1. قرآن در وصف بندگان شایسته ی خدا می فرماید:
»و عباد الرحمن الذین یمشون عل الأرض هوناً.
و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً.
والذین یبیتون لربهم سجداً و قیاماً…
والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماماً…» (1)
و بندگان راستین خداوند بخشاینده، کسانی هستند که در روز زمین به فروتنی گام بر می دارند، و هنگامی که نادانان روزگار با آنان بی ادبانه سخن گویند، به درستی و ملایمت و مدارا پاسخ می دهند.
و آنانند که سجده کنان و در حال ایستاده، شب را برای پروردگارشان به روز می آورند…
و آنان هستند که نیایشگرانه می گویند: پروردگارا، از میان همسران و فرزندان مان مایه ی چشم روشنی هایی به ما ارزانی دار، و ما را پیشوای پرواپیشگان قرار ده!
»حاکم حسکانی» از قرآن پژوهان نامدار اهل سنت در این مورد آورده است که پیامبر گرامی در تفسیر این آیه فرمود: پس از فرود این آیات، از فرشته ی وحی پرسیدم: منظور از «ازواجنا؟» کیست؟
پاسخ داد: منظور خدیجه علیهاالسلام است، و «ذریاتنا» فاطمه علیهاالسلام و دو نور دیده اش حسن و حسین علیهماالسلام هستند، و در جمله ی «واجعلنا للمتقین اماماً» منظور علی علیه السلام است (2)
مرحوم «فیض کاشانی» در تأویل همین آیه می نویسد: منظور از آن،
مقام والای رسالت، قران شریف و یار و مشاور پراخلاص پیامبر خدیجه است که نسل سرفراز محمد صلی الله علیه و آله و سلم از اوست (3)
و تفسیر قمی نیز بر آن است که منظور از واژه ی «ازواجنا» در آیه ی مورد بحث، بانوی نواندیش و کمال جوی حجاز، خدیجه است (4)
2. خدای مهربان خطاب به پیامبر می پرسد:
»ألم یجدک یتیما فآوی. و وجدک ضالاً فهدی. و وجدک عائلاً فأغنی…» (5)
آیا خدایت تو را یتیم نیافت؛ و پناه داد؟! و گم گشته ات یافت، پس راه نمود. و تو را تنگدست یافت، و بی نیاز گردانید….
مرحوم «صدوق» در تفسیر این آیات می نویسد: بدان دلیل آن حضرت «یتیم» خوانده شده که در کران تا کران هستی، بی نظیر و تک نسخه است، چرا که این واژه به مفهوم بی همانند آمده است. به همین جهت خدا با اشاره به نعمت های گرانش به او، می پرسد: آیا خدایت تورا تک نسخه و بی همانند نیافت؛ و پناه داد و برتری و شکوه تو را به مردم شناساند و تو را بلند آوازه ساخت؟! و تو را تنگدست یافت، و به وسیله ی ثروت هنگفت خدیجه علیهاالسلام بی نیاز گردانید (6)
3. قرآن در وصف و پاداش پرشکوه بندگان پراخلاص و پیشتاز خدا می فرماید:
»إن الأبرار لفی نعیم.
علی الأرائک ینظرون.
تعرف فی وجوههم نضرة النعیم.
یسقون من رحیق مختوم.
ختامه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون. و مزاجه من تسنیم. عیناً یشرب بها المقربون.» (7)
به یقین نیکان در نعمتی جاودانه اند.
بر تخت ها نشسته اند و مناظر دل انگیز بهشت را تماشا می کنند.
در چهره هایشان شادابی نعمت های بهشت را می بینی.
از شراب ناب و مهر شده ای نوشانیده می شوند، که مهر آن مشک است؛ و در راه رسیدن به این نعمت هاست که رقابت کنندگان و مشتاقان باید به رقابت برخیزند.
و آمیزه و ترکیب آن شراب پاک و ناب، از چشمه ی «تنسیم» است؛ از چشمه ای که مقربان بارگاه خدا از آن می نوشند.
