از تعمق در آیات، این واقعیت دریافت می گردد که گواهی و تصدیق مورد نظر آیات و روایات دارای دو مرحله است:
1. گاه تصدیق و گواهی نمودن خدا و پیامبران و کتاب های آسمانی و مقررات راستین دین، به گفتار و بیان و قلم می باشد؛ که مرحله ی زبانی تصدیق است، بی آن که عمل کرد انسان، گفتارش را گواهی کند؛ برای نمونه: انسانی که در زندگی خویش بر این باور است که خدا در همه ی مراحل و در هر حال او را می بیند، با این وصف خدای را نافرمانی می نماید و قانون شکن است؛ یا می داند که خدا بر او حقوق مالی یا دیگر وظایف و تعهدات مقرر فرموده است، اما در میدان عمل، وظیفه ی خویش را انجام نمی دهد، یا آگاه است که آفریدگارش، شراب خوارگی و بدمستی، رباخواری و بی عفتی و بیداد و پایمال ساختن حقوق بشر را سخت ظالمانه شمرده است؛ اما بازهم به این جنایت ها دست و دامان آلوده می سازد و… چنین فرد و جامعه و حکومتی آفریدگار هستی را در مرحله ی زبانی تصدیق گر است و حلال حرام و ارزش ها و ضد ارزش ها، پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ را گواهی می کند، اما منش و رفتارش با گفتارش هماهنگی و سازگاری نشان نمی دهد؛ این فرد و جامعه و حکومت، تصدیق کننده ی خداست اما با زبان، و نه عمل کرد؛ ایمان آورده و باوردارنده ی زبانی است، نه عملی و حقیقی؛ و چنین ایمان و باور و تصدیقی، نه اصلاح گر و آبادساز و آزادی بخش دنیاست و نه نجات بخش دارنده اش در آخرت؛ چرا که باور و گواهی راستین و
زندگی ساز، در نگرش قرآن و عترت همراه و همگام با عمل در زندگی فردی، خانوادگی، فکری، فرهنگی، هنری، اجتماعی، اقتصادی، عاطفی، سیاسی، داوری، دفاعی، حقوقی است و همه ی آن منش و عمل و عمل کرد است و گفتار و نوشتار، بخش ناچیزی از آن است (1)
2. اما «صدیق«، آن انسان والا و شکوهمندی است که از این مرحله اوج گرفته و به پرفرازترین مرحله ی باور و تصدیق پرکشیده است، و «صدیقان«، مردمی هستند که هم با آگاهی و گفتار، حق و عدالت و خدا و پیامبر و مقررات او را گواهی می کنند و هم عملکردشان این اندیشه و گفتار و باورشان را گواهی می کند. دریغا که چنین شایستگان و راستگویانی در شمار، بسیار اندک هستند (2)
از پیامبر گرامی نیز آورده اند که در شمار اندک این شایستگان و خوبان تاریخ فرمود:
»الصدیقون ثلاثة: حبیب النجار،
مؤمن آل یس، الذی یقول: یا قوم اتبعوا المرسلین،
و «حزقل» مؤمن آل فرعون،
و علی بن ابی طالب و هو افضلهم؛» (3)
نخستین تصدیق کنندگان پیام های آسمانی و پیامبران بزرگ در شرایط سخت و حساس رسالت آنان، چند نفر بودند:
1. حبیب نجار، آن مرد نواندیش و خداجو؛
2. توحیدگرای «آل یس» که به مردم «انطاکیه» ندا داد که: هان ای
مردم! پیامبران و فرستادگان خدا را پیروی کنید، نه زورمداران را؛
3. توحیدگرا و مؤمن آل فرعون، که «حزقیل» نام داشت؛
4. و علی فرزند قهرمان «ابوطالب» که برترین و ارجمندترین همه ی آنان است.
چرا که باور و گواهی راستین و زندگی ساز و معجزه آسا، او را این سان ساخته بود که افزون بر زبان و قلم با منش و عمل کردش می فرمود:
»والله لأن أبیت علی حسک السعدان مسهداً، أو أجر فی الأغلال مصفداً، أحب إلی من أن ألقی الله و رسوله یوم القیامة ظالماً لبعض العباد، و غاصباً لشیء من الحطام، و کیف أظلم أحداً لنفس یسرع إلی البلی قفولها، و یطول فی الثری حلولها…» (4)
به خدای سوگند، اگر تمام شب را بر روی خارهای سخت و گزنده بیابان ها به سر برم، و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، برایم خوشایندتر از این است که خدا و پیامبرش را در روز رستاخیز درحالی دیدار نمایم، که به برخی از بندگان خدا ستم روا داشته و یا چیزی از ثروت فرد، یا جامعه را غصب کرده باشم! و چگونه به خاطر نفسی که به کهنگی و فرسودگی شتابان است و زمان ماندنش در دل خاک دراز و فروان، بر کسی ستم کند و حقوق او را پایمال سازم؟!
