جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گزینش تحسین برانگیز و تاریخ ساز (1)

زمان مطالعه: 14 دقیقه

پس از ویژگی نواندیشی و کمال جویی خدیجه ـ که او را از شرایط تیره و تار جامعه و روزگارش بیگانه ساخته و گسسته بود و در اندیشه ی جامعه و عصر و نسل و شرایط جدید و جهانی نو و طرحی تازه برای زندگی راه نموده بود ـ ویژگی انتخاب شایسته و بایسته و هوشمندانه ی او و پیشتازی اش در گزینش اسلام و گرایش به پیام زندگی ساز و عدالت آفرین آسمان، سخت تحسین برانگیز و تاریخ ساز و الهام بخش است؛ چرا که انسان ها در برابر برنامه ها و رویدادها و جریان های نوظهور و تازه، از نظر واکنش همانند نیستند؛ بلکه این گونه اند:

الف ـ محافظه کاران و طرفداران شرایط موجود و مخالفان هرگونه تحول و دگرگونی و پیدایش شرایط جدید و حال و هوای نو؛ گرچه آن شرایط، عادلانه، مطلوب، مترقی، انسانی و خداپسندانه و بشردوستانه و رشد بخش باشد، و پرچمدار و معمار و سخن گوی آن نیز انسان های شایسته و وارسته و آزادمنش و پارسا و با معنویت باشند.

قرآن در نکوهش این جریان سنگواره ای می فرماید:

»و کذلک ما أرسلنا من قبلک فی قریة من نذیر إلا قال مترفوها إنا وجدنا آباءنا علی أمة و إنا علی آثارهم مقتدون. قال أولو جئتکم بإهدی مما وجدتم

علیه آباءکم قالوا إنا بما أرسلتم به کافرون. فانتقمنا منهم فانظر کیف کان عاقبة المکذبین.» (1)

و این گونه، پیش از انگیزش تو ای پیامبر! در هیچ شهر و دیاری هیچ پیامبر و هشدار دهنده ای نفرستادیم، جز این که خوشگذران های آن گفتند: ما پدران خود را بر همین دین و آیینی که هستیم یافته ایم و بی گمان ما نیز بر راه و رسم آنان اقتدا می کنیم.

پیامبر ما به آنان می گفت: اگرچه برایتان راه و رسمی مترقی تر و برنامه ای هدایت بخش تر از آن چه پدرانتان را بر آن یافتید، آورده باشم؟! آیا آن را هم نمی پذیرید و در مورد آن هم نمی اندیشید؟ آنان می گفتند: بی گمان ما به آن چه شما به خاطر آن فرستاده شده اید کافریم و آن را انکار می کنیم. آن گاه از آنان به کیفر حق ستیزی و دنباله رویشان انتقام گرفتیم؛ اینک بنگر فرجام کار دروغ شمرندگان وحی و رسالت چگونه بود!

و نیز این گونه این آفت اندیشه و رشد را گزارش و محکوم می کند:

»و اذا قیل لهم تعالو الی ما انزل الله و ال الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه آباءنا اولو کان آباؤهم لایعلمون شیئاً و لایهتدون.» (2)

و هنگامی که به آنان گفته شود: به سوی آن چه خدا فرو فرستاده است، و نیز به سوی پیامبرش بیایید، می گویند: آن چه پدران خویش را بر آن یافته ایم برای ما بسنده است؛ آیا هرچند پدرانشان چیزی از زندگی انسانی و ارزش های معنوی نمی دانستند و راه نمی یافتند، بازهم از آنان پیروی می نمایند؟

و نیز این گونه:

»و إذا فعلوا فاحشةً قالوا وجدنا علیها اباءنا والله امرنا بها قل ان الله لایأمر بالفحشاء اتقولون علی الله مالا تعلمون.

