یکی از چهره های برجسته ی جهان عرب در روزگاران پیش از بعثت پیامبر و طلوع خورشید جهان افروز اسلام، جناب «اسد» فرزند «عبدالعزی» بود.
او حدود دو دهه پیش از آغاز رسالت جهانی محمد صلی الله علیه و آله و سلم، در مکه می زیست و از چهره های نامدار و با نفوذ روزگار خویش به شمار می رفت؛ برای نمونه:
1. از کارهای تحسین برانگیز او، تلاش آزادی خواهانه و آزادمنشانه
در تشکیل انجمن دفاع از حقوق بشر در روزگار تیره و تاری که برای انسان، نه حقوق و کرامتی به رسمیت شناخته می شد و نه آزادی و برابری و امنیت و حق انتخاب و اندیشیدن و زیستن به صورت موجودی صاحب شعور و برخوردار از استقلال و حق حاکمیت بر سرنوشت فردی و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی، و تنها زر و زور و تزویر ملاک شخصیت و معیار بزرگی و بهره مندی از فرصت ها و امکانات بود، و استبداد و زورمداری میدان دار خانه ها و جامعه ها؛ آری، در آن روزگار غربت انسان، «اسد» به همراه گروهی از دوستان نواندیش و آزادی خواه و بشردوست خویش، در مکه و در کنار خانه ی خدا انجمنی را بنیاد نهادند که از مرام نامه و برنامه اش این بود که اگر در مکه و اطراف آن، ستمدیده ای دادخواهی نمود، با همه ی قدرت و امکان به یاری او بشتابند و داد او را از ستمکاران و زورگویان بگیرند و به او امنیت بخشند و پناه دهند.
این انجمن ترقی خواه و مدافع حقوق بشر بدان دلیل که سه عضو مرکزی و اصلی اش، «فضل» نام داشتند، به زودی به عنوان «حلف الفضول» یا پیمان جوانمردان عرب شهرت یافت.
اگر به موضوع پایمال شدن دهشتناک حقوق بشر به وسیله ی استبدادگران و حکومت های بسته و خشونت کیش و زمامداران خودکامه و رهبران نامنتخب و مادام العمر در دنیای عرب و اسلام ـ با همه ی پیشرفت انسان در ابعاد گوناگون زندگی ـ حتی در هزاره ی سوم بیندیشیم و بنگریم که چگونه مبارزان راه آزادی و عدالت هنوز هم بی رحمانه ترور شخص و شخصیت و قتل عام می شوند، و چگونه حتی از
وکلای مدافع آنان با پرونده سازی های رنگارنگ انتقام گرفته می شود و چگونه هنوز مغزهای سنگواره ای با واژه های آزادی و آزادگی و برابری شهروندان در حقوق شهروندی به صورت بیمار گونه ای دشمنی می ورزند و این مفاهیم رشد بخش و ضد فساد و استبداد را برابر با بی بند باری و فساد جا می زنند و چگونه گروه های مدافع حقوق بشر تکفیر و تفسیق و زندان و سرکوب می شوند، و چگونه حتی انتشار یک نشریه ی ناقابل، نیاز به گرفتن مجوز از سوی حکومت ها دارد و…، در آن صورت به ارزش و اهمیت کار انجمن دفاع از حقوق بشر در روزگار پیش از بعثت پیامبر و کار بزرگ جناب «اسد«، نیای آزادی خواه خدیجه علیهاالسلام در عضویت در آن انجمن و تلاش دلیرانه و خردمندانه در بنیاد و استواری آن تشکیلات ترقی خواه و آن گروه نواندیش و حق طلب پی می بریم.
این کار سترگ به گونه ای ارزشمند است که پیامبر آزادی و عدالت در روزگار جوانی در آن انجمن ـ که در اندیشه ی بیمه نمودن حیات و آزادی مردم محروم است ـ شرکت می جوید و در راه مبارزه ی با ستم و حق کشی و تأمین امنیت و آزادی برای محرومان فعالیت می کند و در ارزش آن کار بزرگ، پس از روزگار درخشان بعثت و رسالت نیز می فرماید:
»لقد شهدت فی دار عبدالله بن جذعان حلفاً لو دعیت به فی الإسلام لأجبت؛» (1)
من در جوانی خویش در انجمن ترقی خواه و ستم ستیز و کمال جویی حضور و عضویت یافتم که هم اکنون نیز اگر مرا بر چنین تشکیلات و انجمن بشر دوستانه ای فراخوانند، بی درنگ شرکت می کنم.
