آنها از نسل مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و از نژادی پاکند و فرزندانی نیکوکارند. پدرشان سرورمان محمد و مادرشان بانویمان خدیجه کبری است. آنها از شجره نامه ای بسیار کهن و اصیل برخوردارند. همه ی آنها به وسیله ی بزرگ منشی و نیک رفتاریشان شناخته شده اند، چرا که پشت در پشت با هم در ارتباط اند و یکی از اصیل ترین خانواده های قریش می باشند که از تبار انسان های شریف، درستکار و امانتدارند، آنها از مادر بزرگواری زاده شده اند که در مکه ی مکرمه و نیز در مکان های دیگر، هیچ شخصی از نظر شرافت و احترام به جایگاه او نمی رسید.
نتیجه ی این ازدواج مبارک چنین بود که خدیجه برای رسول بزرگ خدا، پسری به نام قاسم به دنیا آورد که ایشان به نام او کنیه یافت.
و فرزند دیگری به نام عبدالله، و به این دلیل که پس از نبوت متولد شده بود او را «طیب و طاهر» نامیدند. عبدالله زمانی که خردسال بود فوت کرد.
اما قاسم، او به سنی رسید که می توانست راه برود، و سپس فوت کرد. خدیجه و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خاطر فوت او بسیار ناراحت شدند.
دختران پیامبر
زینب، رقیه، ام کلثوم، فاطمه
تمامی دختران پیامبر زاده ی خدیجه اند؛ همه ی آنها مسلمان شدند و به مدینه هجرت کردند و رقیه دو هجرت داشت.
زینب
او در کنار پدر و مادر بزرگوارش برخوردار از خوشبخت ترین زندگی ای بود که یک انسان در کنار والدینش می تواند داشته باشد. او بزرگ شد و به سن جوانی رسید، سپس پسر خاله اش ابوالعاص بن ربیع به خواستگاری او آمد. این جوان یکی از نجیب ترین و گرامی ترین جوانان قریش بود، نسب او با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درعبد مناف بن قصی به هم می رسد. به امانتداری شناخته شده بود و مورد اطمینان مردم بود، از این رو اموالشان را به او می سپردند تا با آن تجارت کند و در این کار پیشرفت زیادی داشت تا این که در ردیف اول ثروتمندان قریش جای گرفت.
زینب به خانه ی شوهرش رفت و مادر بزرگوارش گردنبند عروسی اش را به او هدیه داد، و این گردنبند برای زینب بسیار باارزش بود.
ابوالعاص بن ربیع در اسلام آوردن تأخیر کرد، می ترسید که مردم بگویند: به خاطر همسرش آیین پدرانش را کنار گذاشته است. کار به جایی رسید که زینب به مدینه هجرت نمود. ما در بخش های دیگر به داستان جدایی زینب از شوهرش اشاره خواهیم کرد.
رقیه و ام کلثوم
زمانی که رقیه و ام کلثوم به سن ازدواج رسیدند به عقد دو پسر ابولهب، به نام های عتبه و عتیبه درآمدند.
اما همین که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسالت خود را آشکار کرد، عموی ایشان، ابولهب به همراه همسرش «حمالة الحطب» (هیزم کش) از جمله اولین کسانی بودند که مخالفت و دشمنی خود را نشان دادند. ابوالهب از پسرانش خواست تا دو دختر پیامبر را طلاق دهند، تا به این وسیله آن حضرت مشغول رسیدگی به کارهای
دخترانش شود. خداوند چنین اراده کرده بود تا آنها را از خانه ی کافران دور نگه دارد و از آنها محافظت کند.
رقیه با عثمان بن عفان ازدواج کرد و با یکدیگر دو هجرت داشتند؛ و ام کلثوم با خواهرانش فاطمه و زینب در خانه ی پدرشان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باقی ماند، تا این که پیامبر به مدینه هجرت کرد و سپس آنها به ایشان پیوستند.
هنگامی که رقیه فوت کرد عثمان با ام کلثوم ازدواج کرد و این بانو در کنار عثمان باقی ماند تا این که او نیز وفات کرد. به دلیل این که عثمان بن عفان با دو دختر از دختران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج کرد به «ذی النورین» یعنی صاحب دو نور لقب یافت. به جز عثمان صلی الله علیه و آله و سلم هیچ فردی با دو دختر یک پیامبر ازدواج نکرده است.
