جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه عقد

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مرحوم صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه و شیخ کلینى در کتاب شریف کافى با مقدارى اختلاف خطبه عقدى را که‏ به وسیله ابو طالب ایراد شده نقل کرده‏‌اند که متن آن طبق روایت ‏شیخ صدوق این گونه است:

«الحمد لله الذى جعلنا من زرع ابراهیم و ذرّیة اسماعیل، و جعل لنا بیتا محجوجا و حرما آمنا یجبىَ الیه ثمرات کل شى‏ء، و جعلنا الحکام على الناس فى بلدنا الذى نحن ‏فیه، ثم ان ابن اخى محمد بن عبد الله بن عبد المطلب‏ لایوزن برجل من قریش الا رجح، و لا یقاس بأحد منهم‏ الا عظم عنه، و ان کان فى المال قل، فان المال رزق حائل ‏و ظل زائل، و له فى خدیجه رغبة و لها فیه رغبة، و الصداق‏ ما سالتم عاجله وآجله، وله خطر عظیم وشأن رفیع ولسان‏ شافع جسیم‏» (1)

«سپاس خدای را که ما را از کشت و محصول ابراهیم وذُرّیه‌ی اسماعیل قرار داد، و براى ما خانه مقدسى را که مقصود حاجیان است و حرم امنى است که میوه هر چیز به سوى آن گرد آید بنا فرمود، و ما را در شهرى که هستیم حاکمان بر مردم قرارداد.

سپس؛ برادر زاده‏‌ام محمد بن عبدالله بن عبد المطّلب مردى ‏است که با هیچ یک از مردان قریش هموزن نشود جز آنکه از او برتر است، و با هیچ یک از آنها مقایسه نشود جز آنکه بر او افزون ‏است، و او اگر چه از نظر مالى کم مال است ولى مال پیوسته درحال دگرگونى و بى‏ثباتى و همچون سایه‌‏اى رفتنى است، و او نسبت ‏به خدیجه راغب و خدیجه نیز به او مایل است، و مهریه او را نیز هرچه نقدى و غیر نقدى بخواهید آماده است، و محمد را داستانى بزرگ و شأنی والا و شهرتى عظیم خواهد بود».

و در کتاب شریف کافى این گونه آمده است که پس از این خطبه‏ عموى خدیجه خواست ‏به عنوان پاسخ ابوطالب سخن بگوید ولى به‏ لکنت زبان دچار شد و نتوانست، از این رو خدیجه خود به سخن ‏آمد و گفت:

«عموجان؛ اگر چه شما به عنوان گواه اختیاردار من هستى؛ ‏ولى در اختیار انتخاب من خود شایسته‌تر از دیگران‏ هستم، و اینک اى محمد من خود را به همسرى تو درمى‏آورم و مهریه نیز هر چه باشد به عهده خودم و در مال ‏خودم خواهد بود، اکنون به عموى خود (ابوطالب) دستور بده تا شترى نحر (قربانی) کرده و ولیمه‏‌اى ترتیب دهد و (خودت نیز) به نزد همسر خود بیا! «.

ابوطالب فرمود:

گواه باشید که خدیجه محمد صلى الله علیه و آله را به همسرى خویش پذیرفت و مهریه را نیز در مال خود ضمانت کرد!

یکی از قریشیان با تعجب گفت:

شگفتا! که زنان ‏مهریه مردان را بر عهده گیرند؟!

ابوطالب سخت‏ به خشم آمده روى پاى خود ایستاد وگفت:

آرى اگر مردى همانند برادر زاده من باشد زنان با گرانبهاترین مهریه خود خواهانشان مى‏شوند و اگر همانند شما باشند جز با مهریه گرانبها حاضر به ازدواج ‏نمى‌‏شوند!

و در روایت‏ خرائج راوندى است که چون خطبه عقد به پایان رسید و حضرت محمد صلى الله علیه و آله برخاست تا به همراه عمویش ابوطالب به خانه برود خدیجه به‏ آن حضرت عرض کرد:

«…الى بیتک! فبیتى بیتک و انا جاریتک! ‏» (2)

«بسوى خانه خود بیا! که خانه‌ی من خانه‌ی تو است و من هم کنیز تو هستم! «.

و از کتاب المُنتقىَ کازرونى نقل شده که چون مراسم عقد به پایان رسید خدیجه به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:

«…یا محمد مُر عَمَّک ابا طالب ینحر بَکرة من بکراتک‏ و اَطعِم ِالناسَ على الباب و هَلـُمَّ فـَقِل (3) مع اهلک. فاَطعَمَ الناسَ و دخل رسول الله صلى الله علیه و آله فقالَ مع اهله خدیجة َ» (4)

«اى محمد به عمویت ابوطالب دستور ده شتر جوانى از شترانت را نحر کند و مردم را بر در خانه اطعام کن و بیا در کنار عیال خودت چاشت را به استراحت‏ بگذران، و ابوطالب این کار را کرد و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم نزد خدیجه آمده و در کنار او به‏ استراحت روزانه (خواب قَیلولَه) پرداخت».

و این دو حدیث دلالت‏ بر کمال علاقه و عشق خدیجه نسبت‏ به رسول خدا صلى الله علیه و آله دارد چنانچه تا پایان عمر این عشق را نسبت به آن حضرت حفظ کرده بود. صلوات الله علیها.


1) فروع کافى، ج 2 ، ص 19و20 ؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3 ، ص 397.

2) الخرائج، راوندى، ج1، ص 141.

3) لفظ‏ «قِل‏» در اینجا از قیلوله به معناى استراحت در چاشت گرفته شده، و برخى ‏که شاید معناى آن را نفهمیده‏‌اند «لام‏» را تبدیل به‏ «میم‏» کرده و«فقم‏» ضبط کرده‌‏اند، و خصوصیت وقت چاشت ظاهراً بدان جهت‏ بوده که در شهر مکه غالباً هوا گرم و عموماً ساعت چاشت را تا نزدیک غروب در خانه‌ها به استراحت‏ ‏گذرانده وآنگاه براى حوائج ‏خود از خانه خارج مى‌شده‌‏اند.

4) بحار الانوار، ج 16 ، ص 10 و 12 و 19.