رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به گوشه نشینی علاقه مند شده بود. وی شب های متوالی برای عبادت به غار حراء می رفت، سپس به نزد خدیجه می رفت و توشه برمی گرفت و به آن جا باز می گشت.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از نزول وحی، همچنان به غار حراء می رفت، این خدیجه بود که غذا و نوشیدنی ایشان را آماده می کرد تا برای عبادت آسوده خاطر باشد، هر چند که خدیجه نیز بسیار نیازمند بود تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کنارش باشد. پس از نزول وحی آسمانی همه چیز تغییر کرده بود و خانه ی خدیجه نه تنها خانه ی این دنیا بود که الله آن را برگزیده بود تا آخرین پیام های آسمانی را در آن جا نازل کند.
چه اندیشه هایی وجود آن بانو را دربر می گرفت!
فقط الله می داند که خدیجه به چه می اندیشید و چگونه از این خبر بزرگ استقبال کرد.
این چیزی است که از توان تصور بشر، فراتر است.
هنگامی که خدیجه می دید خبرهای آسمان به همسر محبوبش وحی می شود، چه احساس هایی او را فرا گرفته بود؟ بشر نمی تواند تصور کند که چه اندیشه ها و احساس هایی این بانوی بزرگوار را به خود مشغول می ساخت. اما نکته ی روشن این است که خدیجه نمی توانست از همسر گرامی اش دور باشد، همسری که پروردگار آسمان او را برگزیده بود تا آخرین فرستاده اش برای جن و انس باشد. خدیجه تلاش می کرد تا همیشه در کنار پیامبر باشد از او حمایت کند و به او آرامش دهد و ایشان را در عبادت ها و مناجاتش یاری رساند. خدیجه در نهایت خشنودی و با اطمینان به الله والامقام این کارها را انجام می داد. مطمئن بود که پروردگار این پیامبر محبوب را گرامی خواهد داشت، کسی که خدا او را برای این کار بزرگ انتخاب کرده و مایه ی رحمتی برای جهانیان فرستاده است. خدیجه همیشه نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، پروانه وار دور شمع وجودش می چرخید و جویای حال او می شد، و از حالش مطمئن می شد و
از ایشان جدا نمی شد، غذا و نوشیدنی روز و شبش را آماده می کرد و مونس تنهایی اش بود. روزی در حالی که خدیجه به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می آمد، جبرئیل او را دید و به پیامبر فرمود: «ای رسول الله، خدیجه به نزد تو می آید. ظرفی به همراه دارد که در آن خورش -یا خوراکی یا نوشیدنی- است هرگاه پیش تو آمد سلام پروردگارش و مرا به او برسان و به او مژده بده که در بهشت خانه ای از نی خواهد داشت که در آن خستگی و هیاهویی نیست.» (1)
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مژده را به او داد، این مژده با همه ی بزرگی اش او را سراسیمه نکرد، بلکه با خردمندی پاسخ داد: (إن الله هو السلام، و علی جبریل السلام، و علیک یا رسول الله السلام و رحمة الله و برکاتة(: «به راستی الله خود «سلام» است و سلام بر جبرئیل و سلام و رحمت و برکت های الله بر تو ای رسول الله!» (2)
ای مادر پاک، الله چه فهم بزرگی به تو ارزانی داشته است! و چه فهمی از تو بروز می یابد، پیش از آن که فهمیدن و اصول و فروع آن شناخته شود! تو گفتی:
(إن الله هو السلام(: «به راستی الله خود «سلام» است.»
بی شک از خرد و اندیشه ژرفی برخوردار بودی که الله را با نامی از نام هایش ستایش کردی و پیشگام بودی، این الهامی الهی بوده است. آری، الله همان: السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون(3) «سالم [از هر عیب] ایمنی دهنده نگهبان پیروزمند جبار متکبر است. الله از آن چه شرک می آورند پاک است.»
دیگر این که این مژده چقدر باعظمت است: «به خدیجه مژده ی خانه ای از نی، در بهشت بده که خستگی و هیاهویی در آن نیست.»
