بسم الله الرحمن الرحیم
در آستانه ی رمضان 1421 ایستاده بودیم، که در یکی از روزها، زنگ تلفن به صدا درآمد و از آن سوی خط، یکی از دوستان دانشمند پس از سلامی گرم و گیرا، از این جانب برای یک سخنرانی به مناسبت رحلت جانسوز بانوی نواندیش، آزادی خواه، کمال طلب و پیشتاز تاریخ عرب و اسلام، خدیجه علیهاالسلام در دهمین روز ماه رمضان یک کنفرانس فرهنگی و تربیتی دعوت نمود.
او پس از بیان شمه ای از اوضاع فرهنگی منطقه، گفت: به دلیل عدم آگاهی درست و خردمندانه ی گروهی از مذهب، و به خاطر تفسیر بسته و قشری و خردستیز و مرگ اندیشانه ی برخی از دین و آیین انسانی و خردگرا، و نیز به جهت عمل کرد نازیبا و ناروای برخی به نام خدا و پیشوایان راستین اسلام و بهره وری ابزاری از مفاهیم و مقررات و نام ها و چهره های پاک منش و تاریخ ساز، اینک کار گریز از مذهب در میان برخی خانواده ها به جایی رسیده است، که پاره ای از آن ها مورد چون و
چرای دختران خویش قرار می گیرند، که چرا نام آنان را «سمیه«، «مرضیه«، «طیبه» خدیجه علیهاالسلام و یا حتی زینب علیهاالسلام و فاطمه علیهاالسلام برگزیده اند!! آن گاه از من خواست تا خود را برای ارائه ی بحث جالب و جامع و روز آمدی در مورد سیما و منش مترقی و نواندیش بانوی آزادی خواه عرب و اسلام و یار فداکار و مشاور خردمند و وزیر کارآمد و لایق پیامبر از عالم زنان آماده سازم.
این جانب با این که برای بسیار از مفاهیم و معارف و موضوعات دینی و نیز چهره های سرشناس و الهام بخش تاریخ اسلام، به تناسب رشته ام ـ که قرآن پژوه و نویسنده ام ـ پژوهش نموده و یادداشت هایی جداگانه و قابل ارائه آماده ساخته ام، واقعیت این است که تا آن روز در مورد شخصیت نوگرا و تاریخ ساز و شکوه بار خدیجه علیهاالسلام، این بانوی آزادی و معنویت و این نیاز روزگار و الگوی ماندگار، جز نکات جسته و گریخته ای از درایت و هوشمندی و پیشتازی اش در پیوند با پیشوای آزادی و پیشگامی اش در اسلام و ایمان و فداکاری و پایداریش در راه عدالت و مبارزه با آداب و رسوم واپسگرایانه ی جامعه و روزگارش، به همراه شماری از روایات رسیده از پیامبر در مورد سیما و سیره ی الهام بخش و نوگرای او، چیز دیگری آماده نداشتم، و این به چند دلیل بود:
1.نخست این که، تا آن روز برای من ضرورت پژوهشی عمیق در این مورد پیش نیامده بود.
2.افزون بر این، در مورد این بانوی کمال و جمال، نوشته ای که به
صورت مستقل و شایسته، شخصیت والای او را به تابلو برده باشد، ندیده بودم و هم اکنون نیز بسیار اندک است، گر چه ضمن بحث در مورد شخصیت والای پیامبر و یا فاطمه علیهاالسلام نکاتی نیز در مورد زندگی پرفراز و نشیب و شجاعانه و سرشار از درایت و پروای او آمده، یا محدثان و تاریخ نگاران و سیره نویسان روایاتی چند در مورد او از پیامبر گرامی آورده اند، و این کم لطفی و غفلت در مورد او، در حالی است که خدیجه علیهاالسلام، این بانوی نواندیش و آزادی خواه دنیای عرب و اسلام، پیش از ظهور اسلام در جامعه ای خود از سویی بانوی خرد و شعور و اندیشه است، و از دگر سو بانوی مدیریت و شکوه و درایت.
