جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گواهی پیامبر به ویژگی بخشندگی او

زمان مطالعه: 6 دقیقه

1. پیامبر گرامی همواره از بخشندگی و ایثار بزرگ بانوی حجاز در راه حق و عدالت یاد می کرد و می فرمود:

»ما ابدلنی الله خیرا منها، لقد آمنت بی حین کفر الناس، و صدقتنی حین کذبنی الناس، و اشرکتنی فی مالها حین حرمنی الناس…؛» (1)

خدای فرزانه هرگز همسر و همراه و مشاوری بهتر از او به من ارزانی نداشت؛ چرا که در آن شرایط بحرانی که مردم واپسگرا به دعوت توحیدی من کفر ورزیدند، او با شهامت و درایت به راه و رسم آزادی خواهانه و آسمانی من ایمان آورد، و آن گاه که آنان مرا در رسالتم دورغگو انگاشتند، او با شجاعت و اخلاص، راستی و درستی مرا در دعوتم گواهی کرد، و در آن روزگار سخت و ظالمانه ای که زورمداران، حتی طبیعی ترین حقوق انسانی مرا پایمال می ساختند، آن بانوی هوشمند و انتخابگر، با شریک ساختن من در ثروت و دارایی هنگفت خویش، مرا در راه هدف های انسانی ام یاری رساند.

2. و نیز به گروهی از زنان معاصر او ـ که او را به بزرگی یاد می نمودند ـ با دیدگانی غرق در اشک فراق فرمود:

»خدیجة و این مثل خدیجة؟ صدقتنی حین کذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله، و اعانتنی علیه بمالها….؛» (2)

از «خدیجه» سخن گفتید؟ کجا همانند آن بانوی خرد و پروا پیدا

می شود؟ او بود که در آن شرایط بحرانی که مردم مرا در دعوت آزادی خواهانه ام دروغگو انگاشتند، با شهامت و ایمان، راستی و درستی مرا در دعوتم گواهی کرد و در راه دین خدا و پیشرفت آن بار گران وزارت و یاری و همراهی مرا، با درایت و توانمندی به دوش کشید، و با دارایی هنگفت خویش مرا در راه هدف هایم یاری رساند…

3. و نیز فرمود:

»ما ابدلنی الله خیراً منها، صدقتنی اذ کذبنی الناس، و واستنی بمالها اذ حرمنی الناس…؛» (3)

خدا هرگز همسر و مشاوری بهتر از او به من ارزانی نداشته است؛ چرا که در آن شرایط بحرانی که مردم واپسگرا مرا در دعوت آسمانی ام دروغگو می انگاشتند، او شهامتمندانه درستی دعوت مرا گواهی کرد، و آن گاه که زورمداران مرا از حقوق خویش محروم می ساختند، او با ثروت بسیارش مرا در راه حق و عدالت یاری نمود…

4. و نیز در نقش سازنده ی این بخشش و بزرگ منشی فرمود:

»ما قام و لا استقام الدین الا بسیف علیً و مال خدیجة؛» (4)

اسلام پس از فرود بر قلب و زبان پیامبر، با دو عامل اساسی بسط و گسترش و پایداری یافت: جهاد و فداکاری همه جانبه ی علی علیه السلام، و دیگر ثروت و امکانات گسترده ی خدیجه، که همه را بزرگ منشانه به پیامبر خدا هدیه نمود.

5. و نیز در قدرشناسی از بخشندگی هدفمند و فداکاری هدفدار و جهاد مالی بانوی خردمند حجاز در راه پیشرفت اندیشه ی آزادی بخش و انسان پرور دین خدا فرمود:

»مانفعنی مال قط مثل مال خدیجة؛» (5)

هیچ ثروت و امکاناتی درزندگی اجتماعی و تربیتی ام به هدف های والای من بسان ثروت و امکانات «خدیجه» سودبخش و سودرسان نبود.