خانه ای از نی! این نی چگونه است؟
این نی از مروارید و یا از جواهرهای مختلف ساخته شده است، چنان که از فاطمه زهرا نقل شده که گفته است: پرسیدم: ای رسول الله! مادرم، خدیجه کجاست؟ فرمود: (فی بیت من قصب(: «در خانه ای از نی.» گفتم: آیا جنس آن مانند این نی است؟ فرمود: (لا، من القصب المنظوم بالدر و اللؤلؤ و الیاقوت(: «نه، آن نی از مروارید و یاقوت و جواهرات ساخته شده است.» (4)
»به خدیجه مژده ی خانه ای از نی، در بهشت بده.» چرا نگفتند: قصری در بهشت؟
به این دلیل که خانه به آرامش و اطمینان و امنیت اشاره دارد.
و با این حساب پاداش مناسب با او داده شد: خانه ای در بهشت که خستگی و هیاهو در آن نیست.
خانه ای درون بهشت که در آن آرامش و اطمینان و آسایش هست، پاداشی در برابر رنج هایی که این بانوی گرامی در راه دعوت اولیه کشید.
آری خدیجه به خود سختی دید، در آن حال که در کنار همسر گرامیش می ایستاد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بردبارانه و باورمندانه با آزارهای قریش روبه رو می شد، او کمک و یاری اش می کرد، و پیامبر غم و اندوهش را برای خدیجه شرح می داد و در کنار خدیجه به آرامش و آسایش دست می یافت؛ خدیجه تمامی اندوه ایشان را می زدود و سختی های او را با خشنودی و باورمندانه بر او آسان می نمود.
خدیجه در همه ی کارها و هدف ها با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همکاری می کرد و در سختی ها و خستگی ها در کنار ایشان بود.
مگر خدیجه نپذیرفت که در شعب ابوطالب با ایشان باشد، محلی که سه سال کامل در محاصره بود. در برابر سختی گرسنگی و رنج تن بردبار بود، و این در حالی بود که حدود شصت سال از عمرشان می گذشت. با چه سختیهایی رو به رو شد! او سران ظالم قریش را می دید که در اطراف همسر
محبوبش به هیاهو می پردازند و سخن های درشت بر زبان می رانند، مسخره می کنند و هرگونه آزاری را نسبت به ایشان روا می دارند.
از این رو پاداشی از سوی الله پاک برای این بانو در نظر گرفته شد: خانه ای در بهشت که هیاهو و خستگی در آن نیست. خدیجه کارهایی کرد که بزرگان نکردند، وی نخستین فردی بود که ایمان آورد، پیامبر را تصدیق کرد و از ایشان حمایت نمود؛ زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مخالفت و دشمنی روبه رو شد خدیجه همه ی اموال باارزشش را به ایشان بخشید و با جانش از ایشان پشتیبانی کرد. خدیجه وزیری راستگو بود و از زمان خودش تا روز قیامت بهترین زن دنیاست، پیامبر باوفا در این باره فرموده اند: (خیر نسائها مریم، و خیر نسائها خدیجة(: (5) «بهترین زن دنیا مریم است و بهترین زن دنیا خدیجه است.» همین افتخار برای این بانو کافی است و این پاداش از سوی پروردگار حق شناس بسنده است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حق خدیجه طاهره را شناخت، و به هر آن چه که او را راضی و خشنود می کرد، علاقه مند بود، ایشان در کنار خدیجه همسر دیگری را انتخاب نکرد تا سبب کم ترین زنجشی در زندگی او نگردد.
سالی را که خدیجه در آن درگذشت، «عام الحزن» (سال اندوه) نامید.
در تمام مدت زندگی شان به خدیجه وفادار ماند و به خوبی از او یاد می کرد و دوستان و خویشاوندان خدیجه را گرامی می داشت.
