جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چرا بانو خدیجه؟

زمان مطالعه: 9 دقیقه

پرسشی که همواره به ذهن ها می آید این است که، چرا خدیجه نخستین همسر بود؟ به نظر من پاسخ این پرسش چنین است که خداوند او را در مرحله ی مهم و حساسی برای سرورمان محمد برگزید. خداوند پاک از روی علم خود که فقط او علیم و حیکم است خدیجه را انتخاب کرد، تا در مرحله ی پر اهمیتی از زندگی پیامبر و زندگی رسالت در کنار ایشان باشد. خدیجه امین بود، باوقار بود، بسیار راستگو و دوستی درستکار بود. خدیجه، طاهره، ام المونین و نخستین مومن است. ایشان بانو و سرور ماست.

خدیجه برتر از پیامبر نبود، ولی به خاطر مصاحبت با پیامبر همانند هاله ی نوری بود که هنگام خیره شدن به ماه کامل دیده می شود. او نخستین زن از میان زنان پیامبر است که وحی به آنان نشان برتری و افتخار داده است: یا نساء النبی لستن کأخد من النساء أن اتقیتن(1) «ای زنان پیامبر، شما مانند هیچ یک از [سایر] زنان نیستید، اگر پروا بدارید….»

کتاب های حدیث، سخن محمد مصطفی را در خطاب به نزدیک ترین و محبوب ترین همسرش پس از خدیجه، یعنی مادران عایشه را به ثبت رسانده است، ولی پیامبر در این جا از محبوب و وزیر نخستینش خدیجه کبری سخن می گوید: (ما أبدلنی الله بها خیراً منها، صدقتنی إذ کذبنی الناس و واستنی بما لها إذ حرمنی الناس و رزقنی الله منها الولد إذ لم یرزقنی من غیرها(:(2) «الله هیچ جایگزینی

بهتر از او را به من ارزانی نداشت، هنگامی که مردم مرا دروغگو می خواندند او مرا تصدیق کرد، و هنگامی که مردم مرا [از اموالشان] محروم کردند، او به وسیله ی اموالش از من حمایت کرد، خداوند از او به من فرزند ارزانی داشت در حالی که از زنان دیگر نصیبم کرد.»

رسول الله خیرخواهی مطلق را تنها به خدیجه بدون سایر همسرانش نسبت داده است، و قرآن کریم این دایره ی کمال را تکمیل می کند که همه ی آل او را در می گیرد، آن جا که می فرماید: إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً(3) «جز این نیست که خداوند می خواهد پلیدی را از شما، اهل بیت دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند.»

چگونه پس از اندکی تأمل نخست این خانواده ی بزرگوار به ذهن نیاید! خانواده ای که ستون آن خاتم پیامبران و حرم آن خدیجه، بانوی زنان بهشت، و چراغش زهرای بتول، بانوی جهانیان و پاره تن و جگرگوشه ی رسول الله، و علی بن ابی طالب همسر فاطمه، پدرت عترت پیامبر و پرچمدار او، و حسن و حسین، دو ریحان پیامبر و سرور جوانان بهشت، و زینب پاک و ام کلثوم بزرگوار، دو مروارید او و بانوی بیت نبوت، و خواهر آن دو، رقیه صابر و مهاجر، است؛ نسلی که از یکدیگرند و خداوند شنوا و آگاه است.(4)

اما چرا خدیجه؟ مسائلی که این بانو در طول زندگی اش با آنها روبه رو شد ارزش و جایگاه او را مشخص کرده است، مشکلات و موانع به شرح و بیان او پرداخته اند و وحی بر زبان پیامبر صادق و مصدوق که از هوای نفس سخن نمی گوید، از او سخن گفته است. پیش از هر صحابه ای، خدیجه اولین صحابی بود و پیامبر بزرگوار درباره ی مقام صحابه فرموده اند: (إن الله اختار لی أصحابی(: «الله، یارانم را برایم برگزیده است.»