و نیز می فرماید:
»لقد شهدت فی دار عبدالله بن جذعان حلفاً ما احب ان لی به حمر النعم؛» (2)
من در جوانی خویش در انجمن ترقی خواه و ستم ستیز و کمال جویی حضور و عضویت یافتم که هم اکنون حاضر نیستم پاداش و نام نیک آن کار خداپسندانه و سترگ را با گرانبهاترین ثروت ها مبادله نمایم (3)
آیا شرکت پرشور و دلیرانه ی نیای آزادمنش خدیجه علیهاالسلام در چنین انجمن و همکاری با چنین گروه نواندیش و آزاد منشی، نشانگر رشد فکری و فرهنگی، بیانگر خرد و هوشمندی، تفسیر کننده ی بشردوستی و عدالت خواهی، حکایت گر ستم ستیزی و مبارزه ی او با استبداد و واپسگرایی و ترجمان درایت و مدیریت مترقی و ابتکار و استبداد شکنی او نیست؟
یکی از نویسندگان در این مورد می نویسد: نیای بزرگ بانوی خردمند جهان عرب، مردی شجاع به نام «اسد» بود. او عنصری حق جو و حق طلب شناخته می شد. از رنج دیدگان و بیدادگری بیدادگران و پایمال شدن حقوق محرومان، سخت رنج می برد، و در اندیشه ی تضمین و تأمین حقوق بشر در آن روزگاران سیاه بود.
و در همین اندیشه نیز پیمان جوانمردان یا «حلف الفضول«، و نخستین اعلامیه ی حقوق بشر را در جهان عرب امضا کرد و با گروهی از عدالت خواهان معاصر خویش هم پیمان گردید که از حقوق و آزادی و امنیت انسان های بی پناه و محروم، یا حقوق بشر دفاع کند.
و این همان پیمان مقدسی بود که پیامبر نیز در دوران جوانی و بهاران زندگی اش در آن شرکت جست و از اعضای آن گردید و پس از آن هم همیشه بدان مباهات می کرد.
بر این باور است که خردورزی و خردمندی، فرهنگ دوستی و کمال جویی، آزادی خواهی و ستم ستیزی، ابتکار و نوآوری و… در قطره قطره ی خون خدیجه علیهاالسلام و تک تک سلول های دنیای وجود او جریان
می یابد، و آن گاه در زندگی خویش، با اعتماد به خویشتن، در همین شاه راه رشد و رستگاری گام می نهد و همین منش و روش مترقی را پی می گیرد.
1) سیره ی حلبی / ج 1 / ص 155 ـ 157.
2) سیره ی ابن هشام / ج 1 / ص 141 ـ 142.
3) این انجمن دفاع از حقوق بشر به گونه ای پرجاذبه و پربرکت و ارزشمند بود که چهره ی نامداری چون حسین علیه السلام ـ که هرگز در برابر بیداد و حق کشی سر خم نکرد و نام بلند و الهام بخشش آبروی تاریخ بشر گردید، به صورت پرچم همواره در اهتزاز آزادی و آزادگی و دفاع از حقوق ستمدیدگان درخشید ـ هنگامی که در روزگار سلطه ی مذهب سالاری مخوف اموی، به خاطر دفاع از حقوق مالی و انسانی خویش با حاکم خودکامه ی مدینه، ولید، برادر زاده ی معاویه درگیر شد، برای درهم شکستن ارکان ستم و تجاوز و آشنا ساختن مردم به حقوق خویش در برابر زور و فریب، دلیرانه رو به فرماندار اموی مسلک نمود و هشدار داد که: به خدای سوگند اگر بر من ستم روا داری و حقوق و اموال مرا مصادره کنی، برای دفاع از حق، اگر لازم شود دست به شمشیر می برم و در مسجد پیامبر می ایستم و مردم را بر آن پیمانی که پدران و نیاکان آنان بنیانگذارش بودند، فرا می خوانم!در این هنگام «عبدالله بن زبیر» نیز برخاست و با الهام از پیشوای آزادی همان سخن شجاعانه را بر زبان آورد و در اندک زمانی ندای شجاعانه و دادخواهانه ی حسین علیه السلام در مدینه پخش شد و انبوهی از مردم به یاری او شتافتند، و برای پیوستن به آن انجمن، اعلام آمادگی کردند و در نتیجه استبدادگران احساس دلهره نموده و دست از زورمداری و خیره سری کشیده و از مصادره ی اموال آن حضرت باز ایستادند. سیره ی حلبی / ج 1 / ص 155 ـ 157.