چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله تمایل خدیجه را به ازدواج با حضرتش دریافت، عموهای خود را خبر کرد و به
خواستگاری خدیجه فرستاد. (تاریخ ابن اثیر 2 / 40) حضرت صادق علیه السلام فرماید: چون رسول الله صلی الله علیه و آله اراده ی ازدواج با خدیجه بنت خویلد نمود، ابوطالب با جمعی از خویشان و گروهی از قریش نزد ورقة بن نوفل عموی خدیجه شدند (ورقة بن نوفل عموزاده ی خدیجه ی کبری می باشد ولی در این روایت، از او به عنوان «عمو» یاد شده است. در میان عرب رسم بر این است که عموزاده را گاهی از جهت احترام عمو گویند، چنانکه در برخی نقاط ایران نیز چنین است) و ابوطالب آغاز سخن نمود و گفت:
الحمد لرب هذا البیت؛ الذی جعلنا من زرع إبراهیم و ذریة إسماعیل و أنزلنا حرماً آمناً، و جعلنا الحکام علی الناس، و بارک لنا فی بلدنا الذی نحن فیه. ثم إن ابن أخی هذا- یعنی رسول الله صلی الله علیه وآله- ممن لا یوزن برجل من قریش إلا رجح به. و لا یقاس به رجل إلا عظم عنه. و لا عدل له فی الخلق. و إن کان مقلاً فی المال. فإن المال رفد جار و ظل زائل. و له فی خدیجة رغبة. و لها فیه رغبة. و قد جئناک لنخطبها إلیک برضاها و أمرها. و المهر علی فی مالی الذی سألتموه عاجله و آجله. و له- و رب هذا البیت- حظ عظیم و دین شائع و رأی کامل.
“حمد و ثنا صاحب این خانه (کعبه) را که ما را از کشت ابراهیم و ذریه ی اسماعیل قرار داد و ما را به حرمی امن فرود آورد، و ما را بر مردم فرمانروایی داد، و مبارک نمود شهر ما را که در آن هستیم.
این برادر زاده ی من- یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله- کسی است که سنجیده نشود با مردی از قریش، مگر اینکه برتر آید و مقایسه نشود با مردی، مگر این که عظیم تر از او آید. و او را همتایی در میان آفریدگان نباشد گر چه مال و ثروت در اختیار ندارد. چه، مال عطایی است به اندازه ی نیاز آمدنی، و سایه ای است از بین رفتنی. او خواستار خدیجه است و خدیجه نیز خواهان وی و ما آمده ایم تا او را با رضایت و خواسته اش از تو خواستگاری کنیم. و برای کابین آنچه خواهید در کوتاه مدت و دراز مدت بر عهده ی من است. و به صاحب این خانه سوگند، او راست بهره ای بزرگ و آیینی فراگیر و رأیی کامل”.
آنگاه ابوطالب خاموش شد و عموی خدیجه که یکی از دانشمندان مسیحی بود خواست پاسخ دهد، لیکن دچار لکنت زبان شد و از عهده ی سخن گفتن برنیامد. خدیجه خود از غایت شوق به سخن در آمد و گفت: ای عمو، گرچه تو در سخن راندن از من سزاوارتری، اما از خودم به خودم سزاوارتر نیستی. ای محمد، من خود را به تزویج تو در آوردم و کابین را در مال خود قرار دادم.عمویت را بگو تا شتری قربانی کند و بدان ولیمه ای دهد؛ و نزد همسرت در آی.
ابوطالب گفت: شاهد باشید بر خدیجه که محمد را پذیرفت و کابین را به گردن گرفت. برخی از قریش گفتند: تعجب است از این که زنان کابین را عهده دار می شوند! ابوطالب در خشم شدیدی شد و از جای برخاست- او از جمله کسانی بود که مردان از حشمتش
می ترسیدند و خشم او را خوش نداشتند- و گفت: اگر مردان همانند برادرزاده ام باشند و مهر زیادی از جانب زنان تضمین شود باکی نباشد. و اگر آنان همچون شما باشند، تزویج نشوند مگر با مهر گران. ابوطالب شتری قربانی کرد و رسول الله صلی الله علیه و آله نزد خدیجه شد. و مردی از قریش به نام عبدالله بن غنم چنین گفت:
هنیئاً مریئاً یا خدیجة قد جرت
لک الطیر فیما کان منک بأسعد
تزوجت خیر البریة کلها
و من ذاالذی فی الناس مثل محمد؟!
وبشر به البران عیسی بن مریم
و موسی بن عمران؛ فیا قرب موعد!
أقرت به الکتاب قدماً بأنه
رسول من البطحاء هاد و مهتد
– گوارایت باد ای خدیجه که پرنده ی اقبال تو به پرواز آمد در آنچه از تو به نیکوترین شکل سر زد.
– با بهترین آفریدگان ازدواج کردی. و همچون محمد در میان مردمان که باشد؟!
– دو راستگو؛ عیسی بن مریم و موسی بن عمران، آمدنش را مژده داده اند وموعد چه نزدیک است!
– نویسندگان از زمانهای دور آورده اند که او فرستاده ای از سرزمین بطحاست که مردمان را هدایت کند و خود هدایت شده باشد. (الکافی 5 / 374 و 375)
شیخ طوسی تاریخ ازدواج را دهم ربیع الاول و سن شریف رسول الله صلی الله علیه و آله را در آن هنگام بیست و پنج سال نوشته است. (مصباح المتهجد / 732) و گفته می شود که خدیجه در آن هنگام پانزده سال بزرگتر از حضرت رسول صلی الله علیه و آله بود (تاریخ ابن اثیر 2 / 39، طبقات ابن سعد 1 / 132) و پیش از آن حضرت، دو شوهر کرده بود که یکی ابوهاله ی تمیمی نام داشت، و دیگری عتیق بن عابد مخزومی. (اسد الغابة 7 / 417، انساب الاشراف 1 / 406، شرح المواهب 1 / 199 و 200)
اما ابن عباس و جمعی از دانشمندان برآنند که خدیجه ی کبری به هنگام ازدواج با حضرت رسول صلی الله علیه و آله، فقط بیست و هشت سال داشته است. (بنگرید به کشف الغمة 2 / 136 و 139، الفصول المهمه / 149، شذرات الذهب 1 / 14، انساب الاشراف 1 / 98)
و افزون بر آن دانشورانی همچون احمد بلاذری، ابوالقاسم کوفی، سید مرتضی و شیخ طوسی معتقدند که خدیجه کبری در آن هنگام دوشیزه بود (بنگرید به مناقب ابن شهر آشوب 1 / 159)