بی گمان خدیجه اولین یار و صحابه ی پیامبر است که از سوی خداوند انتخاب شده است و از بین صحابه اولین فردی است که ایمان آورده و اموالش را خرج کرده و پیامبر را یاری نموده است؛ اولین فردی است که در این راه مبارزه کرده و خدا و پیامبرش را دوست داشته است. تمام روزها، حالت ها، مشکلات و تلاش های خدیجه در مکه، از زمان آشنایی با محمد امین که هنوز به پیامبری نرسیده بود تا زمانی که این بانو فوت کرد همگی برگ های زرینی هستند که نشان می دهد چرا باید ایشان انتخاب می شدند و خداوند همه ی این ارزش ها را به ایشان ارزانی داشت تا در کنار محبوبش باشد و او را یاری کند.

می خواهیم تا جایی که خداوند به ما امکان می دهد صحفه های بعدی را با ذکر جایگاه گوهر بانوان جهان معطر کنیم، این کار که شامل بیان رویدادها و تحلیل ها می باشد به این دلیل انجام می شود که پاسخی همه جانبه برای پرسش مطرح شده باشد. ما با ایمان راسخ و بدون هیچ تردیدی اطمینان داریم که در این جهان هر چیزی فقط به اراده، تدبیر و قدر خداوند و به میزان معلوم پیش از وجود آن صورت می پذیرد؛ پیش از ظهور آن مرتب شده و مقدار و خصایص آن و هدف و نتایج آن معین گردیده است، زیرا آن از تقدیر خدای پیروزمند داناست.

آری، در این جهان هیچ احتمالی برای اتفاقی بودن و بی هدف بودن مسائلی که روی می دهد وجود ندارد.

اگر بپرسیم که چگونه این بانوی گرامی در این مدت زمان کوتاه عمرش توانست در زندگی این انسان کامل (محمد مصطفی) ظاهر شود و چه کارها و رخدادهایی برای این بانو پیش آمد؛ یا رسول الله چه اندازه به روآوری به حقیقت و اشتیاقش به هدایت شناخته شده بود و این که ایشان نسبت به فرهنگ ثابت و حاکم زمان خود و رفتار و منش مردم همروزگارش از قبیل شوخی و جدیت، علم و جهل، جنگ و صلح چه موضعی داشته است؟ اگر از همه ی این مسایل بپرسیم، آن هم پس از این که به صورت تاریخ نگاشته شده و واقعیت حیرت آور و سخنی شگفت درآمده است که از چهارده قرن ذهن مردم را به خود مشغول

داشته است، خواهیم دید که در جایگاه این دو انسان بزرگوار، یعنی محمد بن عبدالله، این انسان صادق امین، و خدیجه بنت خویلد، این انسان کامل و پاک هیچ مرد و زنی از میان افرادی که قبل از آن دو زیسته اند و یا انسان های هم عصر آن دو و یا افرادی که بعد از آن دو خواهند آمد، نمی توانند قرار گیرند. این سخن نه گزاف است و نه از حقیقت به دور، چرا که واقعیت مشهود و نگاه دقیق بر آن دلالت دارد، و این واقعیت از قدر و تقدیر خدای سبحان است.

خدیجه سرور زنان، در محیط مکه مکرمه پرورش یافت، محیطی که معانی برتری در آن، پیرامون ارزش هایی می گردد که تقریباً همگی به معنی قداست موروثی برای خانه ی خدا و سرزمین حرم و ماه های حرام مربوط است. در این جامعه پرده داری کعبه چنان افتخاری است که افرد مسؤول این کار به خود می بالند و افراد بزرگ این وظیفه را به ارث می برند، تا جایی که قصی بن کلاب، جد چهارم محمد و خدیجه، بر سر آن می جنگد.

کارهایی مثل جمع آوری هدیه ها و آب رساندن به حاجیان و غیره خانواده هایی انجام می دادند که این کارها را پایه ی بزرگی و نشانه ی شرافت خود می دانستند. رعایت احترام به قداست و ارزش مکان و زمان موضوعی بود که تمام ساکنان مکه به آن پایبند بودند. شجاعت، بخشندگی، پشتیبانی از همسایه، کمک به پناهنده و بیزاری از ظلم، از اخلاق فطری صحرانشینی بود که رواج شهرنشینی و ناز و نعمت زندگی شهری نتوانست آن را فرو نشاند.

