جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سلام آوردن جبرئیل از جانب حق تعالی برای خدیجه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

از این پیش یاد کردیم که جبرئیل به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد هرگاه از سدرة المنتهی می آیم به سوی شما خطاب می رسد که سلام ما را به خدیجه برسان

و چون رسول خدا دعوت خود را آشکار نمود بعد از آنکه سه سال مردم را در پنهانی دعوت می نمود کفار قریش در خصمی او یکدل و یک جهت شدند و ابوطالب و حمزه و امیرالمؤمنین علیهم السلام و خدیجه در نصرت پیغمبر از پای نه نشستند یک روز در ایام حج چنان افتاد که آن حضرت به کوه صفا رفت و به آواز بلند ندا کرد ایها الناس من رسول پروردگارم مردم از اطراف بر او نظر می کردند و تعجب می نمودند پس آن حضرت از کوه صفا سرازیر شد و به کوه مروه برآمد و سه نوبت بدین گونه ندا در داد و سفهای قریش در خشم شدند و هرکس سنگی برداشت و بدوید و ابوجهل سنگی بر آن حضرت پرانید چنانکه بر پیشانی مبارکش آمده بشکست و خون بدوید رسول خدا از آنجا به کوه ابوقیس رفت و در موضعی که امروز او را متکی گویند تکیه کرد و مشرکین در فحص حال آن حضرت بودند اما از آن سوی کسی به نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و گفت محمد کشته شد حضرت امیر بگریست و به نزد خدیجه آمد و فرمود که می گویند مشرکان پیغمبر را سنگ باران کردند خدیجه صدا به گریه بلند کرد پس آب و طعامی برداشتند و به طلب رسول خدا بیرون شتافتند و علی در شعاب جبال شد و همی فریاد کرد که یا رسول الله در کجا گرسنه ماندی و مرا با خود نبردی و خدیجه به طرف وادی همی رفت و بانک برداشت که پیغمبر برگزیده را به من بنمائید در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرود شد آن حضرت بگریست و فرمود به بین ای برادر جبرئیل که قوم من با من چه کردند سخن مرا به کذب نسبت دادند و پیشانی مرا شکسته اند جبرئیل آن حضرت را بگرفت و بر فراز کوهش بداشت و فرشی یاقوتین از بهشت بیاورد و در زیر پای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بگسترانید چنانکه از شعاع آن بساط کوهستان مکه روشن شد و عرض کرد یا رسول الله اگر کرامت خود را نزد خداوند

متعال می خواهی بدانی این درخت را طلب کن

پس پیغمبر آن درخت را که پدیدار بود طلب کرد بیامد و آن حضرت را سجده کرد و چون فرمود باز شو باز شد در این وقت اسماعیل که ملک موکل آسمان و ماه بود فرود شد و عرض کرد السلام علیک یا رسول الله اگر فرمائی ستارگان را بر این قوم کافر به بارم تا جملگی بسوزند از پس او ملک آفتاب آمد و گفت اگر فرمائی آفتاب را بر سر ایشان فرود آورم تا سوخته گردند آنگاه ملک زمین آمد که اگر گوئی زمین را فرمایم تا ایشان را فرو برد آنگاه ملک موکل به کوهها آمد و گفت اگر حکم دهی کوهها را بر سر ایشان بگردانم آنگاه ملک بحار آمد و گفت اگر فرمائی دیار ایشان را به دریا غرق کنم.

آن حضرت روی خویش به سوی آسمان کرد و فرمود من برای عذاب مبعوث نشدم بلکه من رحمت عالمیانم مرا با قوم خود بگذارید که ایشان نادانند.

پس جبرئیل عرض کرد که خدیجه را نگران باش که از گریه ی او ملائکة به گریه درآمدند او را به سوی خود طلب کن و سلام من بدو برسان و بگوی خدای ترا سلام می رساند و بشارت ده او را که در بهشت ترا خانه ای از مروارید است که به نور زینت کرده اند و در آنجا بانک وحشت آمیز و رنج وتعبی نیست.

پس پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم علی و خدیجه را طلب کرد در آن وقت همی از روی مبارکش خون می دوید و نمی گذاشت آن خون به زمین برود خدیجه گفت بابی انت و امی چرا نمی گذاری این خون به زمین برود فرمود می ترسم که خدای بر اهل زمین غضب بنماید پس آن حضرت را بیکاه به خانه آوردند و سنگی بزرگ بر فراز خانه تعبیه کرده بودند چون مشرکان بدانستند که آن حضرت به سوی خانه شده گرد خانه را فرو گرفتند و سنگ باران کردند و هر سنگ که به بام خانه می آمد و آن سنگ که بر فراز خانه تعبیة کرده بودند مانع از آسیب بود و هرچه که از پیش رو می رسید علی و خدیجه علیهماالسلام خویستن را سپر آن حضرت می داشتند عاقبت الامر خدیجه گفت ای مردم قریش شرمنده نمی شوید که خانه ی زنی را سنگ باران می کنید که نجیب ترین قوم شما

است و از خدای احتراز نمی کنید.

پس مشرکان به خانه های خویش باز شدند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید خدیجه گفت ان الله هوالسلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و عیک یا رسول الله السلام و رحمة الله و برکاته و علی من سمع السلام الا الشیطان و این از کمال فهم خدیجه بود که نگفت و علی الله السلام چنانکه بعضی از صحابه در تشهد گفته اند السلام علی الله پیغمبر نهی کرد و فرمود خداوند سلام است بگوئید التحیات لله و الصلوة والطیبات و این سلام آوردن جبرئیل از جانب خداوند برای خدیجة از این پیش یاد کردیم که بخاری و مسلم در صحیح خود و حاکم درج 3 مستدرک ص 185 و سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص ص 170 و غیر آن به روایات متعدده ذکر کرده اند و آن روایا متضمن بعضی تعریضات بر عایشه هم می باشد چنانچه تفصیل آن را در جلد چهارم الکلمة التامة ایراد کرده ام.