از سویی سمبل معنویت و قداست و پاکی و پروای از خدای ابراهیم و اسماعیل است، به گونه ای که او را «طاهره«، یا بانوی پاک روشن و پاک منش روزگاران عنوان می دهند! و از دگر سو نمونه ی آینده نگری، کمال جویی، رشد خواهی و ترقی طلبی و در جستجوی عدل و داد و برابری و آزادی و امنیت و کمال برای خود و جامعه و مردم و نوع خویش در آن دنیای تیره و تار فکری و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و مذهبی است (1)، و به برکت همین ویژگی اش نیز سرانجام به دریای مواج عظمت
محمد صلی الله علیه و آله و سلم، و راه و رسم آزادمنشانه و دادجویانه ی او پیوند می خورد و رنگ او و رنگ خدای او و رنگ ماندگاری و جاودانگی می گیرد (2)
از سویی به بیان برخی از روایات، او چهره ای است که خدا به وجود او مباهات می کند؛
»فلا تظنی یا خدیجة الا خیراً، فان الله عزوجل لیباهی بک کرام ملائکته کل یوم مراراً.» (3)
و از دگر سو در آینه ی سخن پیامبر، دارای چهره ای درخشان و ماندگار و بهترین شریک دغدغه های زندگی تاریخ ساز او و برترین بانوی اوست؛
»ما ابدلنی الله خیراً منها لقد آمنت بی حین کفر الناس و صدقتنی حین کذبنی الناس و اشرکتنی فی مالها حین حرمنی الناس…» (4)
از سویی به بیان پیامبر آزادی، رشد و پیشرفت برنامه های اصلاحی و آزادی خواهانه ی آن حضرت در آن شرایط حساس تاریخ، مرهون هوشمندی، درایت، انتخاب شایسته ی راه زندگی، ایمان عمیق، فداکاری، مقاومت، ستم ستیزی، اخلاص و پشت کار و همگرایی و همیاری و پشتیبانی تاریخ ساز خدیجه علیهاالسلام از اسلام زندگی ساز و
آورنده ی گران قدر و آزادمنش آن است؛
»خدیجةً و این مثل خدیجة؟ صدقتنی حین کذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله، و اعانتنی علیه بمالها…» (5)
و از دگر سو مرهون بخشش و جهاد مالی آن بانوی نمونه می باشد؛ به گونه ای که اگر مبارزه ی بی امان و جهاد درخشان مالی و فکری و جانی او و علی علیه السلام و روشنگری و دعوت عملی و خلق و خوی پرجاذبه ی پیامبر و مدیریت و مهندسی اجتماعی و فرهنگی اش نبود، اسلام، نه می توانست قفل زنگار گرفته ی دل های خمود و مغزهای واپسگرا و سنگواره ای روزگار جاهلیت را بگشاید، و نه موفق می شد اردوی انحصارگران، محافظه کاران، تاریک اندیشان، واپسگرایان و استبداد پیشگان را از سر راه کاروان رشد و پیشرفت کنار زند؛
»ما قام و لا استقام الدین الا بسیف علی و مال خدیجة.» (6)
او بانوی نوگرا و نواندیش و عدالت خواه و پیشتازی است که در اوج غربت پیشوای بزرگ ترین تحول مطلوب فکری و فرهنگی و عقیدتی و
اجتماعی و انسانی تاریخ بشر، نه تنها به برکت خرد بزرگ و نواندیشی و نوگرایی خود، به او پیوست و به او ایمان آورد و با او در نهان و آشکار و با به جان خریدن خطر، به نماز و نیایش ایستاد و موقعیت بلند وزارت و همکاری و همراهی و مشاورت و شریک دغدغه های او شدن را، در به دوش کشیدن بار گران مبارزه برای رهایی و نجات و آزادی جامعه ی در بند استبداد و در اسارت بلای خرافه و واپسگرایی را بر شانه های توانمند خویش کشید، بلکه تنها کسی است که پیامبر آزادی را پناه داد، و خانه اش را به پناهگاه آورنده و گروندگان به آیین جدید تبدیل کرد، و دانش و هنر و موقعیت و اعتبار و شکوه و ثروت و امکانات و حتی جوانی