بررسی سیره ی مبارکه حضرت خدیجه در این صفحات نمی گنجد، گوشه ای از سیره ی حسنه و شیوه ی حمیده ی آن حضرت در لا به لای سخنان رسول اکرم صلی الله علیه وآله در صفحات پیشین تقدیم گردید، و اینک نگاهی کوتاه به چند فراز دیگر از صفحات زرین زندگی آن سرچشمه ی کوثر اشاره می کنیم:
در نخستین روزهایی که فرزانه ی قریش با امین قریش زندگی مشترک خود را آغاز کرده بودند، حضرت ابوطالب نگران سرنوشت برادرزاده بود، از این رهگذر هنگامی پیامبر اکرم به سوی منزل خدیجه رهسپار بود، حضرت ابوطالب کنیزی را فرستاد تا از دور ناظر برخورد آن دو عزیز گرانمایه باشد.
آن کنیز که «نبعه» نام داشت به حضرت ابوطالب این گونه گزارش داد:
هنگامی که محمد امین صلی الله علیه وآله به آستانه ی در رسید، حضرت خدیجه تا آستانه ی در به استقبال او شتافت، دست او را گرفت و روی سینه اش نهاد و عرضه داشت:
پدر و مادرم به فدای شما، من این رفتار را فقط از این جهت انجام می دهم که امید دارم شما همان پیامبری باشید که در این سرزمین
برانگیخته خواهد شد. اگر چنین حادثه ای اتفاق افتاد، این تواضع و اخلاص مرا به خاطر داشته باش و در حق من دعای خیر کن.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز در پاسخ فرمود: اگر چنین اتفاقی بیفتد، هرگز این شیوه و رفتار تو تباه نخواهد شد و آن را از خاطر نخواهم برد.(1)
پس از هنگامه ی بعثت نیز در تمام حوادث تلخ و شیرین در کنار او و شریک غم او بود، همواره نگران سلامتی او بود، غلامان و خدمتگزارانش را به جستجوی او می فرستاد و در مواردی شخصا به جستجوی آن حضرت می پرداخت و در موارد خاصی آن حضرت را تا غار حرا همراهی می کرد.(2)
یک بار که با کوله باری از مواد خوراکی راه صعب العبور جبل النور را پیموده، بر فراز کوه صعود کرده، در غار حرا به محضر آن حضرت شرفیاب شده، از خستگی راه دم فروبسته، از سلامتی همسر گرامی اش خشنود و مسرور بود، پیک وحی نازل شده، از تلاش های بی دریغ او سپاس گفته، عرضه داشت:
یا رسول الله! سلام خدا و سلام من جبرئیل را به حضرت خدیجه ابلاغ کن و او را بشارت بده با قصری از در، در بهشت که هیچ رنج و تعب و غم و اندوه در آن نخواهد بود.(3)
یک بار که مدتی پیک وحی بر حضرتش نازل نشده بود و قلب
شریف حضرتش آزرده خاطر بود، فرزانه ی قریش او را تسلی می داد و می گفت: به خدا سوگند، هرگز خداوند تو را خوار نمی سازد، تو همواره صله ی رحم کرده، مشکلات مردم را می گشودی، به بینوایان می رسیدی، غمخوار مردم بودی، راست گفتار و درست کردار بودی.(4)
ابولهب و همسرش ام جمیل خارهای بیابان را جمع کرده بر سر راه پیامبر می ریختند، حضرت خدیجه غلامانش را می فرستاد تا خارها را از مسیر آن حضرت گردآوری کرده به دور بریزند.(5)
در مدت سه سال که در شعب ابوطالب در محاصره ی اقتصادی بودند و اجازه ی داد و ستد به آنها داده نمی شد، اگر ثروت و دارایی حضرت خدیجه نبود، شاید همه ی آنها از گرسنگی تلف می شدند.
او مواد خوراکی را به وسیله ی برادرزاده اش حکیم بن حزام به چندین برابر قیمت تهیه می کرد و با دشواری خاصی به شعب می رسانید تا سد جوع شود.(6)
1) ابن حجر، فتح الباری، ج 7، ص 134.
2) ابن هشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 219.
3) مسلم، الصحیح، ح 2433.
4) عبدالمنعم، ام المؤمنین خدیجه، ص 60.
5) همان، ص 78.
6) ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 235.