سیره ی ام المومنین خدیجه دربرگیرنده ی تاریخی پرافتخار و درخشان از بانویی پاکدامن و اصیل است که خداوند با گرامی داشتن وی، او را به عنوان همسری برای پیامبر اکرم و رسول اعظم برگزیده و خداوند با عطا کردن شهرت نیکو و زندگی پسندیده و قدرت تدبیر و همت بلند، در زمان جاهلیت و اسلام به ایشان لطف بزرگی داشته است. وی نخستین شخصی بود که اسلام را پذیرفت و به رسول خدا ایمان آورد و ایشان را تصدیق کرد، تا جایی که در زمان نزول اولین وحی بر پیامبر و در هنگامی که آن حضرت از آنچه که شنیده و دیده بود، بسیار نگران بود و فرمود: (زملونی… زملونی(: «مرا بپوشانید… مرا بپوشانید«؛ این خدیجه بود که به ایشان مژده داد و ترسشان را فرو نشاند.
خدیجه دختر خویلد به خاطر خدمت هایی که به پیامبر اکرم داشته است حق بسیار زیادی بر گردن هر مرد و زن مسلمان دارد. ایشان نخستین ام المومنین است و همواره در کنار پیامبر بود و ایشان را یاری می کرد و مشوق و یارشان بود و با بخشیدن تمام داراییش به پیامبر به ایشان کمک کرد. این بانو به همراه رسول الله در برابر ظلم و دشمنی و آزار قریش صبر کرد و با او به شعب ابوطالب رفت و در کنار ایشان ماند و سنگینی این مسئولیت را تحمل کرد، با این که خود هیچ نگرانی ای نسبت به این تحریم نداشت، چرا که وی از قبیله ی بنی هاشم نبود، ولی با این وجود ترجیح داد که به همراه پیامبر اسلام به شعب ابوطالب برود و گرسنگی و محرومیت را در راه حمایت از همسر امینش تحمل کند.
خدیجه خانه ی آراسته و جایگاه ویژه اش را ترک گفت و به همراه پیامبر به شعب رفت و از جمله محاصره شدگان قرار گرفت و به دلیل علاقه ای که به
یاری و پیروی از رسول اکرم داشت، به سنش که قریب به شصت سال بود توجهی نداشت، بر این اساس زندگی سخت و طاقت فرسا را پذیرفت و زندگی اشرافی و مرفه را کنار گذاشت و تلخی گرسنگی و تشنگی را چشید، حال چگونه امکان دارد که تاریخ برای احترام به مقام والای او درنگ نکند!
خدیجه در میان خویشاوندانش دارای مقام و منزلتی بود که به سبب آن به «طاهره» معروف شده بود. خداوند او را از پلیدی های زمان جاهلیت حفظ کرد و خودش نیز از پرستش بت ها احساس آشفتگی و ناخشنودی می کرد، به همین خاطر نزد پسر عمویش «ورقة بن نوفل» می رفت و از او سؤال می کرد و ناآرامی و سردرگمی اش را برای او شرح می داد.
خدیجه در خانواده ای اصیل و محیطی پاک پرورش یافت، آنها از جمله خانواده های اصیل، شریف، ثروتمند و مشهور قریش به شمار می آمدند.
وی پانزده سال پیش از عام الفیل متولد شد. پدرش خویلد بن أسد بن عبدالعزی برادر عبدمناف است و مادرش فاطمه بنت زائده است. مادر فاطمه، هاله بنت عبدمناف، جد سوم پیامبر صلی الله علیه و آله سلم است.
این بانوی بزرگوار زمانی که چهل سال سن داشت با رسول الله که 25 ساله بود ازدواج کرد. خدریجه پس از دریافتن اخبار بزرگواری ها و امانتداری و برکت پیامبر، به ازدواج با ایشان علاقه مند شد، همچنین غلام خدیجه «میسره» در سفر تجاری ای که با پیامبر به شام داشت مواردی از الطاف خداوند را نسبت به آن حضرت ملاحظه کرد و آنها را به اطلاع خدیجه رساند. باید توجه داشت که بسیاری از اشراف قریش به خواستگاری خدیجه می آمدند، ولی وی آنان را از روی بزرگ منشی و بلندهمتی رد می کرد. خداوند نیکی و بزرگی را برای او می خواست که همان ازدواج مبارک و میمون بود.
