خانه ی اسد بن عبدالعزی جد خدیجه بنت خویلد، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در برابر بخش غربی کعبه قرار داشت، این خانه تا کعبه نه ذرع (حدود چهار متر) فاصله داشت. هنگام صبح سایه ی کعبه بر روی خانه ی اسد بن عبدالعزی می افتاد و در هنگام عصر سایه ی خانه ی او بر روی کعبه می افتاد، تا جایی که این خانه را به خاطر نزدیکی زیاد به کعبه «نوزاد کعبه» می نامیدند. درختی که در داخل حیاط این خانه بود شاخه های آن تا اطراف کعبه رسیده بود و لباس های برخی از طواف کنندگان به شاخه های آن گیر می کرد، تا این که عمر بن خطاب رضی الله عنه آن درخت را قطع کرد و گاوی را به خاطر آن فدیه داد.
عمر رضی الله عنه ملاحظه کرد که این خانه منطقه ی کعبه را محدود ساخته و طواف گزاران اطراف کعبه را به زحمت می اندازد، پس خانه را خراب کرد و زمین آن را جزیی از مسجد الحرام قرار داد و مبلغی را در عوض آن خانه به صاحبانش پرداخت کرد. در ابتدا آنها از پذیرفتن آن مبلغ امتناع کردند ولی پس ازضربت خوردن عمر بن خطاب و شهادت او، و پس از این که به آنها گفتند که شما این پول را برای چه کسی می گذارید؟ آن را گرفتند.
پیش از اسلام، زمانی که خدیجه نختسین ازدواجش را پیش ازازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم انجام داد، او در قسمت آغازین دوره ی «اجیاد» واقع در پایین «کوه خلیفه» سکونت گزید. امروزه مردم به آن کوه «قلعه» می گویند و در محل ورودی زیرگذری قرار دارد که روبه روی دروازه ی ملک عبدالعزیز است. هنگامی که خدیجه با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج کرد، پیامبر او را به خانه ای برد که در آن خانه از او صاحب فرزند شد. صاحب قبلی آن خانه حکیم بن حزام بود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آن را از او خرید. آن خانه در قسمت شرقی محل صفا و مروه قرار داشت و امروزه در برابر «باب النبی» قرار دارد که با اندک فاصله ی به سمت شمال و در فاصله ی چند
قدمی دروازه واقع شده است. در این خانه خدیجه تمام فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به دنیا آورد و خود نیز در همان جا فوت کرد، و از این خانه پیامبر به سوی مدینه هجرت کرد، پس از هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عقیل بن ابوطالب آن خانه را خرید.
این همان خانه ای است که نور اسلام در آن طلوع کرد و شرق و غرب را روشن ساخت. خانه ای که منشأ و خاستگاه رسالتی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را بر عهده داشت. همان خانه ای که جبرئیل نزد طاهای امین می آمد و سبع المثانی (سوره حمد) و قرآن عظیم را به پیامبر وحی می کرد.(1) خانه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سیزده سال در آن ماندند و مردم را به یکتاپرستی و ترک کردن پرستش بتها فرا خواند. در این خانه بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به قریش و مردم اعلان کرد که او از سوی خداوند جهانیان فرستاده شده است، و در آن جا بود که خداوند پیامبر خود را برای رساندن رسالتش برای قریش و تمامی مردم برانگیخت. خداوند این آیات را در آن جا بر ایشان نازل کرد: یأیها المدثر- قم فأنذر- و ربک فکبر- (2) «ای جامه به خود پیچیده. برخیز و هشدار ده. و پروردگارت را به بزرگی یاد کن…» و یا أیها المزمل- قم الیل الا قلیلا-(3) «ای جامه به خود پیچیده. شب را زنده بدار مگر اندکی [از آن را]…» و این آیات را نازل فرمود: فأصدع بما تؤمر و أعرض عن المشرکین-(4) «پس آشکار کن آنچه را که فرمان می یابی…» و أنذر عشیرتک الاقربین (5) «و خاندان
خویشاوندت را هشدار ده» و این فرموده ی خداوند والامرتبه که: قل یا أیها الناس إنی رسول الله إلیکم جمیعاً: (6) «بگو ای مردم، من فرستاده ی خداوند به سوی همه شما هستم.» سپس خداوند بیش از دو سوم سوره های قران کریم را در این خانه نازل کرد. خلاصه ی گفتار علما در این باره است که 82 سوره از قرآن در مکه و بیست سوره در مدینه نازل شده است که در مورد آن هیچ اختلافی وجود ندارد و فقط بر سر محل نزول دوازده سوره از قرآن اختلاف نظر وجود دارد.(7)
تاریخ نویسان آورده اند که سران کفار قریش مانند: ابوجهل، ابوسفیان بن حرب و أخنس بن شریق، مخفیانه در اطراف این خانه به قرائت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گوش فرا می دادند، که این قرائت در طول شب تا هنگام فجر ادامه داشت. (8)
خدیجه رضی الله عنها خانه ای را که در منطقه ی «اجیاد» داشت به دخترش زینب که از فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود در زمان ازدواجش با پسرخاله اش أبوالعاص بن ربیع بن عبدالعزی هدیه داد. زینب در آن خانه «أمامه» را به دنیا آورد. ابوالعاص بن ربیع رضی الله عنه از آن خانه هجرت کرد و پسرعموهایش خانه ی او و خانه ی دیگر مهاجرین را به نفع خود تصاحب کردند.
1) شنقیطی، کتاب «موکب السیرة النبویة» ص 24.
2) ابتدای سوره مدثر.
3) ابتدای سوره مزمل.
4) حجر:94.
5) شعراء 214.
6) اعراف: 158.
7) »المدخل لدراسة القرآن الکریم» محمد محمد أبی شهبه، کتاب ص 203.
8) السیرة النبویة، ابن هشام.