-از علی بن ابوطالب روایت شده که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود: (خیرنسائها مریم بنت عمران و خیر نسائها خدیجة بنت خویلد(: «برگزیده ترین زنان، مریم بنت عمران است و برگزیده ترین زنان، خدیجه بنت خویلد است.»
روایت بخاری: کتاب «مناقب الانصار» باب ازدواج پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با خدیجه و ارزش های خدیجه؛ و روایت مسلم: کتاب «فضائل صحابه» باب ارزش های ام المومنین خدیجه، شماره ی 69.
-از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که گفت: جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: (یا رسول الله هذه خدیجة، قد أتتک معها أناء فیه أدام- أو طعام، أو شراب- فإذا هی اتتک فاقرا علیهاالسلام من ربها عزوجل و منی و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لا نصب(: «ای رسول الله! این خدیجه است که به نزد تو می آید، ظرفی به همراه دارد که در آن خورش- یا خوراکی یا نوشیدنی- است. هرگاه نزد تو آمد سلام من و پروردگار والامقامش را به او برسان و به او مژده بده که در بهشت خانه ای از نی خواهد داشت که در آن خستگی و هیاهویی نیست.» این حدیث «متفق علیه» است.
صحیح بخاری: کتاب و باب پیشین، این حدیث در بخش های دیگر نیز آمده است؛ صحیح مسلم: کتاب و باب پیشین، شماره ی 71.
-از اسماعیل بن ابوخالد روایت شده که گفت: به عبدالله بن ابوأوفا رضی ا لله عنه گفتم: آیا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مژده ی خانه ای در بهشت به خدیجه داده بود؟ پاسخ داد: بله، پیامبر به خدیجه مژده داده بود که در بهشت خانه ای از نی خواهد داشت که در آن خستگی و هیاهویی وجود ندارد. این حدیث «متفق علیه» است.
صحیح بخاری: کتاب و باب پیشین، صحیح مسلم: کتاب و باب پیشین، شماره ی72.
-از عایشه رضی الله عنها روایت شده که گفت: آن اندازه که بر خدیجه رشک بردم بر هیچ کدام از همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رشک نبردم، حال آنکه من او را ندیده بودم. اما پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از او بسیار یاد می نمود و گاهی گوسفندی را قربانی می کرد و اجزای آن را جدا می نمود و برای دوستان خدیجه می فرستاد. یک بار به ایشان گفتم: گویا در دنیا جز خدیجه زنی وجود ندارد؛ فرمودند: (إنها کانت و کانت و کان لی منها ولد(: «او این گونه و آن گونه بود و از او فرزند داشتم.» بخاری این حدیث را با این کلمه ها روایت کرده است.
صحیح بخاری: کتاب و باب پیشین؛ صحیح مسلم: کتاب و باب پیشین، شماره 76.
-از عایشه رضی الله عنها روایت شده است که گفت: «آن اندازه که بر خدیجه رشک بردم بر زن دیگری رشک نبردم، و این هنگامی بود که می شنیدم پیامبر از او یاد می کند، در حالی که او سه سال پیش از این که پیامبر با من ازدواج کند، فوت کرده بود. پروردگار والامقام به پیامبر دستور داده بود تا به خدیجه مژده ی خانه ای از نی بدهد و پیامبر هرگاه که گوسفندی را قربانی می نمود آن را برای دوستان خدیجه می فرستاد.» این حدیث «متفق علیه» است.
صحیح بخاری: کتاب و باب پیشین؛ صحیح مسلم: کتاب و باب پیشین، شماره ی 74.
-در روایتی از مسلم چنین آمده است که عایشه رضی الله عنها گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هرگاه گوسفندی را قربانی می کرد، می فرمود: (أرسلوا بها ألی أصدقاء خدیجة(: «آن را برای دوستان خدیجه بفرستید.
عایشه رضی الله عنها می گوید: روزی پیامبر را ناراحت کردم، پس گفتم: خدیجه؟
رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (إنی قد رزقت حبها(: «من از محبت او بهره مند شده ام.» صحیح مسلم: کتاب و باب پیشین، شماره ی 75.
-از عایشه رضی الله عنها روایت شده است که گفت: «هاله بنت خویلد- خواهر خدیجه- اجازه خواست تا به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بیاید؛ پیامبر اجازه گرفتن خدیجه را
به یاد آورد. پس از این موضوع شادمان گشت(1) و فرمود: (اللهم هالة(: «پروردگارا! هاله» عایشه می گوید: من رشک بردم و گفتم: از پیرزنی از پیرزنان قریش یاد می کنی که موهای او قرمز شده بود و سالهاست که فوت کرده است، و پروردگار جایگزینی بهتر از او را به تو ارزانی داشته است.» این حدیث «متفق علیه» است.
صحیح بخاری و طبرانی در کتاب و باب پیشین، شماره ی 78.
-احمد و طبرانی افزوده اند که: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (ما أبدلنی الله عزوجل خیراً منها، قد آمنت بی إذا کفر بی الناس و صدقتنی إذ کذبنی الناس و واستنی بمالها إذ حرمنی الناس و رزقنی الله عزوجل ولدها إذ حرمنی اولاد النساء(: «الله والامرتبه جایگزینی بهتر از او به من ارزانی نداشت، هنگامی که مردم به من کفر ورزیدند او به من ایمان آورد و هنگامی که مردم مرا دروغگو خواندند او مرا تصدیق کرد و هنگامی که مردم مرا [از اموالشان] محروم کردند او به وسیله ی اموالش از من حمایت کرد و هنگامی که الله والامرتبه مرا از فرزندان زنان[دیگر] محروم کرد، فرزند او را به من ارزانی داشت.»