ممکن است فردی بگوید: بسیاری از زنان مکه که هم روزگار خدیجه بوده اند در کارهایی که او انجام می داده مشارکت داشته اند. ما در پاسخ می گوییم: در هر کاری فقط تعداد بسیار اندکی به بالاترین حد آن می رسند و می دانیک که میراث گذشتگان و استعدادهای ذاتی هیچ گاه در بین ساکنان یک منطقه به طور مساوی تقسیم نخواهد شد. همه ی این ها به وسیله ی چگونگی رفتار فردی و انتخاب های شخصی در موقعیت های مشابه و متفاوت مشخص می گردد که به وسیله ی این معیارها افراد از یکدیگر متمایز می شوند.

شخصی که با دقت به زندگی این بانوی بزرگوار نگاه کند ملاحظه خواهد کرد که خداوند چه روشن بینی و آگاهی و درک بالایی به ایشان داده اند و این که چه رویاهایی از جانب خداوند او را در بر گرفته است و نیز خداوند به وسیله واداشتن او به اندیشیدن و تأمل کردن، او را از فرو رفتن در منجلاب بت پرستی نگه داشت و به این ترتیب خدیجه از بت پرستی بیزار و متنفر بود و از آن دوری می جست.

خدیجه زمانی که آن رویای شگفت را دید، در آن رویا احساس کرد که آن نور در خانه اش فرود می آید و همه چیز را می پوشاند و چشم ها را خیره می کند، از خواب بیدار شد و به این رویا فکر کرد که زندگی اش را فرا گرفته بود و شبش را نورانی کرده بود، پس به محض این که از خواب بیدار شد با ترس و امید دوست داشت که دوباره آن رویا را ببیند. او درباره ی این خورشید که در رویا دیده بود که در خانه اش فرود می اید و دنیا را برایش روشن می کند تا جایی که تمام خانه را با نور دربر می گیرد، شروع به پرسیدن کرد.

و خیلی سریع مثل همیشه به نزد ورقة بن نوفل رفت. ورقه دید که خدیجه نگران است و دلیل آمدنش را از او پرسید، خدیجه نیز تمام آن رویا را چنانکه دیده بود تعریف کرد، و هم زمان در صورت ورقه نشانه های شادی و سرور نقش می بست. او مثل گذشته این مژده را به خدیجه داد که: دختر عمویم، به تو تبریک می گویم، این رویا این معنی را می دهد که خداوند تو را به وسیله ی روشنایی ای که وارد خانه ات خواهد شد گرامی می دارد و گمان می کنم که آن نور نبوت و رسالت است و خدا بهتر می داند.(5)

الله اکبر، خدیجه، این مژده ی بسیار بزرگی است!

خدیجه با افکار پریشان به دوردست ها می رفت و درباره ی این نور خیال پردازی می کرد و تمام افکار گذشته اش را دوباره بررسی می نمود و در نفس و وجدانش آن نور را احساس می کرد. از ورقه پرسید که منظورش از نور

رسالت چیست؟ او پاسخ داد: «آن نوری برگرفته شده از نور خداوند است، و پیام خدا برای زمین است. ای خدیجه، گمان می کنم این نور خاتم پیامبران باشد.» و به این ترتیب خدیجه با این امید زندگی می کرد و این رویایی شیرین را یادآوری می نمود و آرزوی به وقوع پیوستن آن را داشت… به همین دلیل به هر کس که به نزد او می آمد با تیزبینی و ظرافت توجه می کرد و او را با آن رویا و نوری که در خانه اش فرود آمده بود مقایسه می نمود، بنابراین بسیاری از کسانی را که به خواستگاری او می آمدند، رد کرد و منتظر دستور، بخشش و گشایشی از سوی خداوند بود تا آن رویا را محقق سازد.

روزی با زنان قریش در حرم نشست و کعبه را طواف کرد و از خداوند خواست تا رویایش را محقق گرداند، و دوباره به نزد زنان بازگشت و سخنشان را ادامه دادند.

در آن جا بود که صدای طنین انداز یکی از علمای یهودی به گوش رسید؛ او در کنار زنان ایستاد و با صدای بلند گفت: «ای زنان قریش، ای زنان قریش«! زن ها به او رو کردند و به حرف هایش گوش دادند. آنگاه ادامه داد: «ای زنان قریش، نزدیک است که پیامبری ظهور کند، پس هر کدام از شما که می تواند برای او همسری باشد، این کار را انجام دهد!»

