جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

واپسین فروغ و حرارت (3)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

سرانجام پس از آن محاصره ی ظالمانه ی پیشوای آزادی و خاندان و یاران توحیدگرایش در شعب ابی طالب، پیمان سیاه استبدادگران، به صورت معجزه آسایی شکسته شد و پیامبر به همراه شریک دغدغه های زندگی اش آزاد شد.

خدیجه علیهاالسلام که در روزگار حصر و تبعید، یار همراه و مشاور خردمند پیامبر و پناهگاه و مادر مردم آزادیخواه بود، از یک سو شادمان بود، اما از سوی دیگر می دید که آن فشار بیداد و محرومیت طولانی از امکانات زندگی و حتی آب و غذا و امنیت و آرامش در تبعیدگاه، سلامتی او و ابوطالب را به خطر افکنده و آن دو حمایتگر شجاع پیامبر به شمعی می مانند که واپسین فروغ و حرارت را به همراهان ایثار می کند. آری، آن دو بر اثر کهولت و فشار محرومیت می رفتند تا شمع وجودشان آخرین جرقه ها را به رهروان راه ایمان و آزادی هدیه کنند.

خدیجه علیهاالسلام بیمار شد و در بستر افتاد، و با این که دوستانش به خاطر بزرگ منشی او، خود را مدیون او می نگریستند و هرکدام برای پرستاری

او بر یکدیگر سبقت می جستند، پیامبر ـ که نمونه ی حق شناسی و آزادگی بود ـ پرستاری از یار پرمهر زندگی را به عهده گرفت،‌ و در برابر اصرار «اسما«، «ام سلمه«، «ام ایمن» و دیگر زنان و دختران توحیدگرا و نواندیش، خود بر پرستاری از او پافشاری کرد. خود آن حضرت برای خدیجه اش غذا آماده می ساخت، و ساعت ها کنار بسترش می نشست. به سخنان او گوش جان می سپرد، به او امید و نوید می داد، از مهر خدا سخن می گفت، در جابجا شدنش به او مدد می کرد، حق شناسانه از روزهای دشوار و سرنوشت سازی سپاسگزاری می کرد، که آن دخت کمال به او پناه داده، و دعوت او را تصدیق نموده و در راه تأمین امنیت او، از جان مایه نهاده بود. روزهایی که خدیجه علیهاالسلام گرد و غبار اندوه و فشار استبداد را با گشاده رویی و مهر از چهره ی درخشان او زدوده بود. روزهایی که در حکایت از او در برابر بیدادگران ایستاده و از حق حیات، اندیشه،‌ آزادی و امنیت او، دلیرانه حمایت نموده و همه ی اعتبارش را در راه آرمان های بلند او به میدان آورده بود.