و جان پاک و گوهر گرامی وجود و نفوذ خانوادگی، فکری، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی خویش را به گونه ای شگفت آور در خط اول دفاع از حق و عدالت و آزادی و تأمین حقوق بشر و در جهت تحول و دگرگونی مترقی و مطلوب جامعه، و تاریخ قرار داد؛ آن هم در حالی که بسیار خوانده، شنیده، با چشم خود گریسته و به تجربه دریافته و می دانیم که نه امروز و دیروز، و نه فردا و فرداها، بلکه همواره و در هر شرایط، ثروت و قدرت و امکانات گسترده و خارج از نظارت و محاسبه، صاحبان خود را مست و مغرور و خودسر و خودکامه می سازد و به دام غفلت و واپسگرایی و عیاشی و ولنگاری و بیداد و خشنونت می کشد، و آنان را در سنگر واپسگرایی و محافظه کاری و مخالفت با آزادی و برابری، و به صورت مانعی بر سر راه رشد و پیشرفت و توسعه ی جامعه و هر نوع تحول مطلوب و مترقی و اصلاحی قرار می دهد؛
»و کذلک ما أرسلنا من قبلک فی قریة من نذیر إلا قال مترفوها إنا وجدنا آباءنا علی أمة و إنا علی آثارهم مقتدون.
قال أولو جئتکم بإهدی مما وجدتم علیه آباءکم قالوا إنا بما أرسلتم به کافرون – فانتقمنا منهم فانظر کیف کان عاقبة المکذبین» (7)
و این گونه، پیش از انگیزش تو ای پیامبر! در هیچ شهر و دیاری هیچ پیامبر و هشدار دهنده ای نفرستادیم، جز این که خوشگذران های آن گفتند: ما پدران خود را بر همین دین و آیینی که هستیم یافته ایم و بی گمان ما نیز بر راه و رسم آنان اقتدا می کنیم.
پیامبر ما به آنان می گفت: اگرچه برایتان راه و رسمی مترقی تر و برنامه ای هدایت بخش تر از آن چه پدرانتان را بر آن یافتید، آورده باشم؟! آیا آن را هم نمی پذیرید و در مورد آن هم نمی اندیشید؟ آنان می گفتند: بی گمان ما به آن چه شما به خاطر آن فرستاده شده اید کافریم و آن را انکار می کنیم.
آن گاه از آنان به کیفر حق ستیزی و دنباله رویشان انتقام گرفتیم: اینک بنگر فرجام کار دروغ شمرندگان وحی و رسالت چگونه بود!
—
اما آن بانوی نواندیش و خداجو نه تنها مست قدرت، ثروت، جمال، جوانی، موقعیت، کمال، دانش و هنر، ستایش دوستان و بیگانگان و شهرت و شکوه ظاهری خود نگردید، و نه تنها اسیر بت جبر تاریخ، آداب و رسوم رایج، محیط، جامعه و جهان و دنباله رو نوع و نیاکان روزگار خویش نشد، بلکه همواره در اندیشه ی تحول مطلوب و دگرگونی آزادمنشانه ی جامعه و دنیای خویش بود، و در این راه اندیشه ها، اقدام ها، خطرها، پیشگامی ها و فداکاری های تحسین برانگیزی کرد، که لحظه لحظه ی زندگی او ـ از روزهایی که تاریخ نگاران و سیره نویسان و گردآورندگان حدیث آورده اند ـ بسی در خور اهتمام و توجه و درس آموختن و الگو گرفت و توشه ی راه برداشتن برای همه، به ویژه زنان و دختران نواندیش و پاک منش و روشنفکر است، و به راستی که آن زن ترقی خواه و پاک روش به گونه ای در آسمان بی ستاره ی زن ستمدیده و فراموش شده و در بند روزگار خود درخشید که به حق باید او را نیاز روزگار و الگوی ماندگار،
نیاز زمانه و الگوی نمونه،
بانوی نواندیش و آزادی خواه جهان عرب،
ستاره ی فروزان آسمان حجاز و یا خورشید بی غروب آسمان زن آزادی خواه و کمال طلب، و یار همراه، مشاور آگاه و وزیر توانمند و درستکار و شریک آرمان ها و دغدغه های پیامبر عنوان داد و به وجود او بالید و مباهات نمود.
