یار پرواپیشه و مشاور یکتاپرست پیامبر دارای ابعاد گوناگون و چهره های تماشایی است.
او تنها در اسلام و ایمان و جهاد و ایثار پیشگام نبود، بلکه در همه ی ابعاد انسانی و معنوی پیشتاز و نمونه ی روزگارش بود.
او با آشنایی با کتاب های آسمانی پیشین و در پرتو آموزه های قرآن و پیامبر، عبادت عاشقانه و پرستش خالصانه ی خدا را سیمای درخشان اسلام،
ستون دین خدا،
کلید بهشت پرطراوت و زیبا،
وسیله ی سپاس و ستایش آفریدگار،
آرام بخش قلب ها از دلهره و اضطراب،
تکیه گاه تزلزل ناپذیر،
شفابخش دل ها و جان ها،
کوبنده ی شیطان و اهریمن،
داروی بیماری مرگبار خودکامگی و خودپرستی و نردبان صعود و عروج به سوی کمال می نگریست؛ به همین جهت در غوغای تاریک اندیشی مردم روزگارش و با همه ی خطرها از سوی تاریک فکران با آرامش دل به نماز می ایستاد؛ برای نمونه:
1. در این مورد آورده اند که: بازرگانی به نام «عفیف» وارد مکه گردید و برای زیارت و طواف به مسجدالحرام وارد شد. در آنجا با
اجتماع به ظاهر کوچکی روبه رو گردید ـ که در غوغای پرستش های خرافی و ذلت بار حاکم و رایج ـ به سبک ویژه ای به راز و نیاز و پرستش ایستاده است. او از عبادت آن گروه سه نفری شگفت زده شد؛ چرا که دید جوانی پرشکوه در پیشگاه خدا به راز و نیاز ایستاده است، و در سمت راست او نوجوانی تماشایی قرار دارد و پشت سر او نیز بانویی پروقار و بامعنویت! هنگامی که آن جوان به رکوع می رود، آن دو نیز به رکوع می روند، و زمانی که به نشان خضوع و پرستش خدا، پیشانی بندگی بر سجده می نهد، آن دو نیز سجده می گزارند.
آن مرد که از این منظره ی تازه و تفکرانگیز به شگفت آمده بود، به «عباس» عموی پیامبر ـ که همکار او در تجارت و آشنایش در مکه بود ـ نزدیک شد و گفت: «امرعظیم!»
منظره ی شگفت و تازه ای در مکه و در کنار خانه ی خدا می بینیم، آیا خبر تازه ای است؟
او پاسخ داد: «امر عظیم؛» آری، رویداد شگفت و نوظهوری است؛ آن گاه گفت:
«اتدری من هذا الشاب؟ هذا محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب؛»
آیا می دانی این جوان پرشکوه کیست؟ او برادر زاده ی من، محمد، فرزند عبدالله و نواده ی «عبدالمطلب» است.
»اتدری من هذا الغلام؟ هذا علی بن ابی طالب ابن اخی؛»
آیا می دانی آن نوجوان کیست؟ او برادر زاده ی دیگرم علی، فرزند «ابوطالب» است.
»اتدری من هذه المرأة؟ هذه خدیجة بنت خویلد؛»
آیا می دانی آن بانوی بزرگ کیست؟ او خدیجه، دخت نواندیش و خداجوی «خویلد» است.