پیامبر در تفسیر این آیه فرمود:
»المقربون السابقون، رسول الله و علی بن آبی طالب والأئمة و فاطمة بنت محمد و خدیجة بنت خویلد…؛»
مقربان بارگاه خدا و پیشتازان راه عدالت و آزادی، عبارتند از: پیامبر، امیرمؤمنان، امامان اهل بیت، که پس از علی علیه السلام یکی پس از
دیگری خواهند آمد، فاطمه علیهاالسلام، دخت ارجمند محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجه دخت خردمند حجاز (8)
4. قرآن در آیه ای سخن فرشتگان را خطاب به مریم علیهاالسلام آورده است که می گفتند:
»یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک علی نساء العالمین.» (9)
از پیامبر آورده اند که در تفسیر آیه فرمود:
»فضلت خدیجة علی نساء امتی کما فضلت مریم علی نساء العالمین؛» (10)
همان گونه که مریم بر زنان جهان برتری داده شد، خدیجه نیز بر زنان امت من برتری داده شد.
و نیز «طبرسی» مفسر بزرگ قرآن آورده است که فرمود:
»کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الا اربع:
آسیة بنت مزاحم، امرأة فرعون، و مریم بنت عمران، و خدیجة علیهاالسلام بنت خویلد، و فاطمة علیهاالسلام بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم؛» (11)
بسیاری از مردم در زندگی به سوی کمال اوج گرفتند، اما از میان زنان، این چهار زن، نمونه ی رشد و اوج و سرمشق کمال و نواندیشی و آزادی خواهی هستند: آسیه، مریم، خدیجه و فاطمه.
و نویسنده ی تفسیر «قرطبی» آورده است که فرمود:
»أفضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و آسیة بنت مزاحم و مریم بنت عمران؛» (12)
برترین و پرفضیلت ترین زنان بهشت اینانند: خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم.
و تفسیر «روح المعانی» آورده است که فرمود:
»اربع نسوة سیدات سادات عالمهن: مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و افضلهن عالماً فاطمة؛» (13)
چهار زن نواندیش و ستم ستیز در زندگی خویش به گونه ای با درایت و شهامت زیستند و درخشیدند، که سالار زنان روزگار خویش شدند: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.
و نیز مفسر نامدار اهل سنت «سیوطی» به هنگام تفسیر آیه ی «یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک… (9)، همین روایت را از پیامبر آورده است (14)
5. قرآن صاحبان دانش و ایمان و آگاهی و پروا و کمال جویان و آزادمنشان را به بینایان، زندگان، سایه ی خنک در کویر سوزان، و روشنایی و نشان راه در شب تیره و تار، تشبیه می کند و حق ناپذیران و
ناآگاهان و زشت کاران و ظالمان را به ظلمت و تیرگی، گرمای سوزان و کویر و کور و کوردل تشبیه نموده و می فرماید:
»و ما یستوی الأعمی والبصیر.
ولا الظلمات ولاالنور.
ولا الظل و لاالحرور.
و ما یستوی الأحیاء و لاموات إن الله یسمع من یشاء و ما أنت بمسمع من فی القبور. إن أنت إلا نذیر.» (15)
و هرگز، نه کور و بینا، یکسانند و نه تاریکی ها و روشنایی؛ نه سایه ی دل انگیز و آرام بخش، و نه گرمای سخت.
و زندگان و مردگان نیز با هم برابر نیستند؛ بی گمان خدا هرکه را بخواهد و شایسته اش بنگرد شنوا می سازد و تو نمی توانی کسانی را که در گورها خفته اند شنوا سازی.
»علامه ی بحرانی» به روایت از دانشمندان اهل سنت، از مفسر نامدار صدر اسلام، (ابن عباس) آورده است که در تفسیر آیه ی «و ما یستوی الأعمی والبصیر» می گفت: منظور از کور و کور دل، ابوجهل و خصلت تاریک اندیشانه ی اوست و صاحب بینش ژرف و منش مترقی، امیرمؤمنان: «قال: الأعمی ابوجهل والبصیر امیرالمؤمنین علیه السلام.»
و نیز در مورد «و لا الظلمات و لاالنور«، می گفت: منظور از ظلمت و تیرگی ها، ابوجهل و روش حق ستیزانه ی اوست و منظور از نور و
روشنایی امیرمؤمنان: «فالظلمات ابوجهل والنور امیر المؤمنین علیه السلام.»
و نیز در مورد: «و لا الظل و لا الحرور» گفت: منظور از سایه ی دل انگیز و آرام بخش، سایه ای است در بهشت برای امیرمؤمنان و منظور از گرمای سخت و مرگبار، آتش شعله ور و دوزخ برای ابوجهل می باشد؛ «والظل ظل لأمیرالمؤمنین فی الجنة، و لاالحرور یعنی جهنم لأبی جهل.»
