بانوی خردمند حجاز از جنبه های گوناگونی در پیشرفت و استواری اسلام نقش سرنوشت سازی داشت:
1. پیش از هر چیز، خدیجه انسان نواندیش و نوگرایی بود که به شرایط تیره و تار روزگارش خوش بین نبود و آن را نمی پسندید، و در بینش و منش و عمل کرد با مردم زمانش بسیار متفاوت، و سخت مخالف جریان تاریخ و روند جامعه بود؛ به همین دلیل به آیین حق گرای ابراهیم ایمان داشت، و هماره با دانشمندان مذهب موسی و مسیح و دانایان عرب در گفت و شنود و در اندیشه ی رهایی مردم از بلای جهل، شرک، دنباله روی، استبداد و خشونت بود و از ظالمان و واپسگرایان بیگانه.(1) بر این باور است که پس از ظهور اسلام با تعمق در آن، و شناختی که از بینش و منش مترقی آورنده اش داشت، با شجاعتی تحسین برانگیز در گرایش به آیین جدید پیشگام گردید و این پیشتازی با آن اعتبار و آوازه ی بلند و نفوذ اخلاقی و اقتصادی، از سویی دل های بسیاری را به
آیین جاهلیت متزلزل، و از دگر سو به سوی دین جدید متمایل ساخت.
2. موضع گیری دلیرانه و کارساز خدیجه علیهاالسلام در حمایت از آیین جدید و در دفاع از امنیت آورنده ی آن در آن توفان جهل و جنون و انگیزش خشونت از سوی استبدادگران، گام بلند دیگری بود که راه را به تدریج گشود و برای پیامبر فرصت سازی نمود تا آیین آسمانی اش را در چشم انداز همگان قرار دهد.(2)
3. پایداری و شکیب قهرمانانه ی خدیجه علیهاالسلام در برابر توفان مشکلات، کارشکنیها، زخم زبان ها، تمسخرها، خشونت ها، داغ و درفش ها، تبعیدها، حصرها و رنج های پا به پای پیامبر، چیزهایی نیست که تاریخ و حافظه ی تاریخی پژوهشگران آنها آنها را از یاد ببرد، و این گام دیگر آن بانوی تاریخساز در پیشرفت دین و نجات جامعه بود.
4. امید دادن خدیجه به محمد صلی الله علیه و آله در سخت ترین شرایط، نوید دادن به او در برابر فشارها، زدودن گرد و غبار اندوه از گستره ی دل بی کران پیامبر با ظرافت و درایت و ایمان به خدا، گام بلند دیگر خدیجه علیهاالسلام در این راه بود.
5. شرکت مستقیم در مبارزه ی بزرگ اسلام با کفر، آزادی با استبداد، عدالت با بیداد، برابری خواهی با برتری جویی، نوگرایی با کهنه گرایی، زندگی خواهی با مرگ اندیشی، استقلال طلبی با تحمیل انزوا و تحقیر و
زندگی طفیلی به زن، آن گاه نثار ثروت و امکانات و جایگاه و آسایش و جان در راه خدا و آزادی بندگان او کار سترگی است که در عالم زنان تنها از آن بزرگ بانوی نوگرا و آزاده میسر بود و بس.
درست از این زاویه است که پیامبر هماره او را یاری بی بدیل عنوان می داد. تا در دنیا بود. به او و نام و یاد و هر آن کس و هر آنچه نشان از او داشت، بسیار بها می داد. او را بانوی خرد و کمال، سرمشق ایمان و پروا، آراسته ی به ارزش های انسانی، نمونه ی آزادگی و سمبل حق طلبی و سالار زنان کمالجو و رشد یافته خواند و از جانب خدا به او سلام آورد، و نوید بهشت و پاداش پرشکوه داد، و بهشت پرطراوت خدا را در شور و شوق دیدار او وصف نمود،(3) و خبر داد که خدا بر فرشتگانش از ایمان و ایثار و اخلاص او مباهات می کند.(4)
پیامبر، کار سترگ خدیجه را در کنار جهاد پرشکوه امام علی ـ که تنها پاداش یک شمشیرش برابر عبادت آدمیان و پریان وصف شده است ـ برشمرد.(5) در میدان عمل او را یار و شریک دغدغه ها و وزیر کار آمد فرهنگی و انسانی و اجتماعی خویش برگزید،(6) و فقدان او را فاجعه بار ارزیابی نمود و سال رحلت جانسوزش را سال اندوه عنوان داد. پس از مرگ او برای مدتی خانه نشین گردید،(7) و سرانجام هم به مدینه هجرت
نمود؛ چرا که دیگر با فقدان خدیجه و ابوطالب جایی برای ماندن نبود.
»طبرسی» در این مورد می نویسد: خدیجه و ابوطالب، دو یار پراعتبار و دو پشتیبان راستین پیامبر، هر دو در یک سال، جهان را بدرود گفتند و بدین سان پیامبر، هدف دو مصیبت قرار گرفت: مصیبت مرگ ابوطالب و خدیجه! و این در حالی بود که خدیجه علیهاالسلام، وزیر راستین اسلام و مشاور خردمند و شجاع پیامبر بود، و آن حضرت به یاری او و حمایت بی دریغ و شجاعانه اش بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد و با مهر وصف ناپذیر او آرامش خاطر می یافت؛ «… و کانت خدیجة وزیرة صدق علی الإسلام، و کان رسول الله یسکن الیها.«(8)
و «بیهقی» می نویسد: خدیجه و ابوطالب دو یار پرنفوذ اسلام و پیامبر، یکی پس از دیگری در یک سال جهان را بدرود گفتند. با رحلت آن دو چهره ی نامدار، یکی پس از دیگری به فاصله ای اندک، امواج گرفتاری بر پیامبر باریدن نمود، چرا که خدیجه وزیر راستین و کارمد اسلام و مشاور خردمند و یار شجاع و فداکار پیامبر بود، و آن حضرت به یاری او و حمایت بی دریغ و شهامتمندانه اش بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد، و با مهر و صفای وصف ناپذیر او آرامش خاطر می یافت؛ «ثم ان خدیجة و اباطالب ما تا فی عام واحد، فتتابعت علی رسول الله المصائب بهلاک خدیجة، و کانت خدیجة وزیرة صدق علی الاسلام، و کان رسول الله یسکن الیها.«(9)
1) بحار / ج 43 / ص 3.
2) از سخنان روشنگر و دلیرانه ی اوست که می گفت: «لا افلح من عاداک یا محمد!» ای محمد! آن که با تو و آیین زندگی سازت سر ناسازگاری داشته باشد رستگار نخواهد شد. مناقب آل ابی طالب / ج 1 / ص 58.
3) احقاق الحق / ج 10 / ص 99.
4) بحارالأنوار / ج 16 / ص 78.
5) »ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین.» احقاق الحق / ج 6 / ص 55؛ فاطمة الزهراء وتر فی غمد / ص 112.
6) بحار / ج 38 / ص 85.
7) بحار / ج 19 / ص 63.
8) اعلام الوری / ج 1 / ص 132؛ بحار / ج 16 / ص 11.
9) دلائل النبوة/ ج 2/ ص 352.