آری، خدیجه علیهاالسلام به گونه ای زیبا اندیشید، تابوشکنی و خرافه سوزی کرد، و راه زندگی خردمندانه و انسانی را گشود، فرصت سازی کرد، مدیریت و ساماندهی نمود، شریک و همتای زندگی و یار همراه برگزید، همسر داری نمود، فرزند آورد، فرزندی پرافتخار و جاودانه، بسان
ریحانه ی سرفراز پیامبر، فاطمه علیهاالسلام را به جامعه و تاریخ هدیه نمود، و به گونه ای هم پای یار بزرگمنش خویش در راه عدالت و آزادی مبارزه و تلاش و پایداری قهرمانانه کرد، که نه تنها می توان او را ضرورت زمانه و الگوی نمونه ی روزگار خویش خواند، بلکه اگر بتوانیم او را آن گونه که بود و زیست بشناسیم و خردگرایانه و نواندیشانه به عصر و نسل خود بشناسانیم، نیاز روزگار و الگوی ماندگار روزگاران و سرمشق پرجاذبه برای زنان و مردان کمال جوی عصر ما و فرداهای بهتر نیز هست؛ چراکه او، انسانی خردمند و خرد ورز بود.
آگاه و صاحب دانش و بینش و هنر مترقی بود.
ژرف نگر، آینده ساز و فرصت آفرین بود.
مدیر لایق و کارآمد و آراسته ی به گوهر امانت و درایت بود.
آزادی خواه و آزادمنش و کمال جو بود.
برابری طلب منتقد و مخالف آداب و رسم واپسگرایانه و مرگ اندیش زمان خود بود.
پاک و پروا پیشه و طاهره ی روزگاران بود.
یار محرومان و پناه ستمدیدگان بود.
نواندیش و تحول خواه بود.
راستگو، درستکار، نمونه ی وفا و صفا، سمبل حق شناسی و آزادگی و سرمشق شجاعت و سخاوت و فروتنی بود، و این ویژگی ها و ارزش های والا و بسیار کمیاب و اگر نه نایاب ـ به ویژه در زندگی صاحبان قدرت و ثروت باد آورده ـ از سویی نیاز اساسی و گمشده ی پر
جاذبه ی همه ی عصرها و تمامی نسل هاست، و از دگر سو پاسخگوی روزگاران و زندگی در خور شأن انسان است.
درست به همین جهت است که پیشوای گران قدر اسلام ـ که به گواهی قرآن جز سنجیده، دقیق، حساب شده و بر اساس میزان سخن نمی گوید و از هر نوع جانب داری و یک سونگری و گزافه گویی رایج در فرهنگ و زبان و ادبیات انسان ها، به ویژه سیاستمداران، پاک و پیراسته است (8) ـ او را در ردیف زنان خردمند و حق شناس، نواندیش و نوگرا، انتخاب گر و سنجیده کردار، پاک روش و تاریخ ساز و فرصت آفرینی ـ که سالار زنان روزگار خویش بودند ـ قرار داد، و فرمود:
»اربع نسوة سیدات سادات عالمهن: مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و أفضلهن عالماً فاطمة؛» (9)
چهار زن نواندیش و ستم ستیز در زندگی خویش به گونه ای با درایت و شهامت زیستند و درخشیدند، که سالار زنان روزگار خویش شدند: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.
و در بیان دیگری او را در صف زنان آزادی خواه و کمال جو و
تحول طلب و با معنویت روزگاران قرار داد و در وصف او فرمود:
»سادات نساء العالمین اربع: خدیجةً بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و آسیة بنت مزاحم و مریم بنت عمران؛» (10)
سالار زنان دو جهان، این چهار زن کمال جو و ستم ستیز و آزادمنش هستند: خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم.
