حسینی ـ سید عباس
دلا با دیده ی تحقیق بنگر بر ابوطالب
که بودی در حقیقت یار پیغمبر ابوطالب
ز آدم تا به خاتم می رسد از عالم بالا
درود و تهنیت تا روز محشر بر ابوطالب
به غیر از اینکه خوانی حضرتش را ز اولیاء الله
مبرا باشد از هر نسبت دیگر ابوطالب
نه تنها موب فخر و مباهات پیمبر شد
که باشد افتخار ساقی کوثر ابوطالب
منافق را بگو یکدم ببین با دیده ی انصاف
که باشد ز اتقیا و از کیا برتر ابوطالب
ببین آن حامی احمد به آن قوم ستم گستر
چه نیکو از ره داور دهد کیفر ابوطالب
شود میدان تماشایی چو گیرد تیغ برق آسا
به قصد روبهان، مانند شیر نر ابوطالب
به جان فرقه ی گمره به یاری رسول الله
به هر صورت، به هر معنا، بزد آذر ابوطالب
از آن بنمود پنهان مدتی ایمان والایش
که بر قلب عوی دین زند خنجر ابوطالب
پس از عبدالمطلب شد مبرهن بر همه عالم
که شد مسئول حفظ جان پیغمبر ابوطالب
به کوری حسود دون درخشد در دل تاریخ
هماره تا ابد، چون خسرو خاور ابوطالب
خداوندا بسوزان ریشه ی خصم ولایت را
به جاه و قرب باب حیدر صفدر، ابوطالب
شود چون پیکر توحید گلباران ز سنگ کین
بپیچد بر خود از این غم، چو نیلوفر ابوطالب
کند در منزل بنت خویلد خطبه ای ایراد
پس از حمد و ثنای خالق اکبر ابوطالب
نمودی اشتری را نحر ز ام المؤمنین آن شب
بداد آن حسن را از هر جهت زیور ابوطالب
درون شعب آن حضرت که پیغمبر شدی محصور
چه تهمتها شنید از قوم بد اختر ابوطالب
خدا داند ز جور بولهب خون شد دل احمد
چو رفت از این جهان، آن حامی رهبر ابوطالب
دو یاور بود حضرت را که شه بر هر دو تن بگریست
یکی حمزه، دگر آن ماه خوش منظر، ابوطالب
دگر بگریست در فقدان آن شاه دین حیدر
علی فرزند پاک مظهر داور ابوطالب
شرر زد بر دل اهل بصیرت سال «عام الحزن«
که زین عالم شدی در عالم دیگر ابوطالب
»حسینی» می کند اظهار این عرض ارادت را
که گیرد دست او را در صف محشر ابوطالب