و سرانجام در مورد آیه ی «و ما یستوی الأحیاء ولا الأموات إن الله یسمع من یشاء…» گفت: منظور از زندگان حقیقی در این آیه علی، حمزه، جعفر، حسن، حسین، فاطمه و خدیجه می باشند، و منظور از مردگان، کفر گرایان و حق ستیزان عصر رسالت در مکه و تاریک فکران پس از آن ها می باشند؛ «الأحیاء علی و حمزة و جعفر والحسن والحسین والأموات کفار مکة.» (16)
6. در آیه ی دیگری می فرماید:
»إن الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین.» (17)
به یقین خدا، آدم، نوح، خاندان ابراهیم، و خاندان عمران را برگزیده و بر مردم جهان برتری داده است.
از پیامبر آورده اند که برای آگاهی و بیداری برخی از برتری طلبان، رو به «عایشه» نمود و فرمود:
»یا عائشة! او ما علمت ان الله اصطفی آ دم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران و علیاً والحسن والحسین… و فاطمة و خدیجة علی العالمین؛» (18)
آیا نمی دانی که خدا آدم، نوح، دودمان ابراهیم، خاندان عمران، وجود ارجمند علی، حسن، حسین، حمزه، جعفر، خدیجه و فاطمه را بر جهانیان برگزید؟
7. و نیز می فرماید:
و بینهما حجاب و علی الأعراف رجال یعرفون کلاً بسیماهم و نادوا اصحاب الجنة ان سلام علیکم لم یدخلوها و هم یطعمون.
و اذا صرفت ابصارهم تلقاء اصحاب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمین.
و نادی اصحاب الأعراف رجالاً یعرفونهم بسیماهم قالوا ما اغنی عنکم جمعکم و ما کنتم تستکبرون.
اهؤلاء الذین اقسمتم لا ینالهم الله برحمة ادخلواالجنة لاخوف علیکم و لا انتم تحزنون.» (19)
و میان آن دو گروه بهشتیان و دوزخیان دیوار و حجابی است، و بر «اعراف» مردانی هستند که همه را به نشان چهره هایشان می شناسند، و بهشتیان را ـکه هنوز وارد آن بهشت زیبا نشده اند، اما به آن امید می برندـ ندا می دهند که: هان درود بر شما باد!
و هنگامی که دیدگانشان به سوی دوزخیان گردانده شود، با همه ی وجود به بارگاه خدا روی آورده و می گویند: پروردگارا، ما را با گروه بیدادگران قرار مده.
و کسانی که بر «اعراف» هستند مردانی از دوزخیان را که آنان را با سیمایشان می شناسند، ندا می دهند و می گویند: هان ای نگون بختان! دیدید که زر و زور بسیار و فریب و فزونی جمعیت شما، و آن همه گستاخی و سرکشی که در برابر حق می نمودید هرگز به کارتان نیامد!
آن گاه با اشاره به بهشتیان، به دوزخیان می گویند: آیا اینان همانانی هستند که شما در دنیا با تمسخر و آزارشان، سوگند یاد می کردید که خدا هیچ گونه مهر و رحمتی به آنان نخواهد رساند؟ آن گاه ندا می رسد که: هان ای شایستگان! اینک به بهشت پرطراوت و زیبا درآیید، که نه بیمی بر شما خواهد بود و نه اندوهگین می گردید.
از امام صادق در مورد «حجاب» میان بهشتیان و دوزخیان ـ که در آیه آمده است ـ پرسیده شد، که فرمود: منظور از آن گذرگاه و دژ بلندی است میان بهشت و دوزخ که برفراز آن، پیامبر، علی، حسن، حسین، فاطمه و خدیجه ـ که درود خدا و خوبان برآنان باد ـ قرار دارند و از آنجا ندا می دهند که:
»این محبونا؟ این شیعتنا؟ فیقبلون فیعرفونهم باسمائهم و اسماء آبائهم…؛»
دوستداران و شیعیان ما کجا هستند؟ آن گاه دوستان و شیعیان اهل بیت به سوی آنان می روند و آنان آن ها را با نام و نام خانوادگی شان می شناسند و دست آن ها را می گیرند و از آن گذرگاه سخت می گذرانند و
وارد بهشت زیبای خدا می نمایند (20)
و بدین سان می نگریم که بانوی نواندیش و کمال جوی حجاز، نه تنها در روایات رسیده در تفسیر آیات به وسیله ی محدثان و مفسران مذهب اهل بیت، که طبق انبوه روایات رسیده در تفسیر آیات به وسیله ی محدثان و مفسران نامدار اهل سنت نیز مورد عنایت قرآن و فرو فرستنده ی آن قرار گرفته و بینش و منش مترقی او در نواندیشی و حق طلبی و کمال جویی و گزینش بهترین ها و دفاع از ستمدیدگان و بی پناهان و جهاد و تلاش خالصانه و فداکاری و ایثار و شجاعت او ارج نهاده شده، و در عالم معنویت و حقیقت در کنار چهره های برتر اسلام و نمونه های ارزشمند آن قرار دارد و در بارگاه خدا از آبرومندان و بندگان برگزیده و ارجمند اوست.