و نیز او را در شمار برترین زنان بهشت پرطراوت و زیبای خدا عنوان داد و فرمود:
»أفضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و آسیة بنت مزاحم و مریم بنت عمران؛» (11)
برترین و پرفضیلت ترین زنان بهشت پرطراوت و زیبای خدا، اینان هستند: خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم(12)
و نیز از برگزیده شدن او از سوی خدا، به عنوان بانوی نمونه و سمبل درخشان زن کمال جو و مترقی در کنار زنان تاریخ ساز و نوپردازی چون:
مریم و فاطمه خبر داد و فرمود:
»ان الله اختار من النساء اربع: مریم و آسیة و خدیجة و فاطمة؛» (13)
خدای فرزانه از میان زنان نواندیش و تاریخ ساز، چهار زن را برگزید، که عبارتند از: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.
یکی از اندیشمندان در تحلیل رشد و اوج این بانوان نامدار و تاریخ ساز می نویسد: سرشت بشر از دو بعد تشکیل شده است: بعد حیوانی و بعد انسانی.
زن بودن و مرد بودن وی، از بعد حیوانی بشر ریشه می گیرد. بعد انسانی انسان، نر و ماده و یا زن و مرد ندارد و برتر از این دو می باشد.
عقل و خرد، نواندیشی و نوگرایی، داد و دهش، جود و کرم، عفو و گذشت، حلم و بردباری، رادی و شکیب، وفا و صفا، آینده نگری و قابلیت نامتناهی برای تکامل از ویژگی های انسانی اوست.
اگر فردی از بشر بتواند بعد انسانی خود را در زندگی حاکم و مدیر قرار دهد و بعد حیوانی خود را محکوم و فرمانبردار آن سازد، انسانی کامل خواهد بود و وجود خویش را حیوان زدایی کرده است.
اگر زن باشد بالاتر از زنان و اگر مرد باشد برتر از مردان خواهد شد.
انسان، انسان است، نه زن است و نه مرد، چنان چه فرشته، فرشته است نه زن است و نه مرد و انسان کامل از فرشته برتر است. چون انسان کامل حیوان زدایی کرده، اما فرشته دارای این فضیلت نیست.
در تاریخ بشر زنانی چند به مقام والای انسانیت رسیده اند و برترین زنان شده اند، و خدیجه علیهاالسلام سومین آنان بوده است.
نخستین آن ها آسیه، همسر نواندیش و عدالت خواه فرعون مصر بود که موسای کلیم را برای نجات و سعادت بشر نگهداری کرد و به حمایت دلیرانه از او برخاست.
دومین آنان مریم علیهاالسلام بود که عیسای مسیح را به همراه آیین صلح و بهروزی به جهان خشن و تندخوی بشریت، بسان نسیم مهر در آن توفان بی مهری ها تقدیم داشت.
سومین آنان بانوی خردمند و پرواپیشه ی حجاز و یار و پشتیبان پراعتبار محمد صلی الله علیه و آله و سلم و شریک دغدغه های او بود، و چهارمین آنان فاطمه علیهاالسلام، دخت سرفراز همین مادر پرشکوه و بامعنویت بود که سالار زنان عصرها و نسل ها لقب گرفت.
هر یک از این چهار بانوی نامدار، حقی بزرگ بر فرهنگ و تمدن و رشد بشریت دارند؛ زیرا در استوار کردن راه سعادت و کمال و اوج بشر شرکت نموده و نقشی سرنوشت ساز داشته اند.
آن گاه می افزاید: خدیجه علیهاالسلام ملکه ی قریش و بانوی بانوان عرب، زنی بود بسیار خردمند و عاقل، متقی و پرهیزگار، مدیر و مدبر، پخته و مردم شناس، ژرف نگر و سنجیده گو، سنجیده کار و آینده نگر و دارای ثروتی کلان؛ وقتی ثروت و تقوی، عقل و تدبیر، منش زیبا و پختگی با هم گرد آیند، بالاترین مقام اجتماعی و معنوی را برای دارنده ی آن فراهم می سازند.