مسند احمد (6: 117-118) و المعجم الکبیر)23، 13 شماره ی 21، 227) و در مجمع الزوائد (9: 224) «حسن» شمرده شده است.
-انس روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (حسبک من نساء العالمین: مریم بنت عمران و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و آسیة امرأة فرعون(: «از زنان جهان برای تو کافی ست: مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و آسیه همسر فرعون.»
روایت احمد (3: 175) و فضائل الصحابه شماره ی (1325، 1331، 1337، 1338) و عبدالرزاق شماره ی (20919) و ترمذی: کتاب مناقب، باب فضل خدیجه شماره ی (3878) و ابن حیان (15: 464) و حاکم (3: 157، 158) حاکم آن را صحیح دانسته و ذهبی آن را تأیید کرده است، و نیز طحاوی در مشکل الآثار (1: 50) و شرح السنه شماره (3955) و طبرانی در معجم الکبیر)22: 402) (23: 7(.
-از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بر روی زمین چهار خط رسم کرد و فرمود: (أتدرون ما هذا(: «می دانید این چیست؟» صحابه گفتند: الله و پیامبرش آگاه ترند. فرمود: (أفضل نساء اهل الجنة: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیه امرأة فرعون(: «بهترین زنان بهشت: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه همسر فرعون است.»
-از أنس روایت شده است که گفت: هنگامی که خدیجه نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود، جبرئیل آمد و گفت: (إن الله یقریء خدیجة السلام(: «الله بر خدیجه سلام می فرستد.» خدیجه پاسخ داد: (إن الله هو السلام، و علی جبریل السلام، و علیک السلام و رحمة الله و برکاته(: «به راستی الله خود «سلام» است و سلام بر جبرئیل و سلام و رحمت و برکت الله بر شما (پیامبر(باد!»
روایت نسائی در الکبری (5: 94) و فضائل الصحابه (197، 198 شماره ی 253) و عمل الیوم واللیله (301 شماره ی 374) و حاکم در المستدرک (3: 186) آن را صحیح دانسته و ذهبی درباره ی آن سکوت کرده است.
-از عفیف کندی رضی الله عنه روایت شده که گفت: «من مردی تاجر بودم، پس به حج رفتم و برای خرید برخی از کالاها به نزد عباس بن عبدالمطلب رفتم که شخصی تاجر بود. به الله سوگند، من در منطقه ی «منی» نزد عباس بودم که دیدم مردی از چادری که نزدیک او بود خارج شد و به خورشید نگاه کرد، سپس هنگامی که دید خورشید مایل شده است در منی نماز خواند. عفیف ادامه می دهد: سپس از همان چادر که آن مرد خارج شده بود زنی بیرون آمد و پشت سر آن مرد
نماز خواند، سپس نوجوانی از خیمه بیرون آمد و در کنار آن مرد نماز خواند. عفیف کندی می گوید به عباس گفتم: این مرد کیست؟ عباس گفت: او برادرزاده ام محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب است. گفتم: این زن کیست؟ عباس گفت: این زن همسر او خدیجه بنت خویلد است. گفتم: این نوجوان کیست؟ عباس گفت: پسر عموی او علی بن ابی طالب است. گفتم: این کاری که انجام می دهد چیست؟ عباس گفت: نماز می خواند، او گمان می کند که پیامبر است و در این راه به جز همسرش و این نوجوان شخص دیگری از او پیروی نکرده است، او گمان می کند گنج های کسری و قیصر را به دست خواهد آورد. عفیف کندی- که پسرعموی اشعث بن قیس است پس از آن که اسلام آورد و اسلامش را نیکو گردانید- چنین می گوید: اگر آن روز، الله پذیرش اسلام را به من ارزانی می داشت با علی بن ابی طالب سومین نمازگزار می شدم.»
روایت احمد در مسند (1: 209-210) و نسائی در «خصائص علی» (شماره ی 6) و بخاری در تاریخش (7: 74- 75) و مسند ابویعلی (3: 117-118) و طبرانی در الکبیر (18: 100-102) از دو طریق روایت کرده و حاکم در المستدرک (3 / 183) آن را صحیح دانسته و ذهبی آن را تأیید نموده و روایت بیهقی در: الدلائل)2: 162-163) و ابن سعد (8: 17-18) و احمد در مجمع الزوائد (9: 103) با رجالی ثقه آن را عزیز دانسته و نیز ابویعلی و طبرانی آن را عزیز دانسته اند. و شاهد این روایت، حدیث ابن مسعود)9: 222) است که همه راه های روایت آن حسن شمرده شده است.
1) روایت احمد (1 / 293) و در «الفضائل» شماره ی (250، 252، 259) و طحاوی در «مشکل الآثار» (1 / 50) و نسائی در «سنن الکبری» (5 / 93، 95) و «فضائل الصحابه«)196، 197-200) و ابویعلی شماره ی 2722 و طبرانی در «المعجم الکبیر» (22 / 407) (23 / 7) و حاکم در «المستدرک» (2 / 594) (3 / 160، 185) و ابن حیان)15 / 47) و حاکم آن را صحیح دانسته و ذهبی با آن موافقت کرده به احمد در کتاب «مجمع الزواید» (9 / 223) آن را عزیز دانسته و با رجالی صحیح ذکر نموده است. به فتح الباری (17 / 134) مراجعه شود.