ای بانوی گرامی! مبارک باد بر تو محبت و وفاداری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حق تو، مبارک باد بر تو جایگاه و ارزشی که در قلب وسیع ایشان داری، مبارک باد بر تو بزرگ ترین مژده ای که یک انسان پس از پیامبران آن را دریافت می کند و مبارک باد بر تو محبت تمامی مسلمانان در سراسر این زمین، با همه ی اختلافی که با هم دارند!
شما در قلب مسلمانان از ارزش و احترام والایی برخوردار هستید، و چگونه امکان دارد از این احترام برخوردار نباشید! حال که آن صفات پسندیده و کارهای بزرگوارانه، شما را فرا گرفته است و در راه گسترش دعوت اسلامی، جان و مال خود را هدیه کرده اید.
ای خدیجه، تمامی مسلمانان به سبب ویژگی های اخلاقی، نجابت و شایستگی تان شما را سرآمد زنان جهان می دانند. هر فردی خود را به شما از دیگری سزاوارتر می داند، و همه شما و مریم دختر عمران را والاتر از همه ی زنان جهان برمی شمارند. الله والامرتبه یاد تو را همانند یاد همسر گرامیت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در جهان بلند ساخته است. همواره هرگاه که از سیرت خوشبوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آغاز دعوت و پیش از آن یادی می شود به طور یقین از این بانوی پاک نیز به نیکی یاد می شود:
علوت فلم تدرک مقاماتک الکبری
فغیرک لاتدعی- و أن عظمت- کبری
و کم فی نساء العالمین عظیمة
و لکنها إن قوزنت بک فالصغری
و إصحبت مهداً للرسالة حاضناً
تلقیتها من حین ما نزلت إقرا
و أنت التی طمأنت طه بأنه
تلقی من الله الرسالة و الذکرا
و زملته، دثرته، و لورقة
ذهبت به یتلو علیه الذی یقرأ
و لما أتی جبریل قمت بخلعک النقاب
فلم یمکث فأعلنتها بشری
کتبت حروفاً من حیاة محمد
فأصبحت فی أعلی صحائفها سطرا
و قد شکر المولی صینعک إنه
الشکور و هذا الفعل یستوجب الشکرا
فأهداک مولاک السلام سلامه
وأعطاک فی الفردوس من قصب قصرا(6)
»به برتری رسیدی و جایگاه بلند تو دست یافتنی نیست، جز تو فردی را -اگر هم بزرگ باشد- «کبری» نخوانند؛
چقدر زنان بزرگ در جهان اند، ولی اگر با تو مقایسه شوند، کوچک گردند،
آغوشی برای پرورش رسالت [اسلام] شدی، و از هنگامی که سوره ی علق نازل شد این وظیفه را به عهده گرفتی؛
تو همان فردی که پیامبر را مطمئن ساختی که رسالت و قرآن را از جانب الله دریافت نموده است؛ پیامبر را در جامه ای پوشاندی و ایشان را به نزد ورقه بردی، پیامبر آن چه که [جبرئیل] برای او خوانده بود، برای ورقه بیان کرد؛
هنگامی که جبرئیل آمد، نقابت را برداشتی، پس او آن جا نماند، در نتیجه به پیامبر مژده پیامبری دادی؛
کلماتی از زندگی محمد را نوشته اند که تو در بالاترین سطر آن جای داری؛
پروردگار از کار تو قدردانی کرد، چرا که او قدرشناس است و این کارهای تو سزاوار قدردانی است؛
از این رو پروردگار سالم از عیب، سلامش را بر تو فرستاد و کاخی از نی را در بهشت به تو ارزانی داشت.»
1) بخاری، فتح الباری: 7 / 166 (3820(.
2) همان: 7 / 172.
3) حشر: 23.
4) ابن حجر در کتاب «الفتح» 7 / 171 این موضوع را از کتاب «الاوسط» طبرانی نقل کرده است.
5) روایت بخاری)3815(، مسلم 4 / 1886 (69(.
6) بیت هایی از قصیده ی «الکبری» سروده ی عبدالقادر الخرد.