خدیجه نه تنها بانوی بانوان قریش بود، که ملکه ی جهان عرب به شمار می آمد؛ آن هم بدون آن که سپاهی داشته باشد و از ارتشی برخوردار گردد.
قدرت این بانو در عقل و خردمندی، تقوا و آینده نگری، بینش زیبا و منش مترقی و پاک روشی و معنویت طلبی و آراستگی او به ارزش های انسانی بود (14)
—
به هر حال آن دعوت و آن کنفرانس، انگیزه و بهانه ای شد تا نگارنده پژوهش گسترده ای را در مورد شخصیت ارجمند و تاریخ ساز بانوی نواندیش و کمال جوی حجاز آغاز نماید. جالب این که در همان روزها، دیدار دوست و سرور گرامی عالم بزرگوار و فرهنگ دوست حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ عباس محقق کاشانی دام عزه العالی، به تناسب بازگشت از زیارت خانه ی خدا و مرقد منور پیامبر گرامی پیش آمد، و آن بزرگوار داستانی از خدیجه علیهاالسلام، یار همراه و وزیر پرشور و پراعتبار و مشاور و پشتیبان استوار و با وفای اسلام و پیامبر بیان کرد و ضمن آن، با لحنی انگیزاننده و از سر درد، از نویسندگان دانشمند و هدفدار، گله نمود که چرا تا هنوز هم ما نباید کتاب و نوشته ای مستقل و در خور ارائه در جهان عرب و نیز به نسل جوان خودمان، در مورد چنین انسان پرمعنویت و پرجاذبه و چنین شخصیت والایی داشته
باشیم؟! سخن دلنشین و انگیزاننده ی او نیز بر عزم نویسنده افزود تا کار را به صورت جدی تر و کوشاتر ادامه دهد، و به لطف خدا به انجام رساند و اینک این نوشته ای که در دست شما خواننده ی گرامی است، ره آورد توفیق و مدد خدا و آن دعوت و آن کنفرانس و آن سخن انگیزاننده و این تلاش و کوشش گسترده است، امید که مفید افتد و شاید هم انجام وظیفه در برابر حق بزرگی که آن امام بزرگ آزادی و ایمان، نه تنها بر ما که بر عصرها و نسل های خردگرا و نواندیش و کمال جو و تابوشکن و خرافه سوز دارد، و نیز برگ سبزی است به پیشگاه پرمعنویت او، و ریحانه ی سرفراز بوستانش، فاطمه علیهاالسلام و به پیامبر حق شناس ـ که همواره او را به بزرگی و شکوه یاد می نمود، حق بزرگ او را بزرگ می داشت و پس از رحلت او نیز، نام بلندش را با دانه های درشت اشک وفا و صفا پیشواز و بدرقه می فرمود ـ که اگر خدایم یار باشد، بر این عهدم که چند جلد از این نوشته را تا مدینه و مکه و تا کنار تربت پاک او و جناب ابوطالب پشتیبان پراعتبار و توحیدگرای پیامبر ببرم و بر تربت پاکشان تقدیم دارم.
—
گفتنی است که این نوشته، در ده بخش، این گونه نگارش و سامان یافته است:
1. ترجمان شخصیت؛
2. خاندان فرهنگ دوست و عدالت خواه؛
3. دخت درایت و پروا و همای سعادت؛
4. سه دهه زندگی و دغدغه های مشترک؛
5. راز معنویت و شکوه سرای خدیجه علیهاالسلام؛
6. امتیازات شگرف خدیجه علیهاالسلام؛
7. سیمای مام آزادی در آینه ی حق و عدالت؛
8. بینش و منش زیبا و پرجاذبه ی خدیجه علیهاالسلام؛
9. نقش خدیجه علیهاالسلام در گسترش اسلام و پیشرفت جامعه ی عرب؛
10. آخرین شعله های زندگی.