قل امر ربی بالقسط واقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلصین له الدین کما بداکم تعودون.» (3)

و هنگامی که به کار زشتی دست می یازند، می گویند: ما پدران خویش را بر آن یافته ایم و خدا ما را به انجام آن فرمان داده است. ای پیامبر بگو: بی گمان خدا به کار زشت فرمان نمی دهد آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟

بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است، و نیز خواسته است که در کنار هر سجده گاهی که برای نماز بر می گزینید، با همه ی وجود به سوی او روی آورید، و در حالی که دین خویشتن را برای او پاک و خالص می سازید وی را بخوانید….

و نشان می دهد که چگونه محافظه کاران و زورمداران و خودکامگان تاریخ از این عامل انحطاط و رگ خواب مردم ساده اندیش، در جهت انحصار قدرت و امکانات آنان و کوبیدن هر نوع رشد و نواندیشی و ترقی خواهی و حریت طلبی و حرکت اصلاحی و انسانی، ظالمانه بهره می برند:

»ثم بعثنا من بعدهم موسی و هرون الی فرعون و ملائه بایاتنا فاستکبروا و کانوا قوماً مجرمین.»

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هذا لسحر مبین.

قال موسی اتقولون للحق لما جاءکم اسحر هذا ولایفلح الساحرون.

قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه اباءنا و تکون لکما الکبریاء فی الأرض و ما نحن لکما بمؤمنین.» (4)

سپس از پی آنان موسی و هارون را با آیات خود، به سوی فرعون و سردمداران جامعه ی او فرستادیم، اما آنان گردن کشی کردند و حق را نپذیرفتند؛ چرا که آنان مردمی مجرم بودند.

و آن گاه که حق از نزد ما به سوی آنان آمد، فریبکارانه گفتند: این افسونی آشکار است.

موسی به آنان گفت: آیا هنگامی که حق به سوی شما آمد، به دروغ و فریب می گویید: این افسون است؟! به راستی آیا این افسون است؟! در حالی که افسونگران رستگار نمی گردند.

گفتند: آیا آمده ای که ما را از آن چه پدرانمان را بر آن یافتیم، باز گردانی، و آن گاه قدرت را به کف گیری و بزرگی و فرمانروایی در این سرزمین از آن شما دو تن باشد؟ نه، ما به شما دو تن ایمان نمی آوریم.

و نیز این گونه ابلیس وار، در جهت شرک و حق ستیزی و رواج کیش شخصیت و تحقیر مردم بهره می جستند:

»ولقد آتیتا ابراهیم رشده من قبل و کنا به عالمین.

اذ قال لابیه و قومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون.

قالوا وجدنا آباءنا لها عابدین.

قال لقد کنتم انتم و آباؤکم فی ضلال مبین.» (5)

و به راستی ما پیشتر به پیامبر ابراهیم، رشد فکری شایسته و زیبنده ی او را ارزانی داشتیم و ما به برازندگی او دانا بودیم.

آن گاه او به پدر خود و جامعه اش گفت: این پیکره هایی که شما همواره به پرستش آن ها روی می آورید چیست؟

آنان گفتند: پدران و نیاکان خویشتن را پرستشگر آن ها یافتیم و رهرو راه آنان هستیم.

ابراهیم گفت: بی تردید هم شما و هم پدرانتان، هر دو نسل، در گمراهی آشکاری بودید (6)

آری، در این اردوگاه اگر نه همواره، بیشتر استبدادگران، صاحبان ثروت های بادآورده، احبار و رهبان، زاهدنمایان و فریبکاران و انبوهی از جارچی ها و دژخیمان سرکوبگر زر و زور و تزویر قرار دارند.

ب ـ نواندیشان و کمال جویان و اندیشمندان و روشنفکران و پژوهشگران و دانشجویان و نسل نو و اندیشه های مترقی و چهره های آزادمنش و آرمان خواه، که همواره از نخستین استقبال کنندگان طرح ها و پیام های و برنامه ها و راه و رسم آزادی خواهانه و عدالت طلبانه و اصلاح گرانه اند و نیز سرچشمه ی نواندیشی و پرورنده ی اصلاحگران و تحول خواهان.

