آری، خدیجه در دهه ی ششم از عمر پربرکت خویش جهان را بدرود گفت. پیکر پاک او را برای خاکسپاری به نقطه ای به نام «حجون» در نزدیکی شهر مکه آوردند و پیامبر در آنجا حضور یافت و در کنار قبرش به سوگ نشست. پیش از به خاک سپاری پیکرش، پیامبر، در آرامگاهش فرود آمد و برای او مهر خدا را طلب کرد.
دخت ارجمندش، فاطمه علیهاالسلام نیز ـ که در پنجمین بهار زندگی می زیست ـ به همراه پدر برای بدرقه ی پیکر سرد مادر آمده بود و نیک می دانست که چه فاجعه ای رخ داده است؛ اما گویی نمی خواست فراق مادر و تنهایی خود و پدر ارجمندش را بپذیرد؛ از این رو دامان پیامبر را گرفته بود و دور او می چرخید و می پرسید: پدر! پس مادرم کجاست؟ پیامبر گویی دلش راضی نمی شد تا خبر مرگ یار مهربان را به زبان آورد،
به همین جهت پرسش او را بی پاسخ می گذاشت، و او نیز بی قرار و غمزده به سوی دیگران می رفت و سراغ مادر را می گرفت. در این هنگام «جبرئیل» فرود آمد و خبر داد که: ای پیامبر! پروردگارت فرمان می دهد که سلام ما را به فاطمه برسان و بگو: مادرش، خدیجه اینک در بهشت زیبای خدا و در کنار «مریم» است. پیامبر، فاطمه را در آغوش گرفت و پیام خدا را به او رساند، و او گفت: پروردگارم سرچشمه ی برکت و آرامش است. سلام از اوست و سلام به او باز می گردد.