زن ها به خنده افتادند و فکر کردند که آن مرد یهودی از چیزی حرف می زند که خود نمی داند چیست و سنگریزه به سوی او پرتاب کردند. گروهی دیگر او را مسخره نمودند و برخی نیز او را سرزنش کردند و سخن های درشتی به او گفتند.

همه ی اینها اتفاق افتاد و خدیجه بنت خویلد ساکت بود و با دقت نگاه می کرد و درباره ی گفتار آن یهودی که احساسات درونی او را برانگیخته بود فکر می کرد. خاطراتش به سراغش آمد و آن رویا را به یاد آورد و گفت وگویش با پسر عمویش، ورقه، درباره ی پیامبر آینده و آخرین پیامبر، از ذهنش گذشت. احساس کرد که این مرد یهودی نادانسته حرف نمی زند و مرد دیوانه ای نیست بلکه می داند چه دارد می گوید.(6)

آن رویایی را به یاد آورد که در آن دیده بود خورشید از آسمان مکه فرود می آید تا در خانه ی او جای گیرد، و به اهمیت آن پی برد، که آن رویای صادقه است و اشاره ای برای رخدادهای آینده است. او خبرهای خوب و چیزهایی که پسرعمویش ورقة بن نوفل از تورات و انجیل برایش گفته بود به یاد آورد. احساس کرد که ناگزیر در آینده اتفاقی خواهد افتاد، که خداوند خود به آن آگاه است و او نیز از این نوری که خواهد آمد بهره مند می شود. (7) و به یاد آورد که چندین بار نزد پسرعمویش ورقه رفته است و از دانش او استفاده نموده و از او درباره خاطره ها و چیزهایی که دیده پرسیده است. ورقه بت پرستی را کنار گذاشته بود و با گروهی از دوستانش درباره ی ادیان تحقیق می کرد، و در این راه تلاش زیادی می کردند، به همین منظور سفرهایی به مشرق و مغرب زمین داشتند و به ادیان مختلف مراجعه می کردند و در مورد نشانه ها و زمان و مکان رسالت پیامبری که منتظر او بودند، بررسی می نمودند. خدیجه نیز در این سفرها با روح، هوشیاری، کنجکاوی و پرسش هایی خود آن ها را همراهی می کرد و از نشانه ها و اخباری که به او می رساندند نتیجه گیری می کرد.

خدیجه این کار را انجام می دهد، در حالی که برای زنان نظیر او به این کار نیازی نبود. او زنی شریف است و با این کار خواهان شرافت نیست؛ او ثروتمند است و قصد به دست آوردن مال و ثروت ندارد؛ او زنی مطلوب و خواستنی است و این امید را ندارد که با انجام این کار در معرض دیدگان قرار گیرد و یا این که توجه دیگران را به خود جلب کند.

خدیجه بانویی است که خداوند او را مورد لطف و کرم خود قرار داد و او را انتخاب کرد تا در آن مرحله ی سرنوشت ساز از زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در کنار وی باشد. خدیجه انتخاب خدا بود و پروردگار او را پروراند و برتری داد و با این برتری او را گرامی داشت، خدیجه همسر خاتم پیامبران بود و مادر مومنین است و مادر نسل و خانوادهای پاک و وارسته است.

او اولین فردی است که در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایستاد…

و اولین فردی است که به پیامبر ایمان آورد…

و اولین زنی است که با پیامبر ازدواج کرد…

و اولین فردی است که شهادت داد محمد پیامبر خداست.

به همین دلیل خدیجه برگزیده شد و شخص دیگری جز او نبود.


1) احزاب: 32.

2) روایت احمد و طبرانی در المعجم الکبیر، هیثمی در مجمع الزوائد 9 / 228 آن را حسن دانسته است.

3) احزاب:33.

4) پیش از این در پانوشت صفحه ی 12 به وجه دیگر مفهوم اهل بیت اشاره شده است.

5) »السیرة خدیجة«، حسن الملطاوی، ص 44.

6) زرقانی، «شرح المواهب«، ج 1 ص 200.

7) ن. ک به کتاب «رجال مبشرون» بالجنة شرح حال مالک بن سنان و کتاب «اهل بیت» تألیف استاد احمد خلیل جمعه، انتشارات یمامه، دمشق.