ج ـ و مردم عادی که در آن میان، هدف این دو گروه و دو جبهه و دو اردوگاه نوگرا و محافظه کار قرار می گیرند، و بخشی به راه نو و راه آزادی و آزادگی و راه ترقی و نجات و توحید و تقوا می گرایند و برخی نیز چماق سرکوب و دژخیم اردوگاه استبداد می شوند.

و موفقیت و پیروزی هر یک از دو اردوگاه محاظه کار و نوگرا، در گرو جذب گروه سوم است.

و بدان دلیل که هر دو اردوگاه به ظاهر مشابه و همانند سخن می گویند و خود را می نمایانند، انتخاب بر گروه سوم دشوارتر می شود؛ چرا که موسی از خدا پرستی، آزادی، عدالت، پاکی، درستی، خدمت به خلق، امنیت ملی، وطن دوستی و نجات جامعه سخن می گوید، و فرعون محافظه کار و استبدادگر نیز از همین ارزش های والا دم می زند و خود را مدافع سینه چاک کشور، ملت، امنیت، نجات، رستگاری مردم و دین و آیین رسمی و حاکم معرفی می کند.

این جاست که برای گزینش راست از دروغ، حقیقت از ریاکاری، آزادگی از خودکامگی، یگانگی از دورویی، خادم از خائن، توحید از شرک گرا و حق طلب از سوداگر و شیفته ی دنیا دشوار می گردد. اینجاست که هوش سرشار، اندیشه ی ژرف، دقت نظر، توفیق راهیابی می خواهد تا انسان بسان توحیدگرا و آزادی خواه آل فرعون، بسان همسر کمال جوی او، بسان افسونگران و روشنفکران دربار استبداد، شهامتمندانه و به هنگام و درست انتخاب کند.

و جالب است که با نگرش به نهضت توحیدگرایانه و آزادی خواهانه ی

پیامبر، پیش از هرکس، با جوانی نواندیش و بزرگمنش و با بانویی نوگرا و کمال جو، بسان علی و خدیجه رو به رو می گردیم که در آغازین روزهای طلوع اسلام و فرود نخستین آیات قرآن بر قلب مصفای پیامبر، پس از اندیشه ی ژرف در آن ها به انتخابی شگفت دست می زنند و به گزینشی تحسین برانگیز می رسند. و این گزینش مترقی، از بانوی صاحب قدرت و اعتبار و جمال و کمال و ثروت و امکانات گسترده، بسیار تفکرانگیزتر می نماید؛ چرا که او طبق روال عادی باید در میان اردوگاه نخست قرار می گرفت، اما نه تنها آنجا قرار نگرفت، که پس از گام های نخست ـ که نواندیشی و کمال جویی و آرمان خواهی و استقلال طلبی او بود ـ گام های بلند بعدی را برداشت و زیبا انتخاب کرد و با صداقت و تلاش و پشتکار و شهامت و تدبیر، به زودی در حلقه ی رهبری جریان تحول خواه و عدالت طلب و آزادی جو اوج گرفت، اینک به روایات رسیده در این مورد می نگریم:

1. تاریخ عرب و اسلام، روز 27 رجب را نشان می داد که پیامبر در کوه «حرا» غرق در اندیشه و نیایش و راز و نیاز با آن بی نیاز بود، و علی علیه السلام در آغازین سال های جوانی و بهاران زندگی به همراه خدیجه علیهاالسلام هم اندیش و همراه آن حضرت بودند که پیک وحی فرود آمد و با دادن نوید رسالت به محمد صلی الله علیه و آله و سلم، نخستین آیات خدا را این گونه بر قلب مصفای او خواند:

»بسم الله الرحمن الرحیم

اقرأ باسم ربک الذی خلق.

خلق الإنسان من علق.

اقرأ و ربک الأکرم.

الذی علم بالقلم.

علم الإنسان مالم یعلم.

کلا إن الإنسان لیطغی.

أن رآه استغنی.

