پرسشی که سعی دارم به آن پاسخ دهم، گرچه برای یافتن آن به منابع مختلفی مراجعه کرده ام ولی با این حال به پاسخی روشن و کامل دست نیافته ام. این پرسش درباره ی خدیجه رضی الله عنها است که:
ایشان در فاصله زمانی ازدواجش با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تا هنگام نزول وحی بر آن حضرت در غار حراء چه کار می کرد؟
چه مسائلی ایشان را به خود مشغول ساخته بود؟
چه رخدادهای برایش پیش آمد؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به چه اموری مشغول بود؟
برای این کار تا آن جایی که توانستم در این زمینه به جست و جو پرداختم و هر آنچه که درباره ی زندگی خدیجه پس از ازدواج با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تا هنگام بعثت، وجود داشت گرد آوردم. تلاش کردم این دوره را که تقریباً پیش از پانزده سال است، بررسی کنم و دریابم که خدیجه بنت خویلد چه کارهایی انجام می داد؟ و این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این مدت به چه کاری مشغول بود؟
آیا پیامبر با اموال خدیجه به تجارت می پرداخت؟
یا این که ایشان در تمام این سال ها عبادت می کرد؟
و خدیجه در تمام این مدت به چه کاری مشغول بود؟
هنگامی که می خواستم به این پرسش ها پاسخ دهم متوجه شدم که خدیجه بر اساس سرشت پاک و انسانیت والا و مهر جوشانی که داشت همین که با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج کرد، او را با تمام توجه، احترام و محبت خود دربر گرفت. او نسبت به هر چیزی که پیامبر را خشنود می گرداند، علاقه نشان می داد. خدیجه در این سالها فرزندانش را به دنیا آورد؛ زینب، رقیه، ام کلثوم، عبدالله که به طاهر و طیب مشهور شد، قاسم که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به نام او کنیه یافت و فاطمه زهرا، فرزندانی بودند که در این سالها به خدیجه ارزانی شدند.
بانو خدیجه به پرورش و تربیت این فرزندان مشغول بود، سپس خداوند چنین خواست تا عبدالله کوچک و به دنبال او قاسم را به نزد خود انتقال دهد. ولی هنگامی که وی سرگرم تربیت فرزندانشان بود، اراده ی خداوند بر این بود که او را با سرپرستی از علی بن ابی طالب گرامی دارد. و آن زمانی بود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دیده بودند که تعداد فرزندان عمویش ابوطالب زیاد است، بنابراین از او خواستند تا علی را به وی بسپارد تا او را تربیت کند.
خدیجه از علی بن ابی طالب نگه داری کرد و مانند والدینش به او محبت می کرد، به این ترتیب علی بن ابی طالب در خانه ی نبوت و در کنار سرور نخستین و آخرین و نزد یکی از بانوان سرور زنان جهان، پرورش یافت و از مشرب نبوت؛ اراده، دوراندیشی، تلاش، قدرت، دلیری، یاری و مردانگی را نوشید و از مادربزرگ خدیجه، درستکاری، خوش رویی، پیراستگی و بخشندگی را آموخت.