6. و نیز در حق شناسی از بخشش و بزرگ منشی او در زندگی فرمود:

»ما رأیت من صاحبة لأجیر خیراً من خدیجة، ما کنا نرجع انا و صاحبی الا وجدنا عندها تحفةً من طعام تخبأه لنا؛» (6)

من کار فرمایی پرمهر تر و حق شناسی تر و بهتر از خدیجه نسبت به کارکنان و کارگزارانش ندیدم. هرگاه من و دوستم پس از کار، نزد او می رفتیم، می دیدیم غذایی گوارا برای ما آماده ساخته و آن را به ما هدیه می نمود و بزرگ منشانه و انسانی رفتار می کرد.

گرچه گواهی پیامبر گرامی در مورد ویژگی بلند نظری و بزرگمنشی این بانوی درایت و پروا بسنده است، اما به دو داستان نیز در این مورد می نگریم:

1. به گونه ای در ویژگی سخاوت و بخشندگی شهره ی آفاق بود که ابوطالب، بزرگ مکه و فرزانه ی قریش در خطبه ی عقد، او را با این

وصف و ویژگی ستود و خطاب به خاندانش گفت:

»ان ابن اخینا خاطب کریمتکم الموصوفة بالسخاء والعفة و هی فتاتکم المعروفة المذکورة فضلها الشامخ خطبها…؛» (7)

اینک برادر زاده ی ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم ـ که بی نیاز از وصف و ستایش است ـ به خواستگاری دخت گرامی شما آمده: آن دخت ارجمندی که به ویژگی سخاوت و پاکی و پروا آراسته است؛ همو که انسانی است بلند جایگاه و به شکوه و عظمت در میان شما شهره ی آفاق است، و برتریش زبانزد همگان و مقامش ارجمند می باشد.

2. پس از امضای پیمان زندگی مشترک میان محمد و خدیجه، روزی «حلیمه«، مادر رضایی آن حضرت به مکه آمد و برای دیدار به خانه ی آن بزرگوار رفت و از خشک سالی و قحطی و فشار روزگار شکوه نمود. هنگامی که بانوی بزرگ حجاز از زبان محمد صلی الله علیه و آله و سلم، از شرایط آن زن آگاهی یافت، بی درنگ چهل گوسفند و شماری شتر به مادر رضایی پیامبر هدیه نمود و او، با سرور و شادمانی به سوی قبیله و خانه اش بازگشت.

پس از سپری شدن سال ها، دعوت آسمانی پیامبر آغاز شد و «حلیمه» به همراه همسرش به سرای خدیجه آمد و پس از شناخت دین و آیین جدید و راه و رسم نوین، بدان گرایش یافت و ایمان آورد و این بار نیز خود و خاندانش مورد لطف پیامبر ـ که ثروت و امکانات خدیجه

به او هدیه شده بود ـ قرار گرفتند (8)

3. او در آستانه ی امضای پیمان زندگی مشترک با پیامبر، برای رایزنی در این مورد نزد «ورقه» کشیش بزرگ روزگار خویش رفت و ضمن مشورت از آراستگی اخلاقی و ویژگی های انسانی محمد صلی الله علیه و آله و سلم و در کنارش، فقر مادی او سخن به میان آمد. «ورقه» رو به «خدیجه» نمود و خاطرنشان ساخت که: او از ثروت و امکانات مادی بی بهره است، آیا به شکوه معنوی و اخلاق والا و خرد و کمال وصف ناپذیر او بسنده می کند یا هم وزنی اقتصادی نیز در گزینش همسر دلخواه برای او مهم است؟

آن بانوی سخاوت و کرامت، در پاسخ عموی دانشمندش گفت:

»إذا کان ماله قلیلاً فمالی کثیر؛»

اگر ثروت او اندک است، چه غم که خدا ثروتی بی کران به من داده است و من همه را به او می بخشم؛ چرا که ثروت و امکانات اقتصادی در برابر شکوه و معنویت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بسی بی ارزش است!