إن إلی ربک الرجعی.» (7)

به نام خداوند بخشاینده ی مهربان؛

هان ای محمد! بخوان به نام پروردگارت که جهان را پدید آورد.

انسان را از خونی بسته آفرید.

بخوان؛ و پروردگارت از همه گرامی تر است؛ همان کسی که نعمت دانش را به وسیله ی موهبت قلم به انسان آموخت.

آن چه را که انسان نمی دانست، به تدریج به او آموزش داد.

راستی که انسان سرکشی می کند، همین که خود را بی نیاز می بیند.

بی تردید بازگشت همگان، فقط به سوی پروردگار توست.

پیامبر با دریافت آغازین آیات خدا و تجربه فروغ وحی به حالتی وصف ناپذیر فرو رفت، و رو به یاران راه آورد که: «زملونی و دثرونی» مرا بپوشانید و جامه ام را بر رویم بکشید تا اندکی بیاسایم.

هنوز در تب و تاب و شور و شوق و بیم و امید بود که فرشته ی حی دگرباره فرود آمد و این آیات را بر جان گرامی او خواند:

»بسم الله الرحمن الرحیم

یا أیها المدثر.

قم فأنذر.

و ربک فکبر.

و ثیابک فطهر.

والرجز فاهجر.

ولاتمنن تستکثر.

و لربک فاصبر.

فإذا نقر فی الناقور.

فذلک یومئذ یوم عسیر.

علی الکافرین غیر یسیر.»

به نام خداوند بخشاینده ی مهربان؛

هان ای جامه بر سرکشیده!

به پاخیز و هموطنان و همنوعان خود را از عذاب خدا بیم ده.

و پروردگارت را به بزرگی یاد کن و او را بزرگ وصف نما.

و جامه ی خویشتن را پاک ساز.

و از پلیدی ظاهری و باطنی همواره دوری گزین.

و فزون خواهانه بر هیچ کس منت مگذار.

و به خاطر پروردگارت شکیبایی پیشه ساز.

پس آن گاه که در صور دمیده شود،

آن هنگام و آن روز، روزی است سخت دشوار،

و بر کفرگرایان و اصلاح ستیزان آسان نیست…

گرچه خود محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیک می دانست که در چه شرایط حساس و خطیری قرار گرفته است، اما در کنار آن آگاهی و یقین، در جذبه ای فرو می رفت که قرار از او گرفته می شد و شور و هیجان بی نظیری گستره ی دل را می پوشاند، و در آن شرایط بیم و امید جز شاگرد نمونه و یار کمال جو و معنویت خواه زندگی اش علی و خدیجه کسی حال و وصف او را درک نمی کرد.

آری، خدیجه علیهاالسلام بود که در آن شرایط حساس و خطیر به پیامبر قوت قلب، استواری دل، آرامش خاطر و امید و نوید می بخشید، و صفای او بود که هراس از مشکلات و موانع راه را از دل پرشور و نور پیامبر می زدود. او بود که با وصف حالات معنوی پیامبر به «ورقه» و مشورت و رایزنی با آن کشیش حق طلب و پارسا، به پیامبر نوید می داد که خدا او را بر موانع و کارشکنی ها چیره و بر تاریک اندیشان و بدخواهان و محافظه کاران روزگار پیروز می سازد.

و بدین سان خدیجه علیهاالسلام به خواست خدا همدم راه، یار همراه، شریک رسالت و وزیر با کفایت او می گردد و پس از جست و جو و مشورت و دیدن آیه ها و معجزه های روشنگر، نخستین زن نواندیش و نوگرایی است که به رسالت او ایمان آورد.

2. پس از فرود پیاپی جبرئیل بر پیامبر و آوردن آیات قرآن، خدیجه، هم به تدریج با آیات روشنگر و زندگی ساز قرآن آشنا گردید و هم با نام جبرئیل و موقعیت و مقام او در بارگاه خدا؛ از این رو با اندیشمندان و عالمان مذهب مسیح و موسی و راهبان یهود و پارسایان نصارا به گفت و گو نشست، تا هم آیات فرود آمده را ارزیابی کند و مفاهیم و معارف آن ها را در آینه ی تحلیل و تفسیر قرار دهد و هم در مورد جبرئیل از آنان بپرسد.