علی آن انسان از جان گذشته بر این پایه های قوی و بر اساس آن اخلاق نجیبانه رشد یافت. در شب هحرت، او بود که با آن پایداری، حاضر شد تا جان خود را برای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فدا کند و در بستر ایشان بخوابد. او می دانست که دشمنان مراقب او هستند و از بیرون به او نگاه می کنند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با این گفته به او آرامش داد: (ولله لن یصلوا الیک یا علی(: «ای علی، به الله سوگند، آنان هیچ گاه به تو دست نمی یابند.» پس از آن علی در جنگ بدر دلیرانه شرکت کرد و نیز آن پایداری بزرگ را در جنگ احد به نمایش گذاشت و در جنگ احزاب با «عمرو بن عبدود» که خود را بزرگ و او را خرد می پنداشت مبارزه کرد و از پا درآوردش. علی بن ابی طالب فاتح قلعه خیبر است؛ او «مرحب بن منبه» قهرمان سرکش یهودیان و بسیاری دیگر از سران یهود را به هلاکت رساند. در نبرد خیبر، پرچم اسلام در دست ایشان قرار داشت، او بود که درهای خیبر را گشود. علی محبوب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجه بود؛ آنها او را دوست می داشتند و در میان آنها پرورش یافت. علی آن بزرگ مرد و قهرمانی بود که تاریخ تا امروز از وی سخن می گوید.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به علی بن ابی طالب چنین فرمودند: (أما ترضی أن تکون بمنزلة هارون من موسی(:(1) «آیا دوست نداری از جایگاه هارون نسبت به موسی برخوردار باشی«.او همسرام أبیها، فاطمه زهرا است و پدر حسنین، حسن و حسین، زینب و ام کلثوم می باشد و در بهترین خاندان، او پدر پاک ترین انسان ها می باشد. جای تردید نیست که اصالت علی بن ابی طالب به همراه تربیت خوبی که زیر نظر بانوی زنان دو جهان، خدیجه از آن بهره مند بوده است نقش بسیار زیادی در شکل گیری شخصیت وی داشته است.
پس از علی بن ابی طالب ما شاهد بزرگواری این بانوی ارجمند در حق قهرمان دیگری از بین یاران رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می باشیم. آن فرد برادرزاده ی خدیجه، «زبیر بن عوام بن خویلد» رضی الله عنه است. و آن هنگامی بود که پدر زبیر فوت کرد و او دو سال بیشتر نداشت و مادرش صفیه دختر عبدالمطلب می خواست خودش سرپرستی و تربیت فرزندش را به عهده گیرد، ولی خدیجه آن مادر بزرگوار از روی انسانیت و با تمام علاقه و مهربانی دوست داشت تا زبیر در خانه ی نبوت پرورش یابد و به این ترتیب در میان افراد این خانه از بهترین تربیت بهره مند گردد و راه و روش آنها را در پیش گیرد.
زبیر بن عوام در بین مادرش صفیه و خدیجه زندگی کرد و از عنایت و احترام هر دو طرف برخوردار بود؛ کاملاً احترام یافته و با عزت الهی پشتیبانی می شد، و چهارمین فردی بود که مسلمان شد و اولین شخصی بود که در راه اسلام در برابر کافران شمشیر کشید؛ در آن زمان او چهارده سال داشت و قریشیان با وجود غرور و نیرویی که داشتند از او بیمناک بودند. زبیر بن عوام در جنگ های بدر و أحد شرکت کرد و از جمله سوارکارانی بود که از پیامبر محافظت می نمود. او در جنگ احد از دست یابی کافران به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جلوگیری می کرد و پس از آن شکستی که رخ داد و در آن شمار زیادی از مسلمانان به شهادت رسیدند، زبیر جان خود را در راه دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خطر انداخت.
زبیر در جنگ هایی با مرتدان و از دین برگشتگان، نقش بسیار مهمی داشت و در این راه هیچ کس به گرد پایش نمی رسید. او در جنگ «یرموک» شوکت رومیان را در هم شکست و دژ بابلی ها را در مصر فتح کرد. فرزندش، عبدالله، نیز از روش او پیروی کرد و تمامی فرزندان زبیر دلیران میدان نبرد و مردانی عالم، تلاشگر و بااراده بودند.
فرد دیگری که در این جا می توان از او نام برد «زید بن حارثه» رضی الله عنه است. او در ابتدا فرزند خوانده ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجه بود. خدیجه او را تربیت کرد و به او عنایت داشت تا این که به رتبه ی بسیار بالایی دست یافت. زید از افراد قبیله ی «کلب بنی عامر» بود؛ هنگامی که خانواده اش متوجه نبودند، گروهی از خلافکاران او را دزدیدند. خدیجه او را از بازار برده فروشان خرید و برخورد بزرگوارانه ای با او داشت.