فاطمه زهرا
او پنج سال پیش از بعثت به دنیا آمد و تحت حمایت گرامی ترین پدر و مادر زندگی کرد و در بهترین و تلخ ترین روزها پدرش را همراهی می کرد، فاطمه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بسیار محبوب بود. او در شعب ابوطالب در کنار والدینش بود و مانند دیگر محاصره شدگان سختی های این جنگ روحی- اجتماعی را که کنار مکه برای مسلمانان به وجود آورده بودند، تحمل نبود. پس از آن که فاطمه مادر بزرگوارش را از دست داد و او را در خاک پاک مکه ترک کرد، به همراه پدرش هجرت نمود. خداوند برای این انسان ارجمند چنین خواسته بود که نسل پیامبر گرامی اش به وسیله ی او حفظ شود؛ به همین دلیل مرد مردان علی بن ابی طالب با او ازدواج کرد و زندگی نیکویی در کنار او داشت و فرزندان نجیبی از او صاحب شد.
علی بن ابی طالب با فاطمه صادقانه زندگی کرد تا این که فاطمه شش ماه پس از رحلت رسول اکرم فوت کرد. علی وصیت او را اجرا کرد و با دختر
خواهر فاطمه «أمامه» که فرزند زینب بود ازدواج کرد تا از فرزندان خاله ی مرحومش نگه داری کند.
فاطمه رضی الله عنها خوش اخلاق، نجیب، بااحساس، تیزهوش، فهمیده و بزرگوار بود که هیچ گونه خودپسندی و غروری در رفتار ایشان وجود نداشت.
ایشان نرم خو و بخشنده، خویشتن دار و آزاده، بردبار و آرام، متین، آسان گیر و پاکدامن بود. پیش از رحلت پدرش با عزت، خوشحال، شاداب و خندان زندگی می کرد ولی با فوت پدرشان صلی الله علیه و آله و سلم این شادی از چهره ی ایشان محو شد.
فاطمه، جگرگوشه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، نهادی پاک و وارسته داشت و به جز حقیقت سخن دیگری نمی گفت، از هیچ کس به بدی یاد نمی کرد. غیبت و سخن چینی و بدگویی در وجودش نبود. رازها را نگه می داشت و به وعده ها وفادار بود، به دیگران اندرز دوستانه می داد و عذرخواهی آنها را می پذیرفت و بی احترامی ها را می بخشید. در گفته ها، نیت ها و وفاداری اش صادق بود. وی درباره ی همسرش علی، می گوید که او فقط به دلیل راستگویی و امانتداری اش این جایگاه و ارزش را در نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به دست آورده است.
عمرو بن دینار روایت می کند که عایشه رضی الله عنها درباره ی فاطمه رضی الله عنها گفته است: (ما رأیت أحداً قط أصدق من فاطمة غیر أبیها(: «به جز پدر فاطمه، هرگز هیچ شخصی را ندیدم که مانند او راستگو باشد.» ابن دینار گفته است: فاطمه به مسأله ای آگاه بود، عایشه گفت: «ای رسول الله، از او [فاطمه] بپرسید، که او دروغ نمی گوید«. و در کتاب «الاستیعاب» تألیف ابن عبدالبر آمده است که عایشه گفت: «من هیچ شخصی را ندیده ام که راستگوتر از فاطمه باشد، مگر آن کسی که پدر اوست.» (1)
فاطمه امانتدار بود و راز نگه دار؛ هیچ گاه راضی نمی شد تا راز شخصی را آشکار کند و یا کار فردی را افشا کند، او این سخن همسرش را شنیده بود که: «فرخنده باد بنده ای که خود را بی خبر جلوه می دهد، خداوند او را می شناسد و مردم او را نمی شناسند، آنان چراغ های هدایت و سرچشمه های دانش اند، مصیبت های بزرگ به وسیله ی آنها برطرف می شود، آنها در همه جا شناخته شده نیستند و ریاکارانی تندخود نمی باشند.(2) روزهای آغازین دعوت، بخشی از زندگی فاطمه زهرا را تشکیل می دهد که وی در آن ایام با مشکلات و سختی های فراوانی روبه رو شد. برای ایشان چنین نگاشته شده بود که از همان دوران کودکی شاهد شختی ها و دشواری ها باشد، و این که از زمان آغاز وحی بدون برادرانش در کنار پدر بزرگوارش زندگی کند تا برای آن قهرمان برتر، بردبار بی مانند و معلم بزرگ فداکاری کند. ایشان همیشه در کنار پیامبر بود و حتی پس از ازدواجش با علی بن ابی طالب و تا زمان پیوستن پیامبر به رفیق اعلی، ایشان را تنها نگذاشت.
فاطمه با وجود سن کمی که داشت به سوی میدان های مبارزه حرکت می کرد، کودکیش به او اجازه می داد تا از خانه بیرون بیاید و هر جایی که پدرش می رفت به دنبال او برود. او پدرش را می دید که به مجالس قریش وارد می شود و آنها را به اسلام فرا می خواند و به آنها نوید و هشدار می دهد. او می دید که پدرش در راه رساندن پیام راستینش با دسیسه ها و آزارهای انسان های کوته بین و گستاخ روبه رو می شود.