نخست نزد عمویش «ورقه» آمد و نمونه ای از آیه های قرآن را آورد، و از موقعیت جبرئیل و حقیقت او پرسید و حال پیامبر را به هنگام دریافت وحی و پس از آن، برای او وصف کرد. «ورقه» به او مژده داد که به باور من، محمد صلی الله علیه و آله و سلم همان آخرین پیام آور بزرگی است که در تورات و انجیل مژده آمدنش داده شده است و مقام پرفرازی که به او ارزانی گردیده، همان مقامی است که به موسی داده شد (8)

آن گاه پس از گفت و گو با خود پیامبر، با اطمینان بیشتری رو به بانوی بزرگ حجاز نمود و گفت: خدیجه! به تو بشارت می دهم که او به زودی به رسالت برانگیخته شده، و کفرگرایان و اصلاح ستیزان، به جای پذیرش حق و عدالت، او را از شهر و دیارش خواهند راند؛ آن گاه این گونه سرود:

ان ابن عبدالله احمد مرسل

الی کل من ضمت علیه الأباطح

وظنی به ان سوف یبعث صادقاً

کما ارسل العبدان نوح و صالح

و موسی و ابراهیم حتی یری له

بهاء و منشور من الذکر واضح

بی گمان احمد، فرزند بزرگوار عبدالله از پیام آوران خداست، و از سوی او به ارشاد و هدایت مردم مکه و پیرامون آن فرستاده شده است.

به باور من، رسالت و پیامبری او به زودی با کمال راستی و درستی آشکار می گردد؛ همان گونه که خدا بندگان برگزیده ی خویش، نوح و صالح را به عنوان رسالت به سوی مردم فرستاد.

پیام آوری محمد صلی الله علیه و آله و سلم از جانب خدا، همانند رسالت موسی و ابراهیم است، و به زودی مقام والای او با برنامه های ارزنده و کتاب آسمانی روشن و روشنگرش در همه جا به جلوه گری خواهد پرداخت.

3. بانوی اندیشه و کمال پس از دریافت دیدگاه آن کشیش و عالم بزرگ مسیح، برای کسب آگاهی بیشتر در این مورد نزد «عداس«، یکی از پارسایان و دانشمندان دیگر مذهب مسیح شتافت. پس از رویارویی با او، نخست از وی پیمان گرفت که موضوع مورد مشورت را نهان دارد، آن گاه در هر سه مورد با او به مشورت پرداخت و او نیز در مورد پیامبر، آیات قرآن و جبرئیل دیدگاهی نظیر دیدگاه «ورقه» بیان کرد و دعایی هم نوشت و به او داد تا برای پیامبر ببرد، و

اطمینان داد که این دعا شفابخش دل ها و جان ها و سبب دوری شیطان از انسان می گردد.

خدیجه علیهاالسلام آن نوشته را گرفت و به خانه بازگشت و چیزی نگذشته بود که فرشته ی وحی، با این آیات روشنگر بر پیامبر فرود آمد:

»بسم الله الرحمن الرحیم.

ن والقلم و ما یسطرون.

ما أنت بنعمة ربک بمجنون.

و إن لک لأجراً غیر ممنون.

و إنک لعلی خلق عظیم.

فستبصر و یبصرون.

بأیکم المفتون.

إن ربک هو أعلم بمن ضل عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین.» (9)

به نام خداوند بخشاینده ی مهربان؛

ن سوگند به قلم و آن چه می نویسد؛ که تو ای پیامبر! به برکت لطف و نعمت گران پروردگارت، هرگز دیوانه نیستی.

و به یقین برای تو پاداشی پرشکوه و همواره خواهد بود.

و راستی که تو به اخلاق و منشی والا آراسته ای.