هنگامی که خدیجه خوش رفتاری همسرش را نسبت به زید دید، او را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هدیه نمود. به این ترتیب محبت پیامبر نسبت به زید بیش تر شد و زید نیز به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وابسته تر شد، تا جایی که خانواده اش را فراموش کرد و پیامبر و خدیجه را خانواده ی خود دانست. از سویی، بنی عامر بیش از دو سال بود که به دنبال زید می گشتند تا این که یکی از افرادی که زید را نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دیده بود به بنی عامر خبر داد و برای آنها توضیح داد که پیامبر چگونه برخوردی با زید دارد و این که به بهترین شکل از او مراقبت می کند و به پدر و عموی زید گفت که این شخص انسانی محترم است که از جمله ی افراد سرشناس مکه می باشد. خانواده ی زید نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و از ایشان خواستند تا برای بازپس گرفتن فرزندشان، هر مبلغی که می خواهد تعیین کند. اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آزادی زید را با هر قیمتی رد کرد و به آنها گفت: نه از شما چیزی می گیرم و نه او را به شما می سپارم. پدر و عموی زید با شنیدن این گفته بسیار ناراحت شدند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که ناراحتی آنها را دید، فرمود: می خواهید کار بهتری انجام دهیم؟ گفتند: چه کاری؟ پیامبر فرمود: زید را نزد شما می آورم و به او این حق را می دهم که میان بودن با من و آمدن با شما، یکی را انتخاب کند؛ اگر شما را انتخاب کرد او را ببرید بدون اینکه چیزی از شما بگیرم، و اگر مرا انتخاب کرد او را به شما نمی سپارم. من هرگز کسی را که مرا انتخاب نموده، به کسی رها نمی دهم. پدر و عموی زید با هم گفتند: در این صورت با ما منصفانه رفتار کرده ای و به ما لطف نموده ای.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زید را آورد و فرمود: ای زید، آیا این دو مرد را می شناسی؟ زید گفت: بله، این شخص پدر من است و دیگری عموی من است. پیامبر فرمود: آزادی که با پدر و عمویت بروی و یا این که نزد من بمانی. او گفت: به الله سوگند، من به جز شما هیچ شخص دیگری را انتخاب نمی کنم.
پدر زید گفت: آیا بردگی را به این که با خانواده ات آزاد زندگی کنی، ترجیح می دهی؟ او پاسخ داد: در کنار این مرد بزرگوار، من برده نستم بلکه بالاتر از آزادگان قرار می گیرم؛ پدر و عموی زید با این حرف دلسرد شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان مردم دست زید را گرفت و فرمود: شما را گواه می گیریم که از این پس زید پسر من است و از یکدیگر ارث می بریم. زید پس از آن روز به «زید بن محمد» مشهور شد. خانواده ی زید به او گفتند: تو حق داری که این فرد را بر ما ترجیح دهی.(2) به این ترتیب زید تحت سرپرستی بانوی زنان جهان قرار گرفت.
او به زید بن محمد شهرت یافته بود تا این که محمد مصطفی به پیامبری مبعوث شد. زید و علی بن ابی طالب از اولین مسلمانان بودند. زید بهترین نمونه ی نیرومندی، دلیری، مردانگی،رزم آوری، دلیری و جوانمردی بود. او اولین فرماندهی بود که با سه هزار مبارز به فرمانروایی روم در شام حمله کرد. پس از آن نبرد و پس از نزول این آیه زید را با نام اصلی اش «زید بن حارثه» صدا زدند:
ادعوهم لآبائهم هو أقسط عندالله فإن لم تعلموا ءابآءهم فإخوانکم فی الدین و موالیکم و لیس علیکم جناح فیمآ أخطأتم به ولکن ما تعمدت قلوبکم و کان الله غفوراً رحیماً -(3) «آنان (پسرخواندگان) را به پدرانشان نسبت دهید، این[کار] در نزد خداوند دادگرانه تر است، و اگر پدرانشان را نشناسید، برادران دینی شما، و آزادکردگانتان هستند و در آنچه که اشتباه کرده باشید، گناهی بر شما نیست. بلکه[گناه آن است] که دل های شما قصد کند. و خداوند آمرزنده ی مهربان است.»