و آن گاه با سرودن شعری قوی، بخشش هدفمند و هدفدار و خداپسندانه از فزونی ثروت و نعمت را، به آسانی گرفتن ناخن تشبیه نمود، که هم لازم است و هم باعث زیبایی و آراستگی بیشتر انسان بخشاینده و بلند نظر می شود؛ «فما المال الا مثل قلم الاظفار….» (9)

و بدین سان خاطرنشان ساخت که در راه کمال و معنویت، بخشش و گذشت برای او آسان است؛ چرا که او درست و خردمندانه می اندیشد و

ثروت، قدرت، اعتبار، امکانات، زیبایی و دیگر نعمت ها و مواهب زندگی را امانت خدا، زودگذر، وسیله ی رشد و رستگاری و نردبان تقرب به خدا و سبب آراستگی به بینش و منش مترقی و خداپسندانه و آزادمنشانه ارزیابی می کند (9)

4. در جریان محاصره ی چند ساله ی پیامبر به همراه یاران هاشمی و دیگران در دره ی ابوطالب، یکی از عوامل پایداری پیامبر و مردم با ایمان و آزادی خواه و به شکست کشاندن استبدادگران و محافظه کاران، بخشندگی و بزرگ منشی جناب ابوطالب و بلند نظری و جهاد مالی خدیجه بود، که در این مورد از جمله آمده است که: ابوطالب و خدیجه برای نجات مردم کمال جو و ستم ستیز، همه ی ثروت و امکانات خویش را در این راه هزینه کردند، که روایت رسیده نشانگر این حقیقت است؛ «وانفق ابوطالب و خدیجة جمیع مالهما.» (10)

بر این اساس است که اندیشمندان در این مورد می نویسند:

»کفاها شرفاً فوق شرف ان الإسلام لم یقم الا بمالها و سیف علی بن ابی طالب کما روی متواتراً؛» (11)

برای آن بانوی فرزانه، این شرافت و شکوه که برترین افتخار و شکوه است، بسنده می باشد که راه و رسم عادلانه و بشردوستانه ی اسلام در برابر شرک و استبداد و تاریک اندیشی و تعصب کور، جز در پرتو جاذبه ی پیامبر و منش او، جهاد خالصانه ی امیرمؤمنان و ثروت بی کران

خدیجه و جهاد مالی او قامت برنیفراشت و گسترش نیافت.

این واقعیت در این روایت آمده است.

و نیز می نویسد: مادربزرگ حسین علیه السلام خدیجه، آن بانوی ارجمند است. او نیز از تبار پیامبران بود؛ زن اندیشمندی که افتخار خود را در پیوند با پیامبر دانست و برای رسیدن به این هدف، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. او زنی بود ثروتمند، طاهره و پاک منش، پناه و امید زنان و دختران محروم و ستمدیده ی جامعه، عالمه، و فاضله که در عفاف و پاکی شهره ی مکه و حجاز بود.

او با پیامبر پیمان ازدواج بست، پیوندی خدایی و سرشار از صفا و اخلاص و حرمت گذاری به حقوق پیامبر، و براساس مهر و عشق؛ به گونه ای که پس از رحلت او پیامبر هرگز او را از یاد نبرد و همسری را از نظر شکوه و مقام و آگاهی و منش با او در خور مقایسه ندید. او می فرمود: خدیجه زنی بود که پیش از همه ی زنان گیتی، به من ایمان آورد و همه ی امکانات خود را در راه حفظ اسلام و مسلمانان ایثار کرد، و زمانی با من کنار آمد و به همراهیم پرداخت که همه از من گسسته بودند.

او در خانه ی پیامبر فرزندانی آورد که همه ی آن ها در حیات پیامبر از دنیا رفتند، جز فاطمه علیهاالسلام، که کوچک ترین فرزند او بود و برابر اسناد تاریخی و روایی به هنگام رحلت مادر، کودکی پنج ساله بود. آن زن بزرگ منش، چنان ثروت و دارایی خود را در راه خدا هزینه کرد که به هنگام رحلت یک جامه برای آخرت هم نداشت!!


1) الأنوار الساطعة / ص 207.

2) بحار / ج 43 / ص 130.

3) الأنوار الساطعة / ص 218.

4) فاطمة الزهراء من المهد اللحد / ص 266.

5) بحار / ج 19 / ص 63.

6) بحار / ج 16 / ص 10.

7) بحار / ج 16 / 69.

8) بحار / ج 15 / ص 401؛ النهایه فی غریب الحدیث / ج 5 / ص 215.

9) بحار / ج 16 / ص 61.

10) بحار / ج 19 / ص 16.

11) تنقیح المقال / ج 3 / ص 77 / «فضل النساء«.