پس به زودی خواهی دید و این اصلاح ناپذیران نیز خواهند دید، که کدام یک از شما دیوانه و دستخوش جنون است.

به یقین پروردگارت، خود بهتر می داند که چه کسی از راه او انحراف جسته است؛ و او به ره یافتگان نیز داناتر است.

4. آن بانوی کمال و درایت، جریان دیدارش با دو دانشمند و پارسای روزگار خویش، «ورقه» و «عداس» و مشورت با آن دو را با پیامبر در میان نهاد، و این بار به همراه آن حضرت به دیدار «عداس» آمدند، و آن کشیش بزرگ و پارسا، پس از گفت و گو با پیامبر و دل انگیز و دلنشین یافتن خرد و منش او و آیاتی که بر او فرود آمده بود، از پیامبر خواست تا لباسش را کنار زند، و میان دو شانه ی خویش را آشکار سازد.

پیامبر جامه اش را کنار زد و «عداس» هنگامی که بر میان دو شانه ی پیامبر، نشان و علامتی را ـ که در جستجوی آن بود ـ دید، پیشانی سپاس بر بارگاه خدا سایید و پس از سجده ای طولانی با قوت قلب و اطمینان خاطر گفت: به باور من این بزرگ مردی که اینک به افتخار دیدارش مفتخر شده ایم، همان انسان والایی است که موسی و عیسی آمدن او را مژده داده اند.

آن گاه افزود: با ظهور او و آغاز دعوتش به فرمان خدا، رویدادهای بزرگی در راه است؛ به خدای سوگند که این مرد بزرگ، برکت و رستگاری و عدالت و آزادی را برای جامعه و عصر خود و آیندگان خواهد آورد، اما سردمداران خودکامه ی قوم او با تاریک اندیشی و واپسگرایی دعوت نجات بخش او را دروغ خواهند انگاشت، و با

خشونت و بیداد با او رفتار خواهند کرد و از شهر و دیارش خواهند راند؛ اما خدا و فرشتگان و مردم کمال جو و آزادی خواه، او را یاری خواهند نمود.

و سرانجام هم سوگند یاد کرد که اگر تا آن روز زنده باشد، در کنار او و در صف یارانش خواهد ایستاد و با دشمنانش مبارزه خواهد کرد!

5. این رویدادها و کند و کاوها و رایزنی ها کافی بود که بانوی خرد و درایت حجاز را به رسالت پیامبر باورمند سازد، اما او بسیار ژرف اندیش و ژرف نگر بود، و بسان نیای دیرین اش ابراهیم (10)، در اندیشه ی یقین و اطمینان کامل دل می اندیشید، که روزی پیامبر از غار «حرا» به خانه آمد. خدیجه به هنگام استقبال از آن حضرت در چهره اش درخشندگی و معنویت وصف ناپذیری دید.

از راز آن فروغ روشنگر جویا شد، که پیامبر فرمود:

»هذا نور النبوة، قولی لا اله الا الله، محمد رسول الله؛»

خدیجه! این فروغ و روشنایی، فروغ تابناک رسالت و پیامبری است، پس اینک با همه ی وجود بگو خدایی جز خدای یکتا نیست، و محمد پیامبر خداست.

این جا بود که آن بانوی خرد و اندیشه، احساس ویژه ای در دل حق جوی خویش یافت و با همه ی وجود ایمان آورد، و راه و رسم آسمانی و انسانی پیامبر را با خردورزی و درایت برگزید.