زمانی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جنگجویان را برای نبرد «موته» آماده نمود، زید را به فرماندهی لشکر تعیین نمود و فرمود: اگر شهید شد «جعفر بن ابی طالب» فرمانده باشد و اگر او نیز شهید شد «عبدالله بن رواحه» فرمانده باشد. هنگامی که آنها به میدان نبرد رسیدند، دیدند که تعداد سپاهیان روم بسیار زیاد است و گروهی از مسلمانان به زید گفتند که جنگ را رها کنند و بازگردند، چرا که از نظر تعداد و تجهیزات آمادگی کافی برای جنگیدن ندارند. ولی آن فرمانده ی آگاه این جمله مشهور را گفت: «ما برای سرفرازی کلام خداوند و یا شهادت در راه خداوند به این جا آمده ایم.» سپس با لشکر روم روبه رو شد تا این که شهید شد و نام بزرگ و درخشان خود را در تاریخ به ثبت رسانید.
زید همان شهیدی است که در مدرسه ی نبوت و در حمایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و در خانه ی مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم پرورش یافت.
زید در وجود فرزندش «اسامه» اخلاق پسندیده، مردانگی، دلیری و شکست ناپذیری را به جا گذاشت و اسامه بن زید پیرو روش پدر گرامیش شد و از تربیت بسیار خوبی بهره مند گردید. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پس از آن که
به اسامه اطمینان کرد، فرماندهی لشکری برای جنگ با روم را به او سپرد. اسامه در آن زمان هفده سال داشت و فرمانده ای سلحشور بود که اسلام به وسیله ی او قدرت یافت و با پیروزی ای که مسلمانان در برابر سپاه روم به دست آوردند، ترس وجود تمامی مرتدان شبه جزیره را فرا گرفت. اسامه بن زید همانند پدر و مادرش پرورش یافته ی مدرسه ی پربار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود.
مادر اسامه، «ام ایمن» نام داشت، این بانو ارزش های فراوانی کسب کرد؛ او با خدیجه زندگی می کرد و همسر و پسرش از فرماندهان دلاور لشکر اسلام بودند. ام ایمن نمونه ی والای بزرگ منشی و اخلاق کریمانه بود.
از میان صحابه، زید بن حارثه تنها شخصی است که نام او در قرآن آمده است، او قهرمانی است که برای حفاظت از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در برابر سنگ های افراد نادان شهر طائف، جان خود را به خطر انداخت. او محبوب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود. پیامبر درباره ی زید بن حارثه به پسرش اسامه چنین فرمود: (هو الحب ابن الحب(: «او عشق، فرزند عشق است.»
شخص دیگری که نزد خدیجه زندگی می کرد، «میسره» بود که غلامی راستگو و امانتدار بود. خدیجه با او بسیار خوب رفتار می کرد و وظایفش را نسبت به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به او گوشزد می نمود.