یکی از اندیشمندان در وصف او می نویسد: خدیجه در زندگی خویش نمونه ی کامل از تقوا و پرهیزکاری و بزرگواری و آزادمنشی شد، به گونه ای که در آن روزگار «طاهره» لقب داده شد….
خدیجه ی «طاهره» آن قدر به خدایش نزدیک گردید و به مقام عالی معنوی رسید که فرشتگان در برابرش سر تعظیم فرود آوردند. از پیامبر آورده اند که در شب معراج به فرشته ی وحی گفتم: آیا پیامی دارد؟
فرشته ی وحی گفت: «آری، سلام مرا به خدیجه برسان.»
هنگامی که پیامبر پس از فرود و پیشواز خدیجه علیهاالسلام از آن حضرت،
سلام فرشته ی وحی را به او رساند، او چنین پاسخ داد: «خدای بزرگ، سلام و سلامت بخش است و سلام و سلامتی از او آغاز می شود و به خودش پایان می یابد و بر فرشته ی گران قدر او سلام و درود من باد.» (21)
پاسخ خدیجه به سلام جبرئیل نشان از عرفان کامل و اوج معنوی اش می باشد.
سلام جبرئیل برای خدیجه نشان می دهد که خدیجه بالاترین قرب به خدا را دارا بوده است، و عشق او به پیامبر نیز رحمانی و عشقی مقدس بوده است.
خدیجه بدین وسیله در زمره ی خدمت گزاران رشد و نجات بشر قرار گرفت و یار و یاور پیامبر عدالت و آزادی شد، او این آرزو را در دل داشت و به آن رسید (22)
و نیز می نویسد: خدیجه از بینش معنوی برخوردار بود و دریچه ای از غیب و جهان دیگر بر روی او گشوده بود که پیامبری از نسل «عبدالمطلب» به وجود خواهد آمد؛ پیامبری که برترین پیامبران می باشد و او کسی جز محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیست (23)
1) فرقان / 62 ـ 74.
2) شواهد التنزیل / ج 1 / ص 416؛ تأویل الآیات الطاهرة / ج 1 / ص 385؛ بحار / ج 66 / ص 263؛ تفسیر قمی / ذیل آیه مورد بحث.
3) علم الیقین فی اصول الدین / ج 2 / ص 986.
4) تفسیر قمی / ذیل آیه ی 74 از فرقان.
5) ضحی / 1 ـ 11.
6) معانی الأخبار / ص 53؛ بحار / ج 16 / ص 142؛ تفسیر فرات کوفی / ص 570؛ الخرایج والجرایح / ج 3 / ص 1045.
7) مطففین / 18 ـ 28.
8) بحار / ج 24 / ص 3.
9) آل عمران / 42.
10) تفسیر تبیان / ج 2 / ص 455.
11) ترجمه ی مجمع البیان / ج 28 / ص 1101 / به همین قلم؛ الکشاف / ج 4 / ص 573.
12) تفسیر قرطبی / ج 2 / ص 1325؛ بحارالأنوار / ج 43 / ص 9.
13) روح المعانی / ج 3 / ص 155؛ ذخائر العقبی / ص 44؛ در المنثور / ذیل آیه ی 42 از آل عمران.
14) درالمنثور / ذیل آیه ی 42 از آل عمران؛ ذخائرالعقبی / ص 44.
15) فاطر / 91 ـ 22.
16) تفسیر برهان / ج 3 / ص 360.
17) آل عمران / 33.
18) تفسیر فرات کوفی / ص 23؛ بحارالأنوار / ج 37 / ص 63.
19) اعراف / 46 ـ 50.
20) بحار / ج 24 / ص 255؛ کنزالفوائد / ص 90؛ غایة المرام / ص 355.
21) تفسیر عیاشی / ج 2 / ص 279؛ بحار / ج 16 / ص 7؛ ج 18 / ص 385.
22) راه محمد صلی الله علیه و آله و سلم / ص 158.
23) همان مدرک.