آن گاه افزود: این برادر زاده ام ـ که در راستی، امانت، عدالت، آزادگی جوانمردی و پاکی شهره ی آفاق است ـ به من خبر می دهد که پروردگار اوـ که پروردگار آسمان ها و زمین است ـ این دین را به او آموخته و او را به این آیین فرمان داده است. به خدای سوگند که در روی زمین این سه تن در توحید و تقوا و عدالت خواهی و اصلاحگری پیشتازند و جز اینان کسی به این آیین آسمانی نگرویده است؛
»ان ابن اخی هذا حدثنی ان ربه رب السماوات والأرض، امره بهذا الدین الذی هو علیه، ولا والله ما علی ظهر الأرض، علی هذا الدین غیر هؤلاء الثلاثة.» (1)
2. نکته ی جالب تر این است که انگیزه ی او در پرستش خدا نه سوداگرانه بود و نه برده منشانه، بلکه نوگرایانه و همراه با شناخت و معنویت بود و با اقتدای به محمد صلی الله علیه و آله و سلم، آزاد منشانه و سپاسگزارانه بود و حق طلبانه؛ درست آن سان که علی علیه السلام عبادت آزادمنشان را وصف می کند؛
»إن قومًا عبدو الله رغبةً فتلک عبادة التجار و إن قوماً عبدوا الله رهبةً فتلک عبادة العبید و إن قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة
الأحرار.» (2)
روشن ترین دلیل این پرستش و نیایش آزادمنشانه، گواهی پیامبر است که بارها فرمود:
»خدیجة و این مثل خدیجة؟ صدقتنی حین کذبنی الناسس، و وازرتنی علی دین الله، و اعانتنی علیه بمالها…» (3)
از «خدیجه» سخن گفتید؟ کجا همانند آن بانوی خرد و پروا و ایمان و اخلاص و بندگی و آزادگی می توان یافت؟ او بود که در آن شرایط بحرانی ـ که مردم مرا در دعوت آزادی خواهانه ام دروغگو می انگاشتند ـ با شهامت و ایمان، راستی و درستی مرا گواهی کرد، در راه دین خدا و پیشرفت آن بار گران وزارت و یاری و همراهی مرا با درایت و توانمندی به دوش کشید، و با دارایی هنگفت خویش مرا در راه هدف های بلندم مدد رساند…
3. افزون بر همه ی اینها علی علیه السلام او را پیشتاز در نماز و پرستش خالصانه وصف می کند و در بیان نقش ممتاز آن بانوی خرد و کمال در راه پیشرفت نهضت توحیدگرایانه و آزادی خواهانه ی پیامبر، در سوگ جان سوز او چنین می سراید:
اعینی جوئدا بارک الله فیکما
علی هالکین لاتری لهما مثلاً
علی سید البطحاء وابن رئیسها
و سیدة النسوان اول من صلی
مهذبة قد طیب الله خیمها(4)
هان ای دو چشم من باران اشک از آسمان دیدگانم فروبارید، خدا این گریه و این باران اشک را در سوگ دو یار فداکار اسلام و قرآن و دو پشتیبان بی همانند پیامبر آزادی بر شما مبارک سازد؛ چرا که آن دو به راستی انسان های بی نظیری بودند.
هان ای دو چشم من! در سوگ غمبار سالار حجاز و فرزند سالار مکه، ابوطالب و نیز در رحلت جانسوز سالار زنان ـ که نخستین بانوی توحیدگرا و پیشتازترین زن در راه آزادی و معنویت بود، و با پیامبر نماز می گزارد و به پرستش و نیایش می نشست ـ باران اشک فرو بارید.
بر همان بانوی خود ساخته و پاک روش و پاک منشی که خدا خیمه و سرای او و گرداگردش را پاک و پاکیزه ساخته است. بانوی پربرکتی که خدا او را به خاطر نواندیشی و شایسته کرداریش به شاه راه فضیلت ها و والایی ها راه نموده است….
1) تاریخ طبری / ج 2 / ص 211؛ کامل ابن اثیر / ج 2 / ص 37 ـ 38؛ اعلام الوری / ص 25؛ ارشاد مفید / ص 13؛ اسد الغابة / ج 3 / ص 414 / واژه ی «عفیف«.
2) نهج البلاغه / قصار 237.
3) بحار / ج 43 / ص 130.
4) مناقب آل ابی طالب/ ج 4/ 70؛ بحار/ ج44/ ص193.