در روزگاری که دخت خردمند حجاز افزون بر ریشه و تبار پر افتخار، خود به صورت مستقل در عرصه ی مدیریت و تجارت می درخشید و در همان حال محمد صلی الله علیه و آله به خاطر درست اندیشی و امانتداری شهره ی شهر گردیده بود، آوازه ی این امانتداری و صفا به گوش خدیجه رسید و بر آن شد تا او را به عنوان مدیر امور بازرگانی
خارجی خویش به همکاری دعوت کند. این دعوت، سرآغاز آشنایی این دو انسان معنویت خواه گردید، و این آشنایی به خاطر موقعیت های شایان و پیاپی محمد صلی الله علیه و آله در سفر تجاری و طنین امانتداری و درایت او در افکار عمومی توجه دخت خردمند حجاز را بیشتر جلب کرد؛ به گونه ای که این معنویت و شکوفایی شخصیت محمد در گستره ی جان فضیلت طلب او تحول تازه ای پدید آورد. کار جاذبه ی راستی و مردانی محمد چنان اثری در دل کمال جوی خدیجه نهاد که آداب و رسوم دست و پاگیر جامعه را کنار نهاد، و برای به دست آوردن همدمی آن ویژگی های انسانی، خود پیشگام شد و پیشنهاد ازدواج داد و سرانجام همای سعادت و نیک بختی بر سرش سایه افکند و دست تقدیر او را به سایه سار چشمه ی والایی ها اوج داد.