در پایان این سرآغاز، از همکاران دفتر فرهنگ و اندیشه، به ویژه از دانشجوی فاضل و خوشفکر، محسن عزیز به خاطر ویرایش این نوشته، و بانوی دانش و معنویت، سرکار خانم فرهادی و همکارشان، نویسنده ی خوش ذوق خانم مسعوده کرمی به خاطر مقابله و اصلاح آن، و از دوست گرامی جناب حجة الاسلام والمسلمین آقای ابوالقاسم عالمی به خاطر کنترل نهایی آن، سپاسگزاری نموده و برای همه، موفقیت و سرفرازی همواره آرزو می کنم.
بارخدایا! همه ی ما را در راه خودسازی و خودشکوفایی و اصلاح خود و جامعه و دنیای خویش یاری فرما؛ آمین رب العالمین.
قم ـ دفتر فرهنگ و اندیشه / علی کرمی فریدنی / بهار 82
1) امیرمؤمنان در تحلیل آن شرایط تیره و تار می فرماید:»… فهم فیها تائهون حائرون جاهلون مفتوحون فی خیر دار و شر جیران نومهم سهود و کحلهم دموع بارض عالمها ملجم و جاهلها مکرم…«.در آن روزگار سیاه، مردم در کنار بهترین خانه و بدترین همسایه ها گرفتار بودند؛ خوابشان بیداری بود و سرمه ی چشمشان اشک. در سرزمین و شرایط تیره و تاری به سر می بردند که دانشمند و روشنفکر و نواندیش و کمال جو از ترس جان، لب فرو بسته بود و نادان و فرومایه و زورپرست و دنباله رو گرامی داشته می شد و میدان دار و صاحب امکانات بود. نهج البلاغه / خ 34.
2) بقره / 138.
3) بحار / ج 18 / ص 243؛ ج 16 / 78؛ کشف الغمه / ج 2 / ص 72.
4) خدای فرزانه هرگز همسر و همراه و مشاوری بهتر از او به من ارزانی نداشت؛ چرا که در آن شرایط بحرانی که واپسگرایان به دعوت توحیدی من کفر ورزیدند، او با شهامت و درایت به راه و رسم آزادی خواهانه ی من ایمان آورد… الأنوار الساطعه / ص 207.
5) از «خدیجه» سخن گفتید؟ کجا همانند آن بانوی خرد و پروا پیدا می شود؟ او بود که در آن شرایط بحرانی ـ که مردم در دعوت توحیدی و آزادی خواهانه ام، مرا دروغگو می انگشاتندـ با شهامت و ابتکار، راستی و درستی مرا در دعوت و در زندگی ام گواهی کرد، در راه دین خدا و پیشرفت آن بار گران وزارت و یاری و همراهی مرا با درایت و توانمندی به دوش کشید، و با داریی هنگفت خویش مرا در راه هدف های خدایی و انسانی مدد رساند، و آن گاه خدا به من فرمان داد که به او بشارت دهم که به پاس رنج و تلاش و فداکاری هایش، خدا در بهشت پرطراوت و زیبا، خانه ای از گوهری گرانبها برای او ساخته است؛ خانه ی پرشکوه و وصف ناپذیری که در آن، نه ناآرامی و هیاهویی خواهد بود و نه رنج و دردی. بحار / ج 43 / ص 130.
6) فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد / 25.
7) زخرف / 22 ـ 25.
8) »والنجم إذا هوی – ما ضل صاحبکم و ما غویو ما ینطق عن الهوی«. سوگند به ستاره ی فروزان قرآن، آن گاه که فرود می آید، که یار و پیامبر شما، نه گمراه گردیده و نه در بیراهه نادانی است؛ و از سر هوس سخن نمی گوید. نجم / 3 ـ 1.
9) تفسیر روح المعانی / ج 3 / ص 155؛ ذخائر العقبی / ص 44؛ در المنثور ذیل آیه ی 42 از آل عمران.
10) ابن ابی الحدید / شرح نهج البلاغه / ج 10 / ص 266.
11) مستدرک الصحیحین / ج 2 / 497؛ بحارالأنوار / ج 43 / ص 9.