از امام صادق علیه السلام در مورد این انتخاب بزرگ و سرنوشت ساز خدیجه پرسیدند، که فرمود: علی علیه السلام و خدیجه ـ که همراه و همدم پیامبر بودند. و او را راستگوترین و شریف ترین روزگاران می شناختند، پس از اندیشه ی بسیار در مورد او و پیامبری آن حضرت، به وحی و رسالت ایمان آوردند؛ اما روزی پیامبر آن دو را فراخواند و فرمود: این فرشته ی وحی است و می گوید: اسلام دارای شرایط و برنامه ها و مقررات و پیمان هایی است؛ این گونه، بشنوید:

1. ایمان و باور قلبی بر یکتایی خدا؛

2. ایمان به رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم؛

3. ایمان به معاد و جهان پس از مرگ و پاداش و کیفر و حساب و کتاب او؛

4. پس از این ها، زندگی براساس مقررات جدید؛

5. و دیگر آراستگی کامل به اخلاص و منش انسانی تازه؛ اینک بگویید که آیا این شرایط را با دل و جان می پذیرید؟

خدیجه علیهاالسلام پس از اندیشه ای دیگر در مورد هر یک از این اصول،

پاسخ داد:

»آمنت و صدقت و رضیت و سلمت؛» (11)

آری، من به همه ی این ها ایمان آوردم، همه را گواهی نمودم، بر اینها خشنود شدم، و در برابر این مفاهیم و مقررات و این منش انسانی سر فروتنی و خضوع فرود آوردم.

و علی علیه السلام نیز پاسخ مثبت داد.

پیامبر فرمود: علی جان! آیا در مورد این شرایط با من بیعت می کنی؟

او پاسخ داد: آری.

آنجا بود که پیامبر دست مبارک را گشود و دگرباره پرسید: علی جان! آیا در مورد این شرایط و مقررات با من بیعت می کنی و از دین خدا و پیامبرش دفاع خواهی کرد؟

آن جوان پرشکوه به گونه ای در برابر سخن اندیشاننده و موج انگیز پیامبر، غرق در شور و جذبه گردید که باران اشک شوق از آسمان دیدگان باراند و پاسخ داد: پدر و مادرم به قربانت با اعتماد به قدرت بی کران و جاودانه ی خدا با تو در این راه بیعت می کنم.

آن گاه پیامبر رو به بانوی آزادی کرد و فرمود: خدیجه! تو نیز دستت را بر روی دست من قرار ده و با من بسان علی بیعت نما! و او نیز چنین کرد.

و این گونه بود که آن بانوی خرد و آگاهی، همراه و هم ردیف با

علی علیه السلام به انتخابی نیکو و شجاعانه دست زد، و افزون بر اسلام، به اصول اساسی و مقررات و منش و اخلاق مورد نظر آن نیز ایمان آورد، و بار دیگر دست بیعت و دفاع از حق و عدالت به پیامبر گرامی داد (11)


1) زخرف / 22 ـ 25.

2) مائده / 104.

3) اعراف / 27 ـ 28.

4) یونس / 75 ـ 78.

5) انبیاء / 52 ـ 54.

6) و همین گونه آیه های 74 از سوره ی شعراء و 21 از لقمان.

7) علق / 1 ـ 8.

8) سیره ی ابن هشام / ج 1 / ص 238.

9) قلم / 1 ـ 7.

10) قرآن در این مورد می فرماید: «و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحیی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی قال فخذ اربعةً من الطیر فصرهن الیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءاً ثم ادعهن یأتینک سعیاً واعلم ان الله عزیر حکیم.» و هنگامی را به یاد آور که ابراهیم گفت: «پروردگارا! به من بنمایان که چگونه مردگان را زنده می سازی؟!» گفت: «مگر هنوز به قدرت آفریدگارت آن گونه که باید، ایمان نیاورده ای؟!» گفت: «چرا، اما می خواهم به چشم خود این حقیقت را بنگرم تا دلم آرام گیرد.» گفت: «پس چهار پرنده ی مختلف را برگیر و آن ها را نزد خود گردآور؛ بعد از کشتن آن ها همه را پاره پاره ساز و گوشت و پوست و استخوان های آن ها را سخت به هم بیامیز؛ آن گاه هر بخش از آن ها را در کوهی بگذار؛ سپس آن ها را فراخوان. خواهی دید که به قدرت و خواست خدا، شتابان به سوی تو می آیند. و بدان که خدا پیروزمند و فرزانه است. بقره / 260.

11) بحار / ج 18 / ص 232.