جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قصیده ی غرا (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

محصول ابر جان تو باران کوثر است

بانو اگر نباشی خورشید ابتر است

ز خم ضرورت است نگاهی طلوع کن

بر چشم تشنه کام جهانی که مضطر است

باب بهشت حسن، در خانه ای گلی ست

وقتی تو خانه داری و محمود همسر است

ای مادر بزرگ ترین اسوه زمان

این شاهکار دست تو زهرای اطهر است

تو اولین مقلد چشمان احمدی

در مذهب ظهور سلامی که اظهر است

از شمس از حقیقت روز از مکان ماه

نقشی که بر جبین بلندت مقدر است

بانوی سبزپوش سماواتی زمین

مجذوب جامه ی تو بهاران اخضر است

افسوس از فسانه چشمی که بعد تو

غرقاب اشک جاری دریای احمر است

بعد از تو بسط بعثت و برهان یتیم شد

قدر تو از توان شهادت فزون تر است

نقش تو چون هزار سپاه مسلح است

دارائی تو تالی شمشیر حیدر است

ای قامت قصیده غرای قدسیان

بعد از تو این نبی است که بی یار و یاور است

حافظ ایمانی