12) گفتنی است که جلوه های برتری خدیجه در زندگی اش بسیار است، از آن جمله:الف ـ نواندیشی و نوگرایی او در آن جامعه و شرایط عقب مانده و تاریک اندیش و غرق در تعصب و خشنونت.ب ـ خردمندی و خردورزی و هوشمندی و درایت او، در آن حال و هوایی که مدیریت جان ها و جامعه ها در دست کشش ها و تمایلات سرکش بود، نه خردها و وجدان ها.ج ـ قدرت سنجش و مقایسه بهترین انتخاب در سه محور حساسی چون، گزینش شریک زندگی، دین و آیین، هزینه نمودن آن ثروت هنگفت، آن هم در آن محیط و دنیایی که دنباله روی از بت نیاکان و زورمداران و آداب و رسوم رایج و غالب، نه تنها وظیفه که ملاک برتری و جواز ادامه ی حیات هم بود.هـ عدالت طلبی، آزادی خواهی، حق جویی، برابری خواهی و مبارزه ی با ظلم و برتری جویی و نژادپرستی.وـ پاک روشی و پاک منشی، در آن شرایط تیره و تار فروپاشی ارزش های انسانی.زـ استقلال در اندیشه و عمل و موضع گیری شجاعانه به سود حق، در پیکار استبداد وآزادی.ح ـ همراهی و هم رزمی با پیامبر و مفتخر شدن به مقام مشاور، وزیر شایسته و کارآمد او.ط ـ و دیگر نفوذ، اعتبار، امکانات و خانه ی خویش را به فروزشگاه دین و آیین و پناهگاه پیامبر و مردم حق طلب و بی پناه تبدیل ساختن، و پای این کار سترگ، دلیرانه مقاومت و ایثار نمودن، همین گونه بانوان بزرگی که هم ردیف او مورد تجلیل قرار گرفته اند، هر کدام انسانی نواندیش و آزادی خواه، آزادمنش و خداجو، استبداد ستیز و آراسته ی به خرد و کمال بودند که در روزگار خویش، نقش والا و سرنوشت سازی در نجات و سرفرازی مردم خویش ایفا نمودند.قرآن در وصف برخی از آنان می فرماید: «و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرأت فرعون إذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین، و مریم ابنت عمران التی أحصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا وصدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت…» تحریم / 11 ـ 12.و خدا برای کسانی که ایمان آورده اند، همسر فرعون را به عنوان نمونه، مثال آورده است؛ آن گاه که او گفت: پروردگارا، برای من در بارگاه خود، در بهشت پرنعمت و زیبا، خانه ای بساز و مرا از شقاوت استبداد و حق ناپذیری فرعون و کردار ظالمانه ی او رهایی بخش و مرا از دست جامعه و مردم ستمکار نجات ده، و نیز مریم، دختر عمران را، همان کسی که اندیشه و دامان خود را از گناه پاک و پاکیزه نگاه داشت، و در او از روح خود دمیدیم! و سخنان پروردگارش و کتاب های او را تصدیق کرد و همواره از فرمانبرداران بارگاه خدا بود.و نیز زندگی سرشار از معنویت و شکوه مریم و فرزندش مسیح را ـ که هم ردیف دیگر خدیجه در انبوه روایات رسیده است ـ این گونه به تابلو می برد:»و اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک علی نساء العالمین – یا مریم اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین…» آل عمران / 42 ـ 52.و نیز در آیه های 15 ـ 36 / از سوره ی مریم بنگرید و به آن همه شکوه و معنویت بیندیشید که آیا هم ردیف آوردن این زنان پرمعنویت و فرصت ساز و نواندیش و استبداد شکن و خرافه سوز ـ که هر یک دوشادوش پیامبری اندیشیدند و مبارزه نمودند و درخشیدند و تاریخی پرافتخار ساختند ـ می توانند به این سادگی باشد و آنان با هم تناسب در بینش و منش و معنویت و شکوه نداشته باشند؟.
13) بحارالأنوار / ج 43 / ص 19.
14) مرحوم آیت الله سید رضا صدر / راه محمد صلی الله علیه و آله و سلم / ص 154 با اندک ویرایش.