همچنین خدیجه رضی الله عنها در خانه از فرزندان دو همسر پیشین خود نگه داری می کرد و با احترام و گشاده دستی آنها را تربیت می نمود. وی این کار را با امانتداری و اخلاص و اراده انجام می داد، و در آن جامعه ی حجاز، تمام مسئولیت این خانواده را بر عهده داشت و به بهترین شکل آن را اداره می نمود، و این کاری است که گذشته از زنان در توان بسیاری از مردان نیرومند و پایدار، نیست.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به راهش ادامه می داد تا مردم را از تاریکی ها به سوی روشنایی ها هدایت کند، و پیش از آن در غار حرا به دور از مردم به عبادت می پرداخت تا شاید برای هدایت قومش به روشی دست یابد و راهش را به
سوی الله پاک و والامرتبه می پیمود. بانو خدیجه بزرگوار به کارهای خانواده رسیدگی می کرد و نیازهای آن را بر طرف می ساخت. او به کارهای تجارت رسیدگی می نمود و از سود آن مخارج خانواده و اطرافیان را تأمین می کرد. تمام فکر و اندیشه ی او به محمد صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ او در دل تاریکی شب به نزد ایشان در غار می رفت! به راستی او چگونه زنی است! خدیجه با الله که پروردگار هر چیزی است ارتباط داشت، والله نیز حافظ او از هر چیزی است، زیرا الله بهترین نگه دار و او مهرورزترین مهرورزان است.
خدیجه از کوه بالا می رفت و آن قدر تلاش می کرد که کمتر کسی رنج آن را بر خود هموار می سازد. او همه ی این راه را می پیمود تا غذا و نوشیدنی پیامبر را به او برساند. از راه های ناهموار و پستی ها و بلندی ها عبور می کرد و از بین صخره ها و سنگ ها می گذشت و اندیشه اش فقط آسایش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود. خدیجه حرکت می کرد و مطمئن بود که الله از او مراقبت می کند. می دید که پیامبر، با پروردگارش راز و نیاز می کند. خدیجه به مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می اندیشید و دوست داشت در نزدیکی ایشان جایی می یافت تا بتواند خیلی بهتر به ایشان خدمت کند؛ ولی او با ویژگی های پیامبر آشنا بود و ترجیح می داد وی را در خلوتش با الله والامرتبه تنها گذارد. به خانه باز می گشت تا از آن دختران و پسران سرپرستی کند و نیازهایشان را فراهم آورد. در این جا چه بسا شخصی بپرسد:
چرا خدیجه از سختی و دوری راه نمی ترسید؟ چرا از دزدان حیله گر و مجرمان بی شرم و حیوانات وحشی بیمی نداشت؟ حال آن که او زنی تنها و بی دفاع بود که در تاریکی شب در میان صخره ها و بلندی ها راه می پیمود و به هیچ وجه را از کسی نمی ترسید، چرا این بانو هراسی نداشت؟
پاسخ این است که: الله! همراه او بود و از او حمایت و نگه داری می کرد، او را برای مسئولیت دشواری آماده کرده بود تا بتواند سنگینی پشتیبانی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را به دوش کشد. خدیجه سختی های رسیدگی به کارهای گوناگون خانه و افرادی که در کنار او زندگی می کردند، تحمل می کرد. افراد
خانواده به طور کامل با هم هماهنگ بودند، هیچ گاه شنیده نمی شد که در بین آنها کدورت و ناراحتی به وجود آمده باشد، آنها یکدیگر را دوست داشتند. پس پاک و منزه است آن که بدی ها را از سینه ی آنها پاک گردانید. آنان در آن سایه، زیر نظر و دامن خدیجه رضی الله عنها زندگی کردند؛ او در زمانی نیازهای آن خانواده را فراهم می کرد که مردم از سختی زندگی و کمبود غذا رنج می بردند و در سرزمینی بی کشت، در کنار بیت الله الحرام زندگی می کردند. خدیجه برای فرزندانش و افرادی از خانواده ی پیامبر که در خانه اش زندگی می کردند تلاش می کرد و نیازهای آنها را برطرف می ساخت. او بانویی بود که الله او را با گفتار پایدار، پایدار گردانید و با پرهیزگاری او را آراست و با اراده ی راستین نیرومندش ساخت و او را برگزید تا در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زندگی کند.
1) روایت بخاری)3706(، مسلم 4 / 1870 (31(.
2) طبقات ابن سعد ج 3 ص 42.
3) احزاب:5.