نام پدر آن دخت کمال، «خویلد» بود. او نیز از چهره های برجسته ی آزادی خواهی و استقلال طلبی و مبارزه ی با اسارت و فریب به شمار می رفت؛ برای نمونه:
تاریخ مکه، شهامت و ایستادگی دلیرانه ی او در برابر شاهان انحصارگر «یمن» را فراموش نخواهد کرد؛ چرا که یکی از استبدادگران که بر «یمن» حکم می راند ـ برای تسخیر مکه دست به لشکرکشی زد و با سپاهی گران وارد شهر شد، تا برای جابه جایی اعتبار معنوی و تاریخی «کعبه» و نام بلند آوازه ی ابراهیم و اسماعیل، «حجرالأسود» را به «یمن» ببرد. در آن شرایط بحرانی ـ که منطق خشونت و اشغال یک نیروی مهاجم و فاتح اجازه ی دم زدن را نمی داد ـ پدر شجاع بانوی بزرگ حجاز، پرچم آزادی خواهی و استقلال طلبی را به دوش کشید و یا با طنین افکن ساختن ندای آزادی و مقاومت در برابر اشغال و دفاع از استقلال و میراث معنوی ابراهیم، مردم را به حرکت آورد و راه تعرض به افتخارات مسدود ساخت و اجازه ی جابه جایی «حجرالأسود» را نداد. این کار او به گونه ای پرشکوه بود که شیرینی داستان ها شد و باعث گردید که زبان آشنا و بیگانه و دوست و دشمن به ستایش پدر استقلال طب خدیجه گشوده شود و نسل ها او را به خاطر آن شهامت و درایت بستایند.(1)
از تاریخ و روایات رسیده چنین دریافت می گردد که وقتی پدر
شجاع بانوی خردمند حجاز از نقشه ی تجاوزکارانه ی شاه «یمن» آگاه شد، از سویی دلیرانه نزد او رفت و با او به گفت وگو نشست و به او هشدار داد که مباد به چنین کاری دست یازد که مورد خشم خدا قرار خواهد گرفت، و بداند که پروردگار کعبه از آن دفاع خواهد کرد و متجاوز را به کیفر بیدادش، به لعنت ابدی گرفتار خواهد ساخت؛ «و ان رب البیت لن یترکه، بل ستحل علیه اللعنة اللتی تؤدی به الی التهلکة» و از دگر سو چهره های بانفوذ منطقه را فراخواند، و با تشکیل شورای امنیت ملی با آنان به رایزنی پرداخت که برای مقاومت در برابر تجاوز و اشغال، چه باید کرد؟ و سرانجام در برابر آن قدرت خشن و استبداد پیشه و اشغالگر به پا خاست و خروشید که: مرگ پرافتخار از این ذلت پذیری و حقارت، بسی نیکوتر است؛ «الموت احسن من ذلک«، و از پی آن، شمشیرش را بر گرفت و به میدان دفاع گام نهاد، و از پی او، «قریش» و دیگران به میدان آمدند؛ «ثم اخذ سیفه و خرج و خرجت معه قریش بسیوفهم…«(2) و بدین سان، با درایت و فرصت سازی و شهامت تحسین برانگیزش، بذر مقاومت در برابر اشغال را در دل ها افشاند و با روشنگری و تلاش آبیاری نمود و جلو تجاوز و بیداد را گرفت.
این بزرگمرد شجاعت و فضیلت، پدر «خدیجه» بود، و شهامت و درایت، دین داری و آزادگی و رفتار آزادمنشانه و مشارکت جویانه ی او در مدیریت و ساماندهی دفاع ملی، در دنیای وجود آن بانوی شهامت جریان داشت.
1) الأنوار الساطعة من الغراء الطاهرة / ص 8؛ الروض الانف / ص 213.
2) الأنوار الساطعة من الغراء الطاهرة / ص 9.