جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نیای آزادمنش خدیجه (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

از چهره های برجسته ی جهان عرب در روزگار پیش از بعثت، جناب «اسد» بود. او حدود دو دهه پیش از آغاز رسالت محمد صلی الله علیه و آله در مکه می زیست و از چهره های نامدار و بانفوذ روزگارش به شمار می رفت؛ برای نمونه:

1. از کارهای تحسین برانگیز او تلاش آزادیخواهانه در تشکیل انجمن دفاع از حقوق بشر در روزگار تیره ای بود که برای انسان، نه حقوق به رسمیت شناخته می شد و نه آزادی و برابری و امنیت و حق انتخاب و اندیشیدن و زیستن به صورت موجودی صاحب شعور و برخوردار از استقلال و حق حاکمیت بر سرنوشت، و تنها زر و زور و تزویر، ملاک شخصیت و معیار بهره بندی از فرصت ها و امکانات بود، و زورمداری میداندار خانه ها و جامعه ها؛ آری، در آن روزگار غربت

انسان، «اسد» به همراه گروهی از دوستان آزادیخواه خود، در کنار خانه ی خدا انجمنی را بنیاد نهاد که از مرامنامه اش این بود که: اگر در مکه و اطراف آن، ستمدیده ای دادخواهی نمود، با همه ی قدرت به یاری او بشتابند و داد او را از زورگویان بگیرند و به او امنیت و پناهندگی دهند.

این انجمن ترقی خواه و مدافع حقوق بشر بدان دلیل که سه عضو مرکزی اش، «فضل» نام داشتند، به عنوان «حلف الفضول» یا پیمان جوانمردان شهرت یافت.

اگر به موضوع پایمال شدن دهشتناک حقوق بشر به وسیله ی حکومت های بسته و خشونت کیش و زمامداران خودکامه و رهبران نامنتخب و مادام العمر در دنیای عرب و اسلام ـ‌ با همه ی پیشرفت انسان در ابعاد گوناگون زندگی ـ حتی در هزاره ی سوم بیندیشیم، و بنگریم که چگونه مبارزان راه آزادی و عدالت و دین راستین خدا هنوز هم بی رحمانه ترور شخص و شخصیت می شوند، و چگونه حتی از وکلای مدافع آنان با پرونده سازی های رنگارنگ انتقام گرفته می شود و چگونه هنوز مغزهای سنگواره ای با واژه ی آزادی و برابری شهروندان و حقوق شهروندی به صورت بیمارگونه ای دشمنی می ورزند و این مفاهیم رشد بخش و ضد فساد و استبداد را برابر با بی بند و باری جا می زنند و چگونه گروه‌های مدافع حقوق بشر، تکفیرو تفسیق و زندان و سرکوب می شوند، و چگونه حتی انتشار یک نشریه، نیاز به گرفتن مجوز از سوی حکومت ها دارد و…، در آن صورت به ارزش کار انجمن دفاع از حقوق بشر در روزگار پیش از بعثت پیامبر و کار بزرگ «اسد«، نیای آزادیخواه خدیجه علیهاالسلام در عضویت در آن انجمن و تلاش در بنیاد و استواری آن

تشکیلات و آن گروه حق طلب پی می بریم.

این کار سترگ به گونه ای ارزشمند است که پیامبر آزادی در روزگار جوانی در آن انجمن شرکت می جوید و در راه مبارزه ی با ستم و تأمین امنیت و آزادی تلاش می کند و در ارزش آن گام بلند، پس از روزگار درشان بعثت نیز می فرماید: من در جوانی در انجمن ترقی خواه و ستم ستیز و کمال جویی عضویت یافتم که هم اکنون نیز اگر مرا بر چنین تشکیلات و انجمن بشر دوستانه ای فراخوانند، بی درنگ شرکت می کنم؛ «لقد شهدت فی دار عبدالله بن جدعان حلفاً لو دعیت به فی الاسلام لأجبت؛«(1)

و نیز می فرماید: من، در جوانی در انجمن ترقی خواه و ستم ستیزی عضویت یافتم که هم اکنون حاضر نیستم پاداش و نام نیک آن را با گرانبهاترین ثروت ها مبادله نمایم؛(2) «لقد شهدت فی دار عبدالله بن

جدعان حلفاً ما احب ان لی به حمر النعم؛«(3)

آیا شرکت دلیرانه ی نیای آزادمنش خدیجه در چنین انجمن و همکاری با چنین جریان آزادمنشی، نشانگر رشد فکری و مبارزه ی او با استبداد و واپسگرایی و ترجمان درایت و مدیریت مترقی و ابتکار و استقلال او نیست؟

یکی از نویسندگان می نویسد: نیای بزرگ خدیجه، مردی شجاع به نام «اسد» بود. او عنصری حق جو و حق طلب شناخته می شد. از رنج رنجدیدگان و بیدادگری بیدادگران و پایمال شدن حقوق محرومان رنج می برد، و در اندیشه تأمین حقوق بشر در آن روزگاران سیاه بود. در همین اندیشه نیز پیمان جوانمردان و نخستین اعلامیه ی حقوق بشر را در جهان عرب امضا کرد و با گروهی از عدالت خواهان و مبارزان با استبداد هم پیمان گردید که از حقوق و آزادی بی پناهان و حقوق بشر دفاع کند. و این همان انجمنی بود که پیامبر نیز در بهاران زندگی از اعضای پرشور آن گردید و پس از آن هم، همیشه به آن کار مباهات می کرد.

بر این باور است که کمال جویی و آزادی خواهی و… در قطره قطره ی خون و تک تک سلول های خدیجه جریان می یابد، و آن گاه در زندگی با اعتماد به خود، در همین شاهراه رستگاری گام می نهد و همین منش مترقی را پی می گیرد.


1) سیره ی حلبی / ج 1 / ص 155 ـ 157.

2) این انجمن، به گونه ای ارزشمند بود که چهره ی نامداری چون امام حسین ـ که هرگز در برابر حق کشی سر خم نکرد و نام الهام بخشش آبروی تاریخ گردید، و به صورت پرچم هماره در اهتزاز آزادی و آزادگی و دفاع از حقوق بشر درخشید ـ وقتی در مذهب سالاری مخوف اموی، به خاطر دفاع از حقوق خود با برادرزاده ی معاویه و حاکم خودکامه ی مدینه درگیر شد، برای درهم شکستن ارکان تجاوز و آشنا ساختن مردم به حقوق خویش، دلیرانه رو به فرماندار اموی مسلک نمود که: به خدای سوگند اگر بر من ستم کنی و حقوق مرا مصادره کنی، برای دفاع از حق، دست به شمشیر برده و در مسجد پیامبر می ایستم و مردم را بر آن پیمانی که نیاکانشان بستند، فرامی خوانم. در این هنگام «عبدالله بن زبیر» برخاست و با الهام از پیشوای آزادی همان سخن را گفت، ‌و در اندک زمانی آن ندای دادخواهانه در مدینه پخش شد و مردم برای پیوستن به آن انجمن، آماده شدند، و استبداد به ناگزیر دست از خیره سری کشید. سیره ی حلبی / ج 1 / ص 155.

3) سیره ی ابن هشام / ج 1 / ص 141.