهتر از خدیجه نصیب من نشده به من ایمان آورد هنگامی که مردم کافر بودند و تصدیق نبوت من نمود در وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند و اموال خود را تمام در تحت اختیار من گذارد در وقتی که مردم مرا از خود دور می کردند و نسبت به من در مال خود بخل می نمودند و خداوند متعال از خدیجه به من فرزندان روزی کرد و رحم ترا خدا عقیم قرار داده است عایشه می گوید من با خود قرار دادم که دیگر خدیجه را به بدی یاد نکنم و هرگاه رسول خدا گوسفندی ذبح می نمود سفارش می کرد که از برای دوستان و اصدقاء خدیجه از این گوشت بفرستید.
عایشه می گوید من گفتم برای چه این کار بکنیم فرمود من دوست دارم دوستان خدیجه را.