پیش از نزول وحی این بانو زندگی آرام و راحتی در کنار رسول الله داشت و هنگامی که ایشان به پیامبری رسید و در راه دعوت اذیت ها، رنج ها و محرومیت ها را تحمل کرد، خدیجه نیز در کنار ایشان ماند و با ایشان صبر کرد و در راهش از خودگذشتگی نمود. همین که وحی بر رسول الله نازل شد خدیجه
نخستین شخصی بود که با تصدیق و حمایت از پیامبر در کنار ایشان ماند و تشویقشان می کرد و به او یاری می رساند و هر چیز باارزشی را برای راحتی او خرج می کرد. در هنگامی که پیامبر پیش از نزول وحی به غار حرا می رفت و برای مدت طولانی ای به عبادت می پرداخت، خدیجه جویای وضعیت ایشان می شد و برای اطمینان از حال ایشان افرادی را به غار حرا می فرستاد و خود نیز بدون هیج خستگی و کسالتی غذا و آب را برمی داشت و از کوهی که ارتفاع آن به 966 متر بالاتر از سطح دریا می رسید بالا می رفت. همه ی اینها به این خاطر بود که از وضع و حال پیامبر مطمئن شود و در کارها به ایشان کمک کند و او این کار را با خوشحالی و رضایت تمام انجام می داد.
رسول الله نیز از این همه صبر و شجاعت قدردانی می کرد و زمانی که خدیجه فوت کرد، آن حضرت درد فراق او را احساس می کرد و به وی وفادار ماند و او را سپاس می گفت و از صداقت و فداکاری های بزرگ او یاد می نمود. به این ترتیب پیامبر جایگاه ارزنده ای برای ایشان در قلب مردان و زنان مومن، تا روز قیامت ایجاد نمود. پروردگار بلندمرتبه برای خدیجه ارزش ویژه ای تعیین نمود، چرا که نسل پیامبر را به ایشان منحصر کرد و فرزندی به زنان دیگر ارزانی نداشت.
خدیجه، بانوی درستکار و وفادار، انسانی بود که خداوند وی را برای این نقش مهم برگزید و این شرافت را برای او فراهم کرد و عزیر و گرامی اش داشت. او بود که در کنار رسول الله از این زندگی زیبا و همراهی بزرگوارانه برخوردار شد.
خدیجه در مکه فوت کرد و در همان جا دفن شد. ما امروزه از همجواری ایشان در سرزمین حرم برخورداریم، ایشان در سن 65 سالگی و سه سال قبل از هجرت وفات نمود و در قبرستان «معلاة» در منطقه ی»حجون» دفن شد.
خدیجه پیش از اسراء و معراج فوت کرد، پیش از این که نمازهای پنجگانه در پانزدهم رمضان آن سال فرض شود؛ پس از این که بنی هاشم از شعب خارج شدند؛ پس از این که تمام وظایفش را به طور کامل انجام داد و در کنار رسول اکرم باقی ماند و او را تأیید نمود و به او نیرو بخشید و حمایت کرد و او را پذیرفت و تصدیق کرد و همه چیزش را برای یاری و آسودگی پیامبر
بخشید، حتی ایشان سه مایل راه را از خانه تا دامنه ی کوه نور به صورت پیاده طی می کرد و سپس از کوه نور بالا می رفت تا به غار حرا می رسید تا از وضعیت رسول الله مطمئن شود و با خود برای ایشان آب و توشه می برد.
خدیجه در برخی از شب ها در محل مسجد»اجابه» رسول الله را در حال عبادت ملاقات می کرد و شب را با ایشان در آن جا می گذراند تا پس از این که حضرت برای عبادت به غار برمی گشت، او نیز به خانه می رفت. خدیجه در همه ی حالت ها نسبت به آسایش پیامبر توجه داشت و از سلامت ایشان مطمئن می شد و هر کاری که در توانش بود برای خوشبختی و سعادت ایشان انجام می داد.
همین که ابوطالب موافقت کرد تا علی رضی الله عنه تحت حمایت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نگه داری و تربیت شود، خدیجه از آمدن او خوشحال شد و از او مراقبت کرد و چنان محبت مادرانه ای به علی ارزانی داشت که علی در قلب خود علاقه ی فراوانی نسبت به خدیجه و رسول الله احساس می کرد. علی بن ابی طالب در آن خانه پاک و سالم پرورش یافت.
خدیجه زنی فاضل، بخشنده و مهربان بود. زمانی که دایه ی رسول الله به مکه آمد و جویای وی بود و در منزل خدیجه با او ملاقات نمود، خدیجه از دیدن او خوشحال شد و آمدن او را گرامی داشت و به او مقداری مال داد که در زندگی صحرانشینی به او کمک می کرد؛ یک گله گوسفند و چند شتر را به او هدیه داد.
به همین دلیل روز وفات خدیجه، روز اندوه و درد بود و آن سال را «عام الحزن» (سال اندوه) نامیدند. در این سال نخستین همسر پاک و راستگوی پیامبر فوت کرد و نیز در این سال ابوطالب عموی رسول اکرم که در کنار وی ایستاد و از او پشتیبانی و حمایت نمود درگذشت. به سبب حمایت های ابوطالب بود که قریش تا پیش از وفات او، توانایی دسترسی به رسول الله را نداشتند. تنها پس از وفات محبوبش خدیجه بود که احساس تنهایی می کرد و اندوه و درد جایگزین ایشان شد، زیرا خدیجه به راستی برای ایشان همسر، یار، پشتیبان و مادر بود. خدا از او خشنود باد!