جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سیمای افتخارانگیز خدیجه در آینه ی سخن امام حسین

زمان مطالعه: 6 دقیقه

1. پیشوای آزادی در روز جاودانه ی عاشورا هنگامی که برای روشنگری و بیان حقیقت، کربلا را به دانشگاه تبدیل ساخت، و رفت تا در راه بی اثر ساختن نقش تخریبی و تحریفی و حقیقت پوش و دروغ پردازها منبرها و تریبون ها و رسانه های گروهی و پیام رسانی استبداد هراس انگیز مذهبی، باران حقایق را بر کویر دل ها بباراند و پرده ی فریب و نیرنگ را از چهره ی کریه استبداد خشونت بار و فریبکار اموی کنار زند، در نخستین روشنگری و خطبه اش به هنگام معرفی خود و بر شمردن افتخارات خاندانش برای آن سپاه مسخ شده، از جمله چنین فرمود:

»أنشدکم الله تعالی: هل تعرفون أن جدی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

قال: «أنشدکم الله تعالی؛ هل تعلمون أن أمی فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

قال: «أنشدکم الله؛ هل تعلمون أن أبی علی بن أبی طالب علیه السلام؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

قال: «أنشدکم الله؛ هل تعلمون أن جدتی خدیجة بنت خویلد، اول نساء

هذه الأمة إسلاماً؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

قال: «أنشدکم الله؛ هل تعلمون حمزة سید الشهداء عم أبی؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

قال: «أنشدکم الله؛ هل تعلمون أن جعفر الطیار فی الجنة عمی؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

قال: «أنشدکم الله؛ هل تعلمون أن هذا سیف رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أنا متقلده؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

قال: «أنشدکم الله؛ هل تعلمون أن هذه عمامة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أنا لابسها؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

قال: «أنشدکم الله؛ هل تعلمون أن علیاً علیه السلام کان أول الناس إسلاماً. و أکثرهم علماً، و أعظمهم حلماً، و هو ولی کل مؤمن و مؤمنة؟»

قالوا: «اللهم نعم.»

»فبم تستحلون دمی و أبی الذائد عن الحوض غداً یذود عنه رجالاً کما یداد البعیر الصادر عن الماء؛ و لواء الحمد فی ید ابی یوم القیامة؟»

قالوا: «قد علمنا ذلک کله، و نحن غیر تارکیک حتی تذوق الموت عطشاً؛» (1)

شما را به خدا سوگند می دهم که پاسخ دهید، آیا مرا می شناسید؟

همگی فریاد کشیدند: آری، به خدا می شناسیم، شما فرزند پیامبر هستی!!

فرمود: شما را به خدا آیا می دانید که نیای گران قدر من پیامبر خداست؟

همگی گفتند: آری، به خدا.

فرمود: شما را به خدا آیا می دانید که پدر گرامی قدرم امیرمؤمنان، علی علیه السلام است؟

پاسخ دادند: آری، به خدا.

فرمود: آیا می دانید که مام پرفضیلت و سرفراز من، «فاطمه» دختر پیامبر است؟

پاسخ دادند: آری، می دانیم.

فرمود: شما را به خدا آیا می دانید که مام بزرگم «خدیجه«، نخستین بانوی گرونده ی به اسلام و تصدیق کننده ی پیامبر و پیشتاز در یاری و حمایت اوست؟

گفتند: آری، به خدا!

فرمود: شما را به خدا آیا می دانید که «حمزه» (2)، سالار شهیدان و

پشتیبان شجاع پیامبر، عموی پدر من بود؟

گفتند: آری.

فرمود: شما را به خدا، آیا می دانید که «جعفر طیار«، (3) همان قهرمان بلند آوازه ای که در بهشت پرطراوت و زیبای خدا پرواز می کند، عموی من است؟

گفتند: آری، می دانیم.

فرمود: شما را به خدا آیا می دانید این شمشیری را که اینک من برای دفاع از حق و عدالت به کمر بسته ام، شمشیر پیامبر خداست و من وارث به حق اویم؟

گفتند: آری.