خداوند پاک و والامرتبه او را با ارزانی داشتن فهم و دانش گرامی داشت. او بانویی فهمیده و بافضیلت بود که نمی توان توانایی او را در تبلیغ دین و دعوت و تفهیم قرآن و سنت، نادیده گرفت.
زمانی که ما از گفته های ایشان به عنوان متون فقهی سخن می گوییم، درمی یابیم که موارد محدودی از مسایل فقهی وجود دارد که ایشان به آنها پرداخته و با نور هدایت الهی به آنها نگریسته است، نور هدایتی که قلبشان را روشن ساخت و باعث شد که وی در شمار یکی از چهار زنان برگزیده ی جهان قرار گیرد.
هر چند که فاطمه زهرا خود به سختی ها و مصیبت هایی مشغول بوده است که توانست به خوبی از پس آنها برآید، ولی با این حال، همیشه در تمام سختی هایی که برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به وجود می آمد، در کنار ایشان حاضر بود. فاطمه به ویژه پس از وفات مادرش خدیجه و تا زمانی که پیامبر فوت کردند، نقش بسیار مهمی در پشتیبانی از آن حضرت داشت. از نمونه ی این سختی ها که پیامبر با آن روبه رو شده اند این است که بخاری از عبدالله بن مسعود روایت می کند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کنار کعبه نماز می خواند و ابوجهل و همراهانش در آن جا حاضر بودند، در این هنگام یکی از آنها گفت: کدام یک از شما شکمبه ی شتر فلان قبیله را می آورد و زمانی که محمد به سجده رفت آن را بر روی کمر او می گذارد؛ سپس سیه روز ترین آنها «عقبة بن ابی معیط» برخاست و آن را آورد و هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سجده رفت آن را بر روی کمرش گذاشت، من نگاه می کردم و این توانایی را نداشتم که آنها را از انجام این کار بازدارم. در ادامه می گوید: آنها می خندیدند و از شدت خنده بر روی هم می افتادند و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم همچنان در سجده بود و سرش را بلند نمی کرد، تا این که فاطمه آمد و شکمبه را از روی کمر ایشان برداشت. (3) فاطمه بانویی شجاع و وفادار بود و تمام زندگی ایشان بیانگر فهم رسالتی است که از محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم دریافت کرده است. او نمونه ی یک زن مسلمان، دین دار و کاملی است که از آن سرچشمه ی بزرگ استفاده نموده است. او از اخلاق پدر و مادرش بهره برده و در مدرسه ی نبوت پرورش یافته است که همه ی اینها به او کمک کرده تا کارهای مهم و اساسی زیادی انجام دهد.
تمامی زندگی بانوی زنان جهان، فاطمه زهرا، دربر گیرنده ی درس ها و اندرزهای مختلفی است. ایشان در کودکی به گسترش دین اسلام کمک کرد و از پدرشان حمایت کرد؛ در هنگام ازدواج، مبارزه و بردباری وی در برابر دشواریهای زندگی بهترین دلیل بر پیراستگی و استقامت ایشان است. فاطمه در همه ی این موارد بهترین الگو برای دخترانی است که در خانه ی پدران و شوهرانشان زندگی می کنند. ایشان بهترین الگو برای تربیت فرزندان است.
برای فاطمه همین کافی است که نور چشم مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و در مکتب نوبت تربیت یافته است و بر بالاترین سطح اخلاق بزرگوارانه پرورش یافته است، و این افتخار برای او کافی است که به روایت طبرانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او، «ام ابیها» (مادر پدرشان) لقب دادند و این فرموده ی پیامبر درباره ی او که (إن الله یرضی لرضاها و یغضب لغضبها(: «خداوند با خشنودی او، خشنود می گردد و با ناراحتی او، ناراحت می شود«. این حدیث را طبرانی با سند «حسن» نقل کرده است. همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زمانی که فاطمه را به عقد علی بن ابی طالب درآورد، فرمودند: (إنی أعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم((4): «من او و فرزندانش را از شر شیطان رانده شده، به تو می سپارم.»
1) روایت حاکم ج 3 ص 161، 160. بر اساس شرط مسلم آن را صحیح دانسته و ذهبی با او هم نظر است.
2) سنن دارمی 1193 مقدمه باب 17.
3) روایت بخاری)240(، مسلم 3 / 1418 (107(.
4) صحیح ابن حبان 15: 394، 395، و المعجم الکبیر، طبرانی 22: 409.