… نه، به خدای سوگند اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان ها است
به من دهند تا خدا را، به اندازه ی به ناروا گرفتن پوست جوی از مورچه ای نافرمانی کنم، چنین نخواهم کرد!! و این دنیای ظالمانه ی شما نزد من از برگ جویده شده ی دهان ملخی بی ارزش تر است! علی را با نعمت های فناپذیر و لذت های ناپایدار دنیا چه کار؟! از خفتن خردها و زشتی لغزش ها به خدا پناه می بریم و از او یاری می جوییم؛
و الله لو أعطیت الأقالیم السبعة بما تحت أفلاکها علی أن أعصی الله فی نملة أسلبها جلب شعیرة ما فعلته، و إن دنیاکم عندی لأهون من ورقة فی فم جرادة تقضمها؛ ما لعلی و لنعیم یفنی، و لذة لا تبقی نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزلل و به نستعین.» (4)
1) »الایمان کله عمل والقول بعض ذلک.» الحیات / ج 1 / ص 224.ایمان و باور و گواهی عمیق، بسان ماده حیاتی خون است که از قلب حرکت می کند و در کران تا کران کشور وجود دارد، درهمه ی رگ ها و مویرگ ها جریان می یابد، و همان گونه که قلب و خون، حیات ماده و زندگی جسم را تضمین می کند، این باور و ا یمان و تصدیق برخاسته ی از خرد و فطرت حق طلبانه و عدالت خواهانه و خداجویانه و جمال خواهانه نیز حیات معنوی و عقیدتی و اخلاقی و عاطفی و فکری و منش و سیره ی عملی انسان را تضمین و سلامت آن ها را تأمین می کند؛»الایمان هو الإقرار باللسان و عقد فی القلب و عمل بالأرکان.» همان مدرک / ص 223.و همان گونه که جریان خون، این ماده حیات بخش در رگ ها و مویرگ ها، سراسر بدن را زیر پوشش دارد، ایمان و باور عمیق قلبی نیز همه ی اعضا و اندام ها و دستگاه های دنیای وجود انسان را به فرمانبرداری از قوانین و مقررات و بندگی خدا، نه خدایان دروغین، به باید و نبایدهای او، نه زورمداران و عوامبازان و خرافه سازان، به ارزش ها و ضد ارزش های خردمندانه، نه موهوم حساس می سازد و همه را مسئول و وظیفه شناس و پاسخ گو و نقد پذیر و نظارت خواه و محاسبه جو به بار می آورد.آن جاست که دیگر در قلمرو اندیشه، نقشه های زشت و ظالمانه، برای ستم به دیگران طرح نمی گردد؛ و در صفحه ی مغز، سوء ظن و پندار ناروا نسبت به انسان ها پدید نمی آید.زبان به غیبت و تهمت و برچسب و القاب تراشی و تحریف حقایق و دروغ پردازی های رسوا و وحشتناک گشوده نمی شود و قلم برای بت سازی و تملق و خدمت به بارگاه ستم و تخریب بنیان های معنویت و اخلاق و آزادی خواهان و عدالت طلبان به حرکت نمی آید و دست برای امضای حکم ظالمانه، روی نقشه و کاغذ نمی رود و برای اجرای حکم بیدادگرانه و شلاق و ماشه، فشرده نمی شود و تنها به عدالت و تقوا و رعایت حقوق بشر می اندیشد؛ چرا که: «و لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولاً» و از آن چه بدان دانشی نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش، چشم و قلب، هریک از آن ها مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. اسراء / 36.و با رفتار مسئولانه اش گواهی می کند که:»… فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره – و من یعمل مثقال ذرة شراً یره» زلزله / 6 ـ 8.پس هر کس هم وزن ذره ای کار نیکی انجام دهد. (پاداش) آن را می بیند، و هر کس هم وزن ذره ای کار بدی انجام دهد، (کیفر) آن را می بیند.
2) فاطمة الزهراء علیهاالسلام من المهد الی اللحد / ص 59.
3) تفسیر نوالثقلین / ج 4 / ص 519.
4) نهج البلاغه / خ 224.