فرمود: شما را به خدا آیا می دانید این عمامه ای که من بر سر خویش بسته ام، همان عمامه ی پیامبر است؟

همگی گفتند: آری.

فرمود: شما را به خدا، آیا می دانید که پدرم علی علیه السلام پیشتازترین

انسان ها در اسلام، و دانشمندترین آنان در علم، و بردبارترین آنان در میدان زندگی، و پیشوا و سررشته دار و سرپرست هر مرد و زن با ایمان و درست اندیشی است؟

گفتند: آری.

فرمود: پس چگونه و به کدامین جرم و به چه گناهی ریختن خون مرا با این نسب و تبار پرافتخار و با این اندیشه و منش خداپسندانه و عدالت خواهانه روا می شمارید؟

و به چه مجوزی برای کشتن من هم دست و همداستان شده اید، در حالی که پدرم در روز رستاخیز صاحب حوض کوثر است، و آن چشمه ی جوشان در اختیار اوست و گناهکاران و ظالمان را به فرمان خدا از نوشیدن آب حیات باز می دارد؟

و نیز در حالی که پرچم ستایش و سپاس در روز رستاخیز بر دست توانای اوست، چگونه با فرزندش این گونه رفتار می کنید؟!

آری، سیمای نواندیش و کمال جوی ستاره ی فروزان آسمان زن، خدیجه علیهاالسلام در بینش و کلام حسین علیه السلام به گونه ای پرشکوه و پرافتخار است، که آن حضرت در اوج والایی و رادی، بر چنین مادر بزرگی می بالد و نام الهام بخش او را پس از نام بلند و جاودانه ی پیامبر، علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام، آن پرچم های همواره برافراشته یکتاپرستی و آزادی و پیش از تاریخ سازان و آزادمنشان نامدار عرب و اسلام، حمزه و جعفر قرار می دهد.

2. و نیز آورده اند که پیشوای آزادی در یکی از سفرهایش به مکه

پس از طواف بر گرد خانه ی دوست، به کنار مزار شریف مام بزرگ خویش، خدیجه علیهاالسلام آمد و در آنجا با یادآوری ایمان و اخلاص و فداکاری های وصف ناپذیر او در راه عدالت و آزادی و پشتیبانی بی دریغ و دلیرانه و تاریخ سازش از پیامبر آزادی و راه و رسم او، اشک ها از دیدگان فشاند، آن گاه به «انس بن مالک» ـ که همراه آن حضرت بود ـ اشاره فرمود تا او را تنها گذارد.

سپس در کنار تربت پاک مادرش خدیجه به نماز و راز و نیاز در برابر آن بی نیاز ایستاد و این چنین به زمزمه پرداخت:

یارب! یارب! یارب! انت مولاه

فارحم عبیداً الیک ملجاه

یا ذالمعالی علیک معتمدی

طوبی لمن کنت انت مولاه

طوبی لمن کان خائفاً ارقاً

یشکوا الی ذی الجلال بلواه

و ما به عله و لا سقم

اکثر من حبه لمولاه

اذا اشتکی بثه و غصته

اجابه الله ثم لباه

اذا ابتلی بالظلام مبتهلاً

اکرمه الله ثم ادناه

1. هان ای پروردگار من! ای پروردگار من! ای پروردگار من! تو

هستی که سالار و یار مهربان بنده ات هستی، پس به بنده ی ناچیزی که پناهگاهش تنها به سوی توست مهر و رحمت آور!

2. هان ای دارنده ی بزرگی و شکوه! و ای سرچشمه ی همواره ی جلال و جمال! تکیه گاه من تنها تو هستی و من تنها به تو تکیه می کنم، راستی خوشا به حال آن کسی که تو سالار و یار او باشی.

3. سعادتمند آن کسی که در بارگاه تو شب زنده دار و ترسان است، و شکایت رنج ها و گرفتاری هایش را از دنیاداران به بارگاه تو آورده است، و از تو برطرف شدن آن ها را می خواهد.

