انسان های بزرگ و اندیشمند هماره می کوشند تا سفارش ها و سخنانشان سازنده و آموزنده و الهام بخش باشد، به ویژه که آن سخنان، آخرین سفارش ها و وصیت های آنان باشد؛ چرا که وصیت آنان هدف ها و غرض های یک عمر تلاش و کوشش آنان و نگرانی ها و دغدغه هایشان را نشان می دهد.
آنچه به عنوان وصیت و سفارش های آخرین بانوی خردمند حجاز رسیده است، نشانگر عمق ایمان به خدا و جهان پس از مرگ، بیانگر اخلاص و معنویت و تلاش او در عبادت و بندگی و خودسازی و خودشکوفایی و کسب خشنودی خدا و احساس مسئولیت نسبت به دخت فرزانه اش فاطمه علیهاالسلام است.
در این مورد آورده اند که: او به هنگام شدت یافتن بیماری و احساس فراق، رو به پیامبر نمود و گفت: ای پیامبر خدا! سفارش ها و وصیت های مرا بشنو!
پیامبر با مهر و محبت بسیار به او آرامش خاطر بخشید و برایش دعا کرد و فرمود آماده است تا سخنان یار با وفای زندگی اش را با جان و دل بشنود.
خدیجه از آن حضرت خواست تا دعای خود را بدرقه ی راهش سازد، و آن گاه که جهان را بدرود گفت و خواستند پیکرش را در آرامگاهش قرار دهند، پیامبر به لطف خود بر آرامگاه او فرود آید و با نماز و دعا آنجا را فروغ و برکت بخشد.
آن گاه افزود: وصیت دیگری دارم که آن را به وسیله ی فروغ دیدگانم، فاطمه به آگاهی شما خواهم رساند!
پیامبر خدیجه و دخت فرزانه اش را لحظاتی تنها نهاد و بیرون آمد. او به دخت ارجمندش گفت:
»یا حبیبتی!و یا قرة عینی! قولی لابیک ان امی تقول انا خائفة من القبر ارید منک ردائک الذی تلبسه حین نزول الوحی تکفننی فیه؛«
هان ای محبوب دل مادر! نور دیده ام به پدر گران قدرت بگو: مادرم می گوید: من از خانه ی قبر، شب اول قبر و تنهایی در قبر نگران و ترسانم، از شما تقاضا دارم یکی از جامه های خویشتن را که به هنگام فرود فرشته ی وحی و دریافت پیام خدا و راز و نیازهای شبانه در بر می کردید، به من هدیه کنید تا پس از مرگ، پیکرم با آن کفن گردد.
فاطمه علیهاالسلام تقاضای مادر را با پدر در میان نهاد، و پیامبر حق شناس نیز خواسته ی یار پرمهر و فداکار خویش را به جان پذیرفت و بی درنگ ردای مورد نظر را به فاطمه داد، و او نیز با شادمانی آن را نزد مادر آورد.
هنگامی که آن بانوی ایمان، جهان را بدرود گفت، پیامبر گرامی به مراسم غسل او پرداخت و آن گاه که خواست بر بدن نازنین او جامه ی آخرت بپوشاند به ناگاه جبرئیل فرود آمد و پس از رساندن سلام خدا، پیام خدا را رساند که می فرمود:
»یا محمد! ان کفن خدیجة عندنا، فانها بذلت مالها فی سبیلنا فجاء جبرئیل بکفن و قال: یا رسول الله! هذا کفن خدیجة، و هو من اکفان الجنه اهدی الله الیها، فکفنها رسول الله بردائه الشریف اولاً و بما جاء به جبرئیل ثانیاً، فکان لها کفنان: کفن من الله و کفن من رسول الله؛«
جامه ی آخرت خدیجه از سوی ما می باشد؛ چرا که او ثروت و امکانات خویش را در راه دین و آیین ما هزینه نمود. و آن گاه آن جامه ی بهشتی را به پیامبر داد و آن حضرت هم آن نازنین بدن را نخست با ردای خویش، آن گاه با آن جامه ی اهدایی کفن کرد و در آرامگاه «معلی» در دامنه کوه «حجون» ـ که بر فراز شهر مکه است ـ به خاک سپرد(1)
بانوی خردمند حجاز نگرانی دیگری نیز داشت که آن را به یکی از دوستانش گفت، و از او پیمان گرفت تا در آن مورد از مهر مادری دریغ نورزد که خواهد آمد.
1) الأنوار الساطعه من الغراء الطاهرة: 375؛ ریاحین الشریعة: 2 / 412؛ الوقایع والحوادث: جلد 1 ص 132.