4. چنین کسی به گونه ای دل در گرو عشق سالارش دارد که رنج و دردش فراتر از شور و عشقش به سالار و یار همواره اش نیست.

5. هنگامی که از بارگاه خدا، برطرف شدن رنج ها و گرفتاری هایش را می طلبد خدایش دعای او را می پذیرد و خواسته اش را بر می آورد و به او لبیک می گوید.

6. زمانی که بیداد ستمکاران و اصلاح ستیزان گرفتار می شود و با خضوع و چشمان اشکبار رو به بارگاه خدایش می آورد، ذات بی همتای او گرامی اش می دارد و او را به خود نزدیک می سازد.

هنگامی که راز و نیاز سرور عرفان و زیور پرستشگران، حسین علیه السلام در کنار تربت مام گران قدرش خدیجه علیهاالسلام به اینجا رسید، به ناگاه در پاسخ او ندایی از بارگاه خدا طنین افکند که:

لبیک! لبیک انت فی کنفی

و کلما قلت قد علمناه

صوتک تشتاقه ملائکتی

فحسبک الستر قد سفرناه

لو هبت الریح فی جوانبه

خر صریعاً لما تغشاه

سلنی بلارغبة و لا رهب

و لا حساب انی انا الله (4)

لبیک! لبیک! هان ای بنده ی راستین و پراخلاص! تو در کنار من و در پناه من هستی، و هر آن چه را زمزمه نمودی، من بدان آگاهم.

فرشتگان ارجمند بارگاهم در شوق صدای دل انگیز راز و نیاز تو هستند، و بر بهای وصف ناپذیر راز و نیاز پرمعنویت و پراخلاص و بر سوز و گدازت همین بس که ما آن را می شنویم و ارج می نهیم.

ندا و خواسته ات در بارگاه من در میان پرده های نور موج بر می دارد، و همین مقام، تو را بس که ما آن را از میان حجاب ها آشکار می سازیم.

اینک بدون ترس و هراس از حساب من، خواسته هایت را از من بخواه که من خدای برآورنده ی خواسته های بندگانم.

و این سان پیشوای آزادی با حضور در کنار تربت خدیجه و گشودن دست راز و نیاز به بارگاه خدا در کنار مرقد آن بانوی نمونه، شکوه و عظمت او در بارگاه خدا و برکت تربت او را نشان می دهد.


1) در رواق چشم های اشکبار / ص 132 ـ 133 / از همین قلم.

2) او، فرزند «عبدالمطلب» بود و عموی پیامبر، از چهره های برجسته ی تاریخ عرب و اسلام است و حمایت او از حق و عدالت، مثال زدنی است. در سال سوم از هجرت در پیکار «احد» به شهادت رسید و در همان جا به خاک سپرده شد. در اسلام دو تن «سیدالشهداء» خوانده شده اند: یکی «حمزه» و دیگری حسین علیه السلام. الأعلام / ج 2 / ص 272.

3) او پس از طالب و عقیل، سومین فرزند ابوطالب بود و برادر بزرگ تر امیرمؤمنان مردی نواندیش و دانشور، با درایت و سخنور و شجاع و پرواپیشه بود. در هجرت به سوی «حبشه» به دستور پیامبر، سخنگویی و مدیریت مهاجران آزادی خواه و نواندیش را به عهده داشت. و با کاردانی و زمان شناسی و سنجیده گویی، فرمانروای خردورز «حبشه» را دگرگون ساخت و افتخار آفرید، و طبل رسوایی استبداد را ـ که در تعقیب او و یارانش بود ـ در آن سرزمین به صدا درآورد. او از شجاعان بنی هاشم و بخشندگان آنان بود که به پدر بینوایان شهرت یافت، و در سال 60 از هجرت در پیکار «موته» پس از تقدیم دو دست خود در راه خدا، با پیکری پوشیده از نود زخم تیر و شمشیر به شهادت رسید و با دو بال به سوی بهشت پرنعمت و زیبای خدا پرواز کرد. أسدالغابه / ج 1 / ص 286.

4) بحار / ج 44 / ص 193؛ مناقب آل